پاسخ اجمالی:
مبانی شرعی انقلاب اسلامی ایران عبارتند از: 1- «توحید در حاکمیت»: احکام حکومتی باید مبتنی بر اسلام باشد؛ انقلاب اسلامی در واکنش به سکولارسازی قوانین توسط دولت پهلوی به وجود آمد. 2- «قاعده نفی سلطه کفار بر مسلمین»: رژیم قبلی بواسطه فرمانبرداری از بیگانه و تصویب لایحه کاپیتالاسیون مشروع نبود. 3- عدالت طلبی و ظلم ستیزی: جامعه ایران مورد ستم خاندان پهلوی قرار داشت. 4- امر به معروف و نهی از منکر: قبل از انقلاب منکرات اجتماعی به صورت یک بحران اجتماعی درآمده بود و رژیم سابق در گسترش آن نقش داشت.
پاسخ تفصیلی:
انقلاب اسلامی ایران بر مبانی و اصول خاصی استوار است که آن را از سایر انقلابهای جهان متمایز می کند، برای آشنایی بیشتر با این انقلاب عظیم، به طور اختصار به تعدادی از اصول و مبانی آن اشاره می شود:
نفی حاکمیت غیر خدا:
بر اساس جهان بینی اسلامی، شیعه براین عقیده است که حاکمیت مطلق از آن خداوند متعال است: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه».(1) بر پایه این عقیده احکام حکومتی باید مبتنی بر معارف اسلام باشد. در حالی که رژیم شاهنشاهی پهلوی قبل از انقلاب، سعی در سکولار سازی و لائیک کردن جامعه و قوانین داشت، و در این راستا اقدامات متنوعی انجام داد که یکی از آنها ارائه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. این اتفاق با عقیده حاکمیت قوانین دینی منافات داشت. علمای دین برای اصلاح آن اقدامات مختلفی کردند که فایده نداشت؛ لذا کار به انقلاب و تغییر حکومت کشید تا قوانین بر اساس شرع تصویب و اجرا شود.
مؤلّف کتاب ریشه های انقلاب اسلامی درباره لایحه ایالتی ولایتی چنین می نویسد: «در تيرماه 1341ش. اميراسدالله عَلَم پس از دكتر اميني، به نخست وزيري رسيد. علم، لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي را به كابينه برد و به تصويب رساند. در متن تصويبنامه اين طرح، قيد «اسلام» از جمله شرايطِ انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود. همچنين سوگند نامه منتخبانِ مردم درمجلس شوراي ملّي نيز تغيير يافته بود. به اين ترتيب نمايندگان موظف شده بودند به جاي سوگند به قرآن، به «كتاب آسماني» قسم ياد... پس از تصويب لايحة مزبور، رسانههاي جمعي متن آن را قرائت كردند و تبليغات گسترده اي در اين باره به راه افتاد. امام خميني(رحمه الله) اولين كسي بود كه به رغم ظاهر موجّه و فريبنده اين مصوبه، توطئه خطرناكِ نهفته در آن را دريافت. ايشان با شناختي كه از بانيان و طراحانِ اصلي اينگونه مصوبات داشت، ميدانست تصويب و اجرای اين طرح ها در ايران و ديگر كشورهاي اسلامي مقدمهاي برای از ميان برداشتن نام اسلام و استقرار حكومتهاي لائيك و دينستيز است».(2)
بنابراین یکی از مبانی مهم انقلاب اسلامی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران، عقیده «توحید در حاکمیت» و پیاده سازی احکام شریعت بوده است.
نفی سلطه کفار بر سرزمین اسلامی و سرنوشت مسلمین:
بادقت در آیات و روایات، از جمله آیه 141 مبارکه نساء «... لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلا»، در مییابیم که در سیاست خارجی دولت اسلامی، پس از موضوع جهاد، بر هیچ مسئله سیاسی دیگری نظیر «نفی ولایت غیر مسلمانان بر مسلمان» تأکید نشده است؛ به عبارت بهتر در دیدگاه فقه اسلامی، خصوصاً فقه امامیه، سلطه و چیرگی دشمنان بر جامعه اسلامی و مسلمانان امری نارواست. با توجه به این عقیده، هرگونه مبادلات و مراوداتی که باعث افزایش و گسترش نفوذ غیرمسلمانان و بیگانگان در جامعه اسلامی گردد، به نحوی که آنان بتوانند در امور مسلمین دخالت کنند، ممنوع و نادرست تلقی میشود. حضرت امام خمینی (ره) در ذیل آیه 141سوره مبارکه نساء «لَنْ یَجْعَلَ الله لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» چنین مینویسد: «ممکن است بگویم قاعده نفی سبیل وجه سیاسی دارد و در مقام توجه دادن مسلمانان به این امر مهم که لازم است از سلطه کافران به هر وسیله ممکن خارج شوند؛ زیرا تسلط آنان امر محتوم و تقدیر الهی نیست تا تسلیم به آن لازم باشد، بلکه رضایت دادن به این سلطه، ذلت و ظلم است و خداوند از این بری است».(3)
براساس این قاعده فقهی، نظام پادشاهی پهلوی که استقلالی از خودش نداشت و در قانون گذاری و اداره کشور از حامیان آمریکایی خود دستور می گرفت، نامشروع تلقّی می شد؛ جریان لایحه کاپیتولاسیون نمونه بارز از سلطه کفّار بر سرنوشت مسلمانان می باشد.
امام خمینی(ره) بعد از تصویب این قانون با آن مخالفت و چنین فرمودند: «مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد... بدون اطّلاع ملت با چند ساعت صحبت های سرّی، ملت ایران را در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد... اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین، مخالف اسلام و قرآن است».(4) ایشان در جای دیگر نیز می فرمایند: «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم... می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند... به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران هر جسارتی بکند، هر جنایتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارند؛ ولی اگر به یک سگ آنها تعرض بشود، پلیس باید دخالت کند، دادگاه باید رسیدگی نماید!».(5)
بنابراین یکی از اصول و مبانی که انقلاب اسلامی ایران، که بر اساس آن شکل گرفت، قاعده فقهی «نفی سبیل» و نفی سلطه کفار بر سرزمین اسلامی و سرنوشت آنان می باشد.
عدالت طلبی و ظلم ستیزی:
یکی از اهداف مهم خداوند متعال از ارسال رسل و انزال کتب نجات انسان ها از ظلم، تبعیض نژادی، پرپایی قسط و عدل در جامعه میباشد. خداوند متعال در سوره حدید آیه 25 میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...»(6)؛ (به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند).
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز در باره اهمیت عدل چنین فرمود: «الْعَدْلُ مِيزَانُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ أَخَذَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ تَرَكَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ»(7)؛ (عدالت میزان و ترازوی خداوند در زمین است، هرکه آن را دریابد به بهشت او را سوق دهد، و هرکه آن را رها سازد به دوزخ او را می کشاند).
حضرت علی(علیه السلام) نیز در یکی از خطبه هایش برترین بندگان خداوند را امامی عادل می داند که عدالت را در جامعه پر پا می کند: «فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً وَ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ يُؤْتَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ نَصِيرٌ وَ لَا عَاذِرٌ فَيُلْقَى فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَيَدُورُ فِيهَا كَمَا تَدُورُ الرَّحَى ثُمَّ يَرْتَبِطُإ فِي قَعْرِهَا»(8)؛ (بدان، برترين بندگان نزد خدا پيشواى عادلى است که خود، هدايت شده و ديگران را هدايت مى کند؛ سنت هاى شناخته شده را بر پا مى دارد و بدعت هاى ناشناخته را مى ميراند; چرا که سنت ها روشن و نورانى اند و نشانه هاى مشخص دارند و بدعت ها آشکارند و علامت هايى دارند، [و نا آشنا بودن بدعت ها دليل روشنى بر عدم مشروعيت آن هاست] بدترين مردم نزد خداوند پيشواى ستمگرى است که هم خود، گمراه است و هم مردم به وسيله او گمراه مى شوند، کسى که سنّت هاى مقبول را از ميان برده و بدعت هاى متروک را زنده کرده است، من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم که فرمود: روز قيامت، پيشواى ستمگر را حاضر مى کنند؛ در حالى که نه ياورى با اوست و نه عذرخواهى، سپس او را در آتش دوزخ مى افکنند و همچون سنگ آسيا در آن، به گردش در مى آيد [و همگان رسوايى او را مى بينند]آن گاه او را در قعر دوزخ به زنجير مى کشند).
امام خمینی(ره) بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران معتقد است اسلام برای تحقق «حکومت عدل» آمده است و خود نیز در پی گیری انقلاب اسلامی این هدف را دنبال می کرد و چنین درکتاب بیع خود می نویسد: (اسلام برای برپایی حکومت عادلانه به پا خواست، که در آن قوانین مالیات و بیت المال عادلانه است، قوانین جزائی در حیطه قصاص، حدود و دیه که برای ریشه کن سازی مفاسد و فواحش تشریع شده و نیز قوانین مربوط به حقوق و دادرسی به روشی عادلانه و آسان تشریع شده است).(9)
جامعه ایران قبل از انقلاب اسلامی به شدت مورد ظلم و ستم خاندان پهلوی قرار داشت؛ چنانکه علم در کتاب خاطراتش، در خاطره 5 دی ماه سال 1348 در این باره چنین می نویسد: «... دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه میخورند کثیف و خاکی هستند... صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند ... گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند. مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند... سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند».(10)
اندیشمندان و تحلیل گران تاریخ سیاسی ایران از جمله عمید زنجانی در این باره چنین می نویسد: «رونق حاصل از درآمد نفتی، با پیشی گرفتن سیاست ولخرجی و ریخت و پاش، به تورم، شكاف عمیق بین درآمدهای شهری و روستایی، مهاجرت بی رویه و ركود كشاورزی در روستاها، بیكاری پنهان در شهرها، نابرابری درآمدها در مناطق شهری و فاصله بیش تر طبقاتی تبدیل شد به گونه ای كه براساس یك محاسبه، تا اواسط دهه 1970، تنها دو درصد جمعیت شهرنشین، چهل درصد هزینه ها را به خود اختصاص دادند.
در این دوره، شهرنشینان فقیر از كمبود مسكن رنج میبردند و مجبور بودند هفتاد درصد درآمد خود را به اجاره مسكن اختصاص دهند. جمعیت برخی از شهرها طی یك دهه، چند برابر شد. فساد گسترده اعضای خانواده سلطنتی بر وخامت اوضاع اقتصادی افزود. بخش بزرگی از خدمات و دستگاههای دولتی بدون برنامهریزی و به صورت كاذب، گسترش یافت. در زمینه توزیع مالی نیز از هم گسیختگیهای قابل ملاحظهای به چشم میخورد؛ نظام بانكداری نیز ثروتمندان را ثروتمندتر و فقیران را فقیرتر می كرد و طبقه كم درآمد بیشترین سنگینی ناشی از تورم، بی برنامهگی، فساد مالی و اقتصاد بیمار را تحمل می كردند».(11)
برای تغییر وضع موجود و در جهت تحقق عدل و قسط، انقلاب اسلامی شکل گرفت.
امر به معروف و نهی از منکر:
امر به معروف و نهی از منکر، از مهم ترین فروع مذهب شیعه است و آن قدر از اهمیت بر خور دار میباشد که وسیله ای برای پیشبرد اهداف اسلامی بر شمرده است؛ لذا عمل به این مسئولیت الهی و انسانی، بر همه کس واجب است و در صورت کوتاهی، باید در انتظار خواری این جهان و کیفر دردناک سرای دیگر باشد. خداوند متعال در آیات متعددی مسلمین را تر غیب به انجام این فریضه کرده است از جمله در سوره آل عمران آیه 104 چنین میفرماید: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون»؛ (و باید از میان شما گروهی مردم را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وا دارند و از زشتی باز دارند و آنان همان رستگارانند). حضرت علی(علیه السلام) نیز در حدیث نورانی درباره اهمیت امر به معروف و نهی از منکر چنین میفرماید: «و َما أعمالُ البِرِّ كُلُّها وَ الجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ عِندَ الامرِ بِالمَعرُوفِ و َالنَّهىِ عَنِ المُنكَرِ إِلاّ كَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ»(12)؛ (همه كارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون قطره اى است در درياى عميق).
امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درباره اهمیت امر به معروف و نهی از منکر چنین ابراز میدارد: «امر به معروف و نهي از منكر دو اصلي است در اسلام كه همه چيز را ميخواهد اصلاح كند. يعني با اين دو اصل ميخواهد تمام قشرهاي مسلمين را اصلاح بكند...».(13) انقلاب اسلامی ایران بر اساس عمل به این فریضه شکل گرفت؛ چون دولت پهلوی به طور آشکارا به انجام منکرات مبادرت می ورزید و در گسترش اجتماعی آن همّت داشت.
اسد الله علم در خاطراتش در باره فسادهای پیش از حد شاه و دربارش چنین می نویسد: «در مواقعی برای انجام خدمات غیراخلاقیشان با هم رقابت میکنند که امتیاز بیشتری بگیرند».(14) او در جای دیگر نیز چنین می گوید: «هر چند (ملکه فرح) از من خوشش نمیآید ولی نمیشود از این بابت او را سرزنش کرد. شهبانو معتقد است که من و شوهرش با هم به الواطی میرویم؛ و در این مورد از واقعیت چندان دور نیست».(15)
مدنی صاحب کتاب «تاریخ معاصر ایران» در باره وضعیت اسفبار زمان شاه چنین می نویسد: «در سالهای آخر سلطنت شاه، به لحاظ آشفتگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نیز فساد مالی، فحشاء به صورت یک بحران اجتماعی در آمده بود. محلههای بدنام و فحشا خانهها بسیار زیاد شده و تنظیم روابط اجتماعی بر اساس آنها انجام میشد، روز به روز بر تعداد فواحش و مراکز فحشا افزوده میشد و آمار غیررسمی حکایت از 50 هزار فاحشه رسمي در ایران داشت، محلههای بد نام در تهران و شهرستانها به صورت پایگاه بزرگ جنایت و فساد و قتل و اعتیاد در آمده بود و علاوه بر حاشیه خیابانها که لانه فساد بود، در زندانها نیز فساد و فحشا بیداد میکرد».(16)
ارتشبد سابق حسین فردوست درباره مراکز فحشا و تعداد کاباره ها در ایران چنین می گوید: «از مراکز تجمع کاباره ها در تهران قدیم، خیابان لالهزار بود. کابارههای معروف تهران قدیم عبارت بودند از: کاباره مولنروژ و کاباره میامی و در شیراز کاباره کازابا معروفیت داشت. در زبان عوام به کاباره، گاه رقاصخانه هم گفته میشد. پرویز راجی سفیر شاهنشاه در انگلیس داستان خلوت کردن شاه و خانم [مورین] در تالار پذیرایی سفارت ایران در انگلیس را آورده است. شاه دیوانه عیاشی بود، او نه مانند یک پادشاه با وقار، بلکه مانند یک لات هرزه به دورهگردی در خارج از کشور میپرداخت».(17)
استاد مصباح یزدی در کتاب «ریشه های انقلابی اسلامی» نیز در این باره چنین تصریح می کند: «دستگاه پهلوي براي تثبيت پايههاي خود و تضعيف باورها و اعتقادات مردم سعي ميكرد از يك سو با برگزاري جشنوارههاي عظيم فرهنگي و هنري، ايرانِ پيش از اسلام را داراي تمدني مترقي و پيشرفته قلمداد كند و خود را نيز خلفِ شايستة آن فرهنگِ پيروز بخواند. و از سوي ديگر ورود فرهنگ اسلام به ايران را مايه تباهي و سقوط اين تمدن باستاني معرفي كند و به اين ترتيب ضربهاي ديگر به پيكره فرهنگ شيعيِ ايران وارد آورَد. چنين بود كه همهساله جشنهاي عظيم شاهنشاهي 2500 ساله و سرانجام، مراسم تاجگذاري، با هزينههاي هنگفت بر پا ميشد. تقويت مظاهر فساد و فحشا نيز از جمله راهكارهايي بود كه حكومت پهلوي براي بقاي خود به كار ميبرد. روي آوردن مردم ـ بهويژه جوانان ـ به فساد و فحشا، تضعيف باورها و غيرت ديني را به همراه ميآورد و اين امر موجب ميشد كه مردم به دين و مرجعيت شيعه ـ به منزله بزرگترين مخالف رژيم ـ بياعتنا شوند و از سوي ديگر نيز چنين جامعهاي با فرهنگ غرب و محصولاتِ آن بسيار سازگار ميشد. حکومت پهلوي تلاش کرد با جلوگيري از تکامل و تحول در حوزههاي علميه و نيز تحت فشار قرار دادن روحانيت، گامي به سوي محو ارزشها و احکام اسلامي در جامعه بر دارد».(18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.