پاسخ اجمالی:
رباخوارى كه پس از آگاهى از زيان هاى ربا، آماده توبه و ترک رباخواری مى شود، نخست باید سودهاى نامشروع را به صاحبانش بازگرداند. حال اگر رباخواری از روى جهل صورت گرفته و رباخوار، جاهلِ غیر مقصّر باشد، محقّقان معتقدند به وسیله توبه، گناه و مجازات برداشته مى شود؛ اما اموال نامشروع را بايد بازگرداند. در واقع قبول توبه رباخواران مشروط به جبران گذشته و اداى حقوق مردم است، در غیر این صورت توبه زبانى اثربخش نیست و سرنوشت دردناك رباخواران را دگرگون نمى كند.
پاسخ تفصیلی:
برخلاف آنچه در منطق بعضى از افرادِ انتقام جو و تنگ نظر وجود دارد كه با مفاهيمى هم چون عفو و گذشت و اصلاحِ افراد فاسد سر و كار ندارند، در اسلام راه بازگشت به روى هر گناهكارى، در هر مرحله بدون استثناء باز است؛ چرا كه اساسِ دعوت اديان و رسالتِ پيامبران درست به همين منظور بوده، همين اصلاح ناصالحان و پاك كردنِ آلودگان. و گرنه اگر همه مردم پاك و پاكيزه بودند نيازى به بعثت رهبران آسمانى و معلّمان الهى نبود! بگذريم از اقليّتى كه آمادگى اصلاح ندارند؛ امّا اكثريّتِ قاطع مردم هر چه نادان و منحرف باشند اين استعداد و قابليّت به طور فطرى در درون ذاتشان نهفته شده كه روزى راه صلاح و سداد پيش گيرند.
اصولا منطقِ توبه منطقِ انقلاب اخلاقى و درونى است، به همان دليل كه انقلاب از برون ممكن است، انقلاب از درون نيز قطعاً امكان دارد، بله اصولا هر انقلابِ برونى در مرحله «تحقّق» و «تداوم» بدون پشتوانه انقلابِ درونى ممكن نيست. به هر حال اين مسئله چه از نظر منطق اسلام يا منطقِ عقل آشكارتر از آن است كه نيازى به توضيح بيشتر داشته باشد، و اگر وسوسه هاى بعضى از ناآگاهان نبود همين مقدار بحث در زمينه باز بودنِ راه توبه و بازگشت نيز اضافى بود، اين از يك سو. از سوى ديگر در برابر طرز فكر سخت گيرانِ انعطاف ناپذير و بى گذشت، منطقِ مسامحه كارانى است كه توبه را تنها در يك گفتار لفظى خلاصه مى كنند و اين عجيب است؛ چرا كه توبه يك حالت است نه يك سخن، يك انقلاب و دگرگونى بنيادى و درونى است، نه يك توبه زودگذر و ناپايدار!
گرچه بحث هاى بسيار عميق و گسترده توبه را نمى توان در اين مقدّمه كوتاه شرح داد؛ ولى توجّه به اين نكته ضرورى است كه توبه همانند هر انقلاب ديگر از آگاهى و بينش صحيح و راستين شروع مى شود، و به جبران و بازسازى گذشته در تمام زمينه ها مى انجامد، كه توبه بدون جبران همانند تخريب بناى فرسوده و خطرناك بدون بازسازى است، و به همين دليل كراراً در قرآن مجيد به دنبال «تَابُوا»، «اَصْلِحُوا» ديده مى شود. اين مقدّمه را همين جا رها كنيم و به سراغ توبه رباخواران برويم:
رباخوارى كه پس از آگاهى از زيان هاى بى شمار و خانمان برانداز اين عمل، آماده ترك اين گناه بزرگ و اين جنگ با خدا و خلق مى شود، بايد بر زخم هاى هولناكى كه بر پيكر جامعه، و فطرت خداداد خود، وارد ساخته مرهم نهد. نخستين مرهمِ شفابخش، بازگرداندن همه سودهاى نامشروع به صاحبانش است (همانگونه كه در بالا گذشت). به همين دليل قرآن با صراحت مى گويد: «وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ»(1)؛ (و اگر توبه کنید، سرمایه هایتان [بدون سود]، از آنِ شماست) و در صورت ناشناخته بودنِ صاحبانش يا عدم امكان دسترسى به آنها طبق دستورى كه در بالا گفتيم بايد عمل كرد.
حال اگر اين كار صرفاً از روى جهل صورت گرفته، و اصلا نمى دانسته است كه رباخوارى در قانون مترقّى اسلام حرام است و به تعبير ديگر سرچشمه گناهش جهلش بوده، نه قانون شكنى، بعضى از فقهاى ما به استناد بعضى از نصوص و روايات گفته اند كه باز پس دادنِ سودهائى را كه گرفته (پس از توبه) لازم نيست؛ ولى محقّقان بزرگ معتقدند كه در صورت جهل (در زمينه جاهلِ غير مقصّر) تنها گناه و مجازات برداشته مى شود، و گرنه رباهائى را كه گرفته حتماً بايد به صاحبانش باز پس دهد، و در صورت عدم شناسائى طبق برنامه فوق عمل كند و رواياتى كه ظهور در عفوِّ مطلق دارد قابل توجيه است. و اگر قرآن (در آيه 275 سوره «بقره» مى گويد: «فَمَن جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ»؛ (و اگر کسى اندرزى از جانب پروردگارش به او رسد، و [از رباخوارى] خوددارى کند، سودهاى پیشین [و قبل از تحریم] از آِن اوست) مفهومش اين نيست كه سودهائى را كه قبلا گرفته بر او حلال است؛ بلكه منظور بخشوده شدنِ گناهانى است كه در زمان جهل انجام داده است.
وانگهى اين آيه مربوط به زمان جاهليّت و قبل از نزول تحريم ربا در قرآن است، و ممكن است اين قانونِ اسلامى مانند ساير قوانين، عطفِ به ما سبق نشده باشد؛ يعنى آنها كه در آغاز اسلام و قبل از نزول آيات تحريم ربا، سودهائى خورده بودند مورد عفوّ واقع شده باشند؛ ولى اين ربطى به افرادى كه از روى جهل و نا آگاهى به مسئله در زمان هاى بعد آلوده اين گناه شده اند ندارد.
كوتاه سخن اينكه قبول توبه رباخواران در درجه اوّل مشروط به جبران گذشته و اداى حقوق مردم و پاكسازى دل و جان و مرهم نهادن بر زخم هاى جانكاهى كه از سوى آنها بر جان مردم، مخصوصاً طبقه ضعيف و مستضعف نشسته است، و گرنه توبه هاى زبانى بدون عكس العمل هاى عملى كه نشانه صدق گفتار است بى اثر مى باشد و سرنوشت دردناك رباخواران را دگرگون نمى كند. در يك داستان قديمى مى خوانيم: «مرد رباخوارى از نردبان فرو افتاد و در دم جان داد!، شب او را به خواب ديدند و از او پرسيدند، آيا فرشتگانِ قبضِ روح را ديدي؟ گفت: نه، آيا سؤال نكير و منكر را در شب اوّل قبر داشتي؟ گفت: نه. گفتند: اين مراحلى را كه در برزخ مى گويند وجود دارد طى كردي؟ گفت: نه. گفتند: پس چه ديدي؟ گفت: هيچ ... از بالاى نردبان صاف افتادم در وسط جهنّم! ... ».(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.