پاسخ اجمالی:
قرآن با ذکر القابی مثل «روح الله»، «کلمة الله» و «قول الحق»، شخصیتی متعالی از حضرت عیسی(ع) ارائه کرده است. از دید قرآن آفرينش او مانند حضرت آدم(ع) بوده و امری عجیب نیست. قرآن در آيات متعدد مسیح را فرزند حضرت مريم(س) معرفى كرده تا پاسخى به مدعيان الوهيت حضرت عيسى(ع) باشد؛ زيرا كسى كه از مادر متولد مى شود چگونه مى تواند خدا باشد؟! در این کتاب الهی، عیسی(ع) هيچ گونه ادعايى جز بندگى خداوند و نبوت نداشت و آنچه از معجزات انجام مى داد همگى به اذن و فرمان خدا بود.
پاسخ تفصیلی:
پیامبری و مقامات معنوی و اخلاقی مسیح(علیه السلام)
مواهب الهی بر مسیح(علیه السلام)
نفی اولوهیت و تثلیث از مسیح(علیه السلام)
تعدادی از سوره ها و آیات قرآن به زندگی، شخصیت، ویژگی ها و برخی از اوصاف حضرت عیسی(علیه السلام) پرداخته است. در برخی از این آیات شیوه خلقت، داستان زندگی مادر و حیات پر ماجرای خودشان و در برخی دیگر مقامات معنوی و خصلتهای اخلاقی او مطرح شده است؛ در مواردی نیز ادعاها و نسبتهای مسیحیان، مثل الوهیت و تثلیث طرح و رد شده است. در این مقاله نگاهی کوتاه به برخی از این آیات تحت عناوین ذیل می اندازیم.
داستان حضرت مسیح(علیه السلام) به نام مادر گرامیشان گره خورده است؛ چرا که نوع خلقت ایشان باعث شده که حضرت عیسی با عناوینی چون «ابْنَ مَرْيَمَ»، «عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ» و «الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ» به مادر بزرگوارشان نسبت داده شود.
قرآن حضرت مریم(سلام الله علیها) را به عنوان یک شخصیت برجسته و ویژه معرفی می کند و از آن حضرت با عنوان: بانوی برگزیده، پاک و مطهر، بهترین زنان عصر خود، مظهر عفاف، الگوی مومنان، دختری عابد، بسیار راستگو و هم سخن با فرشتگان یاد شده است. در آیات 42 و 43 سوره آل عمران به برخی از این فضائل اشاره شده است: «وَ اِذْ قالَتِ الْمَلایِکَهُ یا مَرْیمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ» * «یا مَرْیمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی مَعَ الرّاکِعینَ»؛ (و [به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى بخشیده است. * اى مریم! [به شکرانه این نعمت] براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده به جا آور؛ و با رکوع کنندگان، رکوع کن).
قرآن کریم همچنین در آیه 12 سوره تحریم حضرت مریم(سلام الله علیها) را در زمره مطیعان و الگوی پاکدامنی قرار داده است: «وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ»؛ (و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار خویش و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان [فرمان خدا] بود).
به جهت همین ویژگی هاست که یکی از برجسته ترین کارهای مسیح احترام به مقام والای مادر است که در سوره مریم، آیه 32 به آن اشاره شده است: «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیًّا»؛ (و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده؛ و جبّار و عصیانگر قرار نداده است).
قرآن خلقت عیسی(علیه السلام) را در سوره آل عمران، آیه 59 مورد بررسی قرار داده است: «إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ...». آدم به عنوان اولین انسان روی زمین، بدون دخالت پدر و مادر خلق شد؛ خلقت عیسی سخت تر از آفرینش آدم نبود. او پدر و مادر نداشت و همان خدايى كه آدم را بدون پدر و مادر آفريد، قادر خواهد بود كه عيسى بن مريم را بدون پدر خلق کند. از این جهت آفرينش حضرت عيسى مانند آفرينش حضرت آدم(عليهم السلام) است. اگر عيسى بدون پدر از مادر متولّد شد، حضرت آدم بدون آنكه پدر و مادرى داشته باشد به دنيا آمد.
اين استدلال به ادعاى کسانی پاسخ مى دهد كه به خلقت مسیح ایراد وارد می کنند. یعنی اگر مسيح(علیه السلام) بدون پدر به دنيا آمد، جاى تعجب نيست، و دليل بر فرزند خدا يا عين خدا بودن نمى باشد، چون خلقت آدم(علیه السلام)، از اين هم شگفت انگيزتر بود، او بدون پدر و مادر به دنيا آمد و اين گونه كارها برای خداوند دشوار نيست. به همین دلیل زمانی که مریم بیان می کند که چگونه براى من پسرى خواهد بود در حالى كه نه هيچ بشرى با من ازدواج كرده است و نه بدكاره بوده ام؛ قرآن در سوره مریم، آیه21 در جواب مریم می فرماید: «قالَ كَذلِكِ قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا»؛ (گفت: چنين است [كه گفتى ، ولى] پروردگارت فرموده است: اين كار بر من آسان است و [فرزندى بدون ازدواج به او بخشيدن] براى اين [است] كه او را نشانهاى [از قدرت خود] براى مردم و رحمتى از سوى خود قرار دهيم؛ و اين كار شدنى است).
در سوره یس، آیه 82 هم به این مطلب اشاره شده که آفرینش موجودات برای خدا مشکل نیست: «...ثُمَ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»؛ (...سپس به او [موجود] فرمود: باش؛ پس بى درنگ[موجود زنده] شد). مضمون اين آيه، در چندین سوره از قرآن تكرار شده است.(1) كسی كه قدرت نامحدود دارد، تقسيم كارها به مشكل و آسان، براى او مفهومى نخواهد داشت و براى او آفرینش يك برگ، يا خلقت يك جنگل در هزاران كيلومتر يكسان است، و آفرينش يك ذره خاك با منظومه شمسى، مساوى می باشد.(2)
خداوند در سوره مومنون، آیه 50 خلقت حضرت عیسی را یکی از نشانه های قدرت خود بیان کرده و می فرماید: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً»؛ (ما فرزند مريم و مادرش را نشانه اى از عظمت و قدرت خود قرار داديم). تعبير به «ابن مريم» بجاى «عيسى» براى توجه دادن به اين حقيقت است كه او تنها از مادر و بدون دخالت پدرى به فرمان پروردگار متولد شد، و اين تولد خود از آيات بزرگ قدرت پروردگار بود و از آنجا كه اين تولد استثنايى رابطه اى با عيسى و رابطه اى با مادرش مريم دارد هر دو را به عنوان يك آيه و نشانه مى شمرد چرا كه اين دو (تولد فرزندى بدون دخالت پدر و همچنين باردار شدن مادرى بدون تماس با مرد) در واقع يك حقيقت بودند با دو نسبت متفاوت.(3)
پیامبری و مقامات معنوی و اخلاقی مسیح(علیه السلام):
قرآن با ذکر القابی پر معنی مقام و شخصیتی متعالی از حضرت عیسی(علیه السلام) ارائه کرده است. برخی از این القاب عبارتند از: «زَکّیّ»؛ «جَعَلَنی مُبارَکاً»؛ «قَولُ الحَقّ»(4)؛ «وَجیهَاً فِی الدُنیا وَ الاخِرة»؛ «مِنَ المُقرَبین»؛ «کَلمَة اللهِ»(5)؛ «رُوحٌ مِنَ اللهِ»؛ «رَسوُلُ اللهِ»(6). همچنین در آیه 85 سوره انعام وی را در زمره صالحان قرار داده است: «وَ زَكَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى وَ إِلْیاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ». این توصیف ها نشان از عظمت و بزرگی آن حضرت دارد.
اولین اعجاز و کرامات مسیح در همان لحظات اولیه تولد نمایان شد و حضرت در حالی که در گهواره بود خود را عبد و بنده خدا معرفی کرد که از طرف خدا به عنوان پیامبر انتخاب، و به او کتاب (انجیل) داده شده و او را مایه برکت، تسکین و آرامش قرار داده است. آیات 29 و 30 سوره مریم به این موضوع اختصاص دارد: «فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا» * «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا»؛ (مريم به نوزاد اشاره كرد [كه از او بپرسيد] گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم) * (نوزاد [از ميان گهواره] گفت: همانا من بنده خدا هستم، به من كتاب عطا كرده و مرا پيامبر قرار داده است).
نحوه گفتگوی آن حضرت با پروردگار در سوره مائده، آیه 116، گویای اخلاق عملی آن حضرت است. زمانی که خداوند به عیسی(علیه السلام) مى گويد: (آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد، و پرستش كنيد؟)؛ «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ». مسيح با نهايت احترام در برابر اين سؤال، نخست زبان به تسبيح خداوند از هر گونه شريك و شبيه گشوده و مى گويد: (خداوندا! پاك و منزهى از هر گونه شريك)؛ «قالَ سُبْحانَكَ». سپس در ادامه می گوید: (چگونه ممكن است چيزى را كه شايسته من نيست بگويم)؛ «ما يَكُونُ لِيأَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ».
در حقيقت نه تنها گفتن اين سخن را از خود نفى مى كند، بلكه مى گويد اساسا من چنين حقى را ندارم و چنين گفتارى با مقام و موقعيت من هرگز سازگار نيست.(7)
مواهب الهی بر مسیح(علیه السلام):
قرآن بخشی از سرگذشت حضرت مسيح و مواهبی كه به او و امتش ارزانى شده در سوره مائده، آیه 110 به این صورت بیان می کند: خداوند خطاب به مسیح(علیه السلام) می فرماید: (بياد بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم فرمود: نعمتى را كه بر تو و بر مادرت ارزانى داشتم متذكر باش)؛ «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ».
1. تقویت با روح القدس: «إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ (تو را با روح القدس تقويت كردم). مراد از روح القدس، فرشته وحى جبرئيل و یا همان نيروى غيبى كه عيسى را براى انجام معجزات و تحقق بخشيدن به رسالت مهمش تقويت مى كرد، اين معنى در غير انبياء نيز به درجه ضعيف تر وجود دارد.
2. سخن گفتن درگهواره: «تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا»؛ (به تاييد روح القدس با مردم در گهواره و به هنگام بزرگى و پختگى سخن مى گفتى). اشاره به اينكه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى، پخته و حساب شده بود، نه سخنان كودكانه و بى ارزش.
3. تعلیم حکمت، تورات و انجیل: «وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ»؛ (كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو تعليم دادم). ذكر تورات و انجيل بعد از ذكر كتاب با اينكه از كتب آسمانى است، در حقيقت از قبيل تفصيل بعد از اجمال است.
4. زنده کردن پرندگان به اذن خدا: «وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي»؛ (از گِل به فرمان من چيزى شبيه پرنده مىساختى سپس در آن مى دميدى و به اذن من پرنده زنده اى مى شد).
5. شفای بیماران خاص: «وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي»؛ (كور مادرزاد و كسى كه مبتلا به بيمارى پيسى بود به اذن من شفا مى دادى).
6. زنده کردن مردگان: «وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي»؛ (مردگان را به اذن من زنده مى كردى).
7. حمایت در برابر بنی اسرائیل: خداوند در ادامه آیه می فرماید: من در برابر اين همه هياهو و دشمنان سر سخت و لجوج تو را حفظ كردم تا دعوت خود را پيش ببرى: «وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ»؛ (و [به یاد آور] هنگامى [را] که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، باز داشتم؛ در آن زمان که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: «اینها جز سحر آشکار نیست»).
در اين آيه چهار بار كلمه «باذنى»؛ (به فرمان من) تكرار شده است، تا جايى براى غلو و ادعاى الوهيت در مورد حضرت مسيح(علیه السلام) باقى نماند، يعنى آنچه او انجام مى داد گرچه بسيار عجيب و شگفت انگيز بود، و به كارهاى خدايى شباهت داشت ولى هيچ يك از ناحيه او نبود بلكه همه از ناحيه خدا انجام مى گرفت، او بنده اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طريق استمداد از نيروى لا يزال الهى بود.(8)
نفی اولوهیت و تثلیث از مسیح(علیه السلام):
يكى از مهمترين انحرافات جامعه مسيحيت، مساله «تثليث و خدايان سه گانه» است و قرآن کریم با جمله هاى كوتاه و مستدل آنها را از اين انحراف بزرگ بر حذر مي دارد. نخست در سوره نساء، آیه171به آنان اخطار مى كند كه در دين خود راه غلو را نپويند و جز حق در باره خدا نگويند: «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَ»؛ (اى اهل كتاب ! در دين خود غلوّ [و افراط] نورزيد، [و از چهارچوب آيات نازل شده از سوى خدا و آنچه پيامبران به شما آموخته اند، خارج نشويد] و نسبت به خدا جز حق نگوييد). سپس در ادامه به چند نكته كه هر كدام در حكم دليلى بر ابطال تثليث و الوهيت مسيح(علیه السلام) است اشاره مى كند:
1. عيسى(علیه السلام) فقط فرزند مريم(علیها السلام) بود. «إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ». اين تعبير (ذكر نام مادر عيسى در كنار نام او) كه در شانزده مورد از قرآن مجيد آمده است، خاطرنشان مي سازد كه مسيح(علیه السلام) هم چون ساير افراد انسان در رحم مادر قرار داشت و دوران جنينى را گذراند و همانند ساير افراد بشر متولد شد، شير خورد و در آغوش مادر پرورش يافت، يعنى تمام صفات بشرى در او بود. چگونه ممكن است چنين كسى كه مشمول و محكوم قوانين طبيعت و تغييرات جهان ماده است خداوندى ازلى و ابدى باشد؟! مخصوصا كلمه «انما» كه در آيه مورد بحث آمده است به اين توهم نيز پاسخ مى گويد كه اگر عيسى(علیه السلام) پدر نداشت مفهومش اين نيست كه فرزند خدا بود بلكه فقط فرزند مريم بود!
2. عيسى(علیه السلام) فرستاده خدا بود: «رَسُولُ اللَّهِ»، و اين موقعيت نيز تناسبى با الوهيت او ندارد.
3. عيسى(علیه السلام) «كلمه» خدا بود كه به مريم القا شد: «وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ». در چند آيه قرآن از عيسى(علیه السلام) تعبير به «كلمه» شده است و اين تعبير به خاطر آن است كه اشاره به مخلوق بودن مسيح(علیه السلام) كند، همان طور كه كلمات مخلوق ما است، موجودات عالم آفرينش هم مخلوق خدا هستند، و نيز همان طور كه كلمات اسرار درون ما را بيان مى كند و نشانه اى از صفات و روحيات ما است، مخلوقات اين عالم نيز روشنگر صفات جمال و جلال خدايند، به همين جهت در چند مورد از آيات قرآن به تمام مخلوقات اطلاق «كلمه» شده است.(9) البته اين كلمات با هم تفاوت دارند بعضى بسيار برجسته و بعضى نسبتا ساده و كوچك هستند، و عيسى(علیه السلام) مخصوصاً از نظر آفرينش (علاوه بر مقام رسالت) برجستگى خاصى داشت زيرا بدون پدر آفريده شد.
4. عيسى، روحى است كه از طرف خدا آفريده شد: «وَ رُوحٌ مِنْهُ»؛ اين تعبير كه در مورد آفرينش آدم و به يك معنى آفرينش تمام بشر نيز در قرآن آمده است، اشاره به عظمت آن روحى است كه خدا آفريد و در وجود انسانها عموما و مسيح و پيامبران خصوصا قرار داد.(10)
قرآن در اين آيه و آيات متعدد ديگر صريحا عيسى را فرزند مريم معرفى كرده تا پاسخى به مدعيان الوهيت حضرت عيسى(علیه السلام) باشد زيرا كسى كه از مادر متولد مى شود و مشمول تمام تغييرات دوران جنين و تغييرات و تحولات جهان ماده است چگونه مى تواند خدا باشد؟ خدايى كه از تمام تغييرات و دگرگوني ها بر كنار است.(11)
عالمان مسيحى چون نتوانستند خلقت عجیب حضرت عیسی را تبیین کنند، مدعی شدند که عیسی پسر خداست و برای این مدعای خود ناگزير درصدد توجيه و تأويل برآمدند. آنان پسر بودن عيسى را به يكى از معانى زير گرفته اند:
1. از آنجا كه آفرينش عيسى برخلاف روش معمولى و بدون داشتن پدر صورت گرفته و كارهاى دوران زندگى او آميخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده، از اين جهت مى توان گفت عيسى مظهر و آينه تمام نماى خداست و به همين جهت خداوند از او تعبير به پسر نموده است و يا چون خداوند عيسى را فوق العاده دوست مى داشت از اين جهت او را پسر خود خوانده است.
2. توجيه ديگر اين كه مى گويند: منظور از اين كه عيسى پسر خداست اين است كه خداوند در پيكر عيسى حلول كرده، همان سان كه حرارت در آب حلول مى كند.
البته اين توجيه ها نه تنها فرار از اصل اشكال نيست بلكه از چاله به درّه سقوط كردن است؛ زيرا خداوند نه مى تواند جسم باشد و نه محدود به زمان و مكان؛ خداوندى كه صِرف وجود و غير محدود به زمان و مكان است چگونه مى تواند در بدن انسانى مانند عيسى كه مانند همه افراد بشر غذا مى خورد و مى خوابد و راه مىرفت و از لحاظ زمان و مكان محدود بود حلول كرده و محدود شده باشد؟!(12)
قرآن کریم، از زبان حضرت مسيح(عليه السلام) نیز او را از هرگونه ادّعاى ناروا در زمينه الوهيت پاك مى شمرد؛ خداوند در سوره مائده آیات 116 و117 چنین می فرماید: «وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِى وَ أُمِّى إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِى أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِى بِحَقٍّ إِنْ كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى وَ لَا أَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ»* «مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِى بِهِ أَنْ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّى وَ رَبَّكُمْ وَ كُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِى كُنتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيدٌ»؛ (به خاطر بياور هنگامى را كه خداوند [در قيامت] به عيسى بن مريم(عليه السلام) مى گويد: «آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را -غير از خدا- معبود قرار دهيد؟»، عيسى مى گويد: «خداوندا! منزهى، من هرگز حق ندارم آنچه شايسته من نيست بگويم اگر چنين گفته بودم تو مى دانستى، آنچه را در دل من است مى دانى و من آنچه در ذات تو است نمى دانم و تو داناى اسرار پنهانى» * «من به آنها چيزى نگفتم جز آنچه به من امر فرمودى كه [تنها] خدا را بپرستيد كه پروردگار من و شما است و تا زمانى كه من در ميان آنها بودم گواه ايشان بودم [تا از مسير توحيد به سوى شرك منحرف نشوند] اما هنگامى كه مرا باز گرفتى، تو مراقب آنان بودى، و تو بر هر چيزى گواهى).
طبق مفاد این آیات، حضرت عیسی(علیه السلام) هيچ گونه ادعايى جز بندگى خداوند و نبوت و رسالت از سوى او نداشت، و در مقام عبوديت و تسليم در برابر فرمان خدا نيز بسيار خاضع بود. در آيات ديگر نیز مى گويد: آنچه عیسی از معجزات انجام مى داد همگى به اذن و فرمان خدا بود.(13) همچنین آن حضرت بر خلاف باور و اعتقاد پیروانش که مقام اولوهیت و خدایی را برای آن حضرت اتخاذ کردند؛ انسان ها را به عبودیت و بندگی خدا دعوت می کند: «وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیم»(14)؛ (و ([عیسى گفت:] خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست؛ او را پرستش کنید؛این است راه راست).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.