پاسخ اجمالی:
براى رسيدن به معيار قطعى براى ارزيابى دعوت پيامبران راه هاى مختلفى وجود دارد كه از همه مهم تر دو راه زير است:
1. بررسى محتواى دعوت پيامبر و گردآورى قرائن و نشانه ها: بررسی نشانه هایی چون خصوصيّات اخلاقى و سوابق اجتماعى، شرايطى كه بر محيط دعوت حاكم است، شرايط زمانى، محتواى دعوت، برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول به هدف، ميزان اثرگذارى دعوت در محيط، ميزان ايمان و فداكارى دعوت كننده نسبت به هدفش، عدم سازش با پيشنهادهاى انحرافى، سرعت تأثير در افكار عمومى و... می تواند ما را برای بازشناسی انبیاء از مدعیان دروغین یاری کند.
2. اعجاز و كارهاى مافوق بشرى: معجزه در يك تفسير ساده، عمل خارق عادتى است كه انجام آن از قدرت افراد عادى بيرون است و تنها به اتكاى يك نيروى مافوق طبيعى امكان پذير مى باشد و حتماً بايد توأم با ادعاى نبوّت و يا امامت باشد.
علاوه بر این دو راه، بشارت پیامبران قبلی نیز از راه های شناخت پیامبران راستین است.
جمع شدن این نشانه ها در وجود یک شخص لاجرم به معنای نبی بودن اوست. زیرا خداوند این نشانه ها را در اختیار مدعیان دروغین نبوت و کسانی که نبی نیستند قرار نمی دهد که اگر قرار دهد، اغرای به جهل خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
بى شك پذیرفتن ادّعاى هر مدّعى نبوت، برخلاف عقل و منطق است. کسی که از سوی خداوند ادعای نبوّت و رسالت می کند ممكن است راستگو باشد، امّا اين احتمال نيز بعید نیست كه شخصی فرصت طلب و متقلب خود را به جاى پيامبران راستين جا بزند و به اين دليل لازم است معياری قطعى براى ارزيابى دعوت پيامبران و ارتباط آنان با خدا در دست داشته باشيم. براى رسيدن به اين مقصود راه هاى مختلفى وجود دارد كه از همه مهم تر دو راه زير است:
1. اعجاز و كارهاى مافوق بشرى.
2. بررسى محتواى دعوت پيامبر و گردآورى قرائن و نشانه ها.(1)
چیستی معجزه و شرایط تحقق آن؟
معجزه در لغت، از ريشه «عجز» است كه به معناى بن و پايان يك شى است.(2) در اصطلاح، آنگونه که خواجه نصير الدين طوسى بیان نموده است، یعنی: «ثبوت ما ليس بمعتاد أو هو نفى ما هو بمعتاد مع خرق العاده و مطابقة الدعوى»(3)؛ (معجزه، محقق نمودن و عملى كردن چيزى است كه تحقّق آن، يك امر عادى نيست و يا سلب و نفى چيزى است كه عادى بوده است، البته مى بايد در اعجاز، عملى صورت بپذيرد كه خارق العاده باشد، ضمن آنكه آن عمل بايد مطابق با همان ادعاى اوليه او نيز باشد).
هستند كسانى كه از لفظ «معجزه» تعجب مى كنند، و يا معجزات را هم رديف افسانه ها و اساطير مى پندارند در حالى كه اگر به معنای دقيق و علمى معجزه بينديشيم اين گونه تصورها اشتباه محض است. معجزه عملی غير ممكن و معلولی بدون علت نيست، بلكه معجزه در يك تفسير ساده، عمل خارق عادتى را مى گويند كه انجام آن از قدرت افراد عادى بيرون است و تنها به اتكاى يك نيروى مافوق طبيعى امكان پذير مى باشد.
به اين ترتيب معجزه داراى شرايط زير است:
1. كارى است ممكن و قابل قبول.
2. انسانهاى عادى و حتّى نوابغ به اتّكاى قدرت بشرى توانايى بر انجام آن ندارند.
3. آورنده معجزه بايد به اندازه اى به كار خود اطمينان داشته باشد كه ديگران را به مقابله دعوت كند.
4. هيچ كس نتواند همانند آن را ارائه دهد، و چنانكه از نام معجزه پيداست همه در برابر آن عاجز گردند.
5. معجزه حتماً بايد توأم با ادعاى نبوّت و يا امامت باشد. بنابراين كارهاى خارق عادتى كه از غير پيامبر و امام سر زند معجزه ناميده نمى شود بلكه كرامت نام دارد.
به عنوان مثال همه ما شنيده ايم كه يكى از معجزات حضرت مسيح زنده كردن مردگان و درمان بيماران غير قابل علاج بوده است. آيا هيچ دليل علمى و عقلى داريم كه انسان بعد از آنكه دستگاه هاى بدنش از كار افتاد و خاموش شد نتواند مجدداً به زندگى باز گردد؟! و آيا هيچ دليل علمى و عقلى داريم كه بيمارى سرطان كه ما از درمانش عاجزيم درمان نداشته باشد؟! بله؛ بدون شك انسان با نيرويى كه دارد در شرايط فعلى قادر به زنده كردن مردگان و يا درمان پاره اى از بيمارى ها نيست، هر چند تمام پزشكان جهان دست به دست هم دهند و تجربه و معلومات خود را به يارى طلبند. ولى چه مانعى دارد كه انسانى با يك نيروى الهى و با آگاهى خاصّى كه از درياى بی كران علم خدا دريافته، بتواند با اشاره مرموزى روح به كالبد مرده اى باز گرداند و بيمار لاعلاجى را شفا بخشد؟! علم مى گويد: من نمى دانم و توانايى ندارم، امّا هرگز نمى گويد ممكن نيست و نامعقول است.
تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان و ساحران
در مورد کاری که مرتاضان انجام می دهند یا سحر و جادو، دو تفاوت مهم با معجزه وجود دارد:
1. هيچ مرتاضى حاضر نيست كارى را كه شما پيشنهاد مى كنيد انجام دهد؛ زيرا نيروى هر انسانى محدود است، و در يك يا چندين كار مى تواند مهارت داشته باشد. امّا خارق عادات پيامبران هيچ گونه حدّ و مرزى ندارد؛ چرا كه از قدرت بى پايان پروردگار مدد مى گيرند.
2. كارهايى كه يك مرتاض مى كند، مرتاض ديگرى نيز همانند آن را انجام مى دهد يعنى از قدرت بشر بيرون نيست. بخلاف معجزه که همراه با تحدی است و دیگران از آن عاجزند.(4)
بررسی محتوای دعوت مدعی نبوت
همانطور که در ابتدا بیان شد، غیر از معجزه راه دیگری نیز برای شناخت پیامبران وجود دارد و آن هم بررسی محتوای دعوت آنها و قرائن و نشانه ها است. در حقیقت ما براى پى بردن به حقّانيّت دعوت يك مدّعى نبوّت، يا كذب و دروغ او، راه ديگرى غير از مطالبه «اعجاز» نيز داريم كه اين خود دليل زنده ديگرى براى رسيدن به هدف مى تواند باشد.
قرائن و شواهد و نشانه های صدق نبوت
وقتی صحبت از قرائن و شواهد و نشانه های دال بر صدق نبوت می کنیم، منظورمان مواردی مانند امور زیر است:
1. خصوصيّات اخلاقى و سوابق اجتماعى
2. شرايطى كه بر محيط دعوت حاكم است
3. شرايط زمانى
4. محتواى دعوت
5. برنامه هاى اجرائى و وسائل وصول به هدف
6. ميزان اثرگذارى دعوت در محيط
7. ميزان ايمان و فداكارى دعوت كننده نسبت به هدفش
8. عدم سازش با پيشنهادهاى انحرافى
9. سرعت تأثير در افكار عمومى
10. بررسى ايمان آورندگان و اين كه از چه قشرى هستند؟
به راستى اگر ما اين مسائل دهگانه را درباره هر مدّعى مورد بررسى دقيق قرار دهيم و از آن پرونده دقيقى بسازيم صدق و كذب او را به راحتى مى توانيم دريابيم.(5)
به عنوان مثال در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) اخلاق نیکو و امانت داری و صداقت ایشان و تحمل رنج های فراوانی که در مسیر دعوت خود داشته اند، شاهد زنده ای بر صدق ایشان در ادعای نبوت می باشد؛ چرا که هیچ کس حاضر نیست بخاطر اینکه عده ای دور او جمع شوند و از سخنان او تبعیت کنند سالها در مقابل خشن ترین انسانها فشار و سختی را تحمل کند و با اخلاق نیکو در مقابل آزار و اذیت آنها رفتار نماید. شجاعت و استقامت و حسن خلق، و سعه صدر، و جوانمردى و گذشت پیامبر اسلام(ص) را از خلال جنگ و صلح او مى توان به دست آورد، مخصوصاً فرمان عفو عمومى كه [در موارد مختلف از جمله] درباره مردم مكّه [که بیشترین آزار را به ایشان رسانده بودند] پس از فتح اين شهر و تسليم دشمنان خونخوار در برابر اسلام صادر كرد سند زنده اى بر اين امر است.
لذا در قرآن می خوانیم: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»(6)؛ (از پرتو رحمت الهى در برابر آنها نرم [و مهربان] شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند...). بديهى است شخصى كه در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غير قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد بزودى در برنامه هاى خود مواجه با شكست خواهد شد و مردم از دور او پراكنده مى شوند و از وظيفه رهبرى باز مى ماند و بهمين دليل على(علیه السلام) در يكى از كلمات قصار خود مى فرمايد: «آلَةُ الرِّياسَةِ سِعَةُ الصَّدرِ»(7)؛ (وسيله رهبرى گشادگى سينه است).(8)
همچنین «محتوای دعوت» از مهمترین نشانه های صدق دعوت پیامبران می باشد و اگر آنچه مدعی نبوت مردم را به آن فرا می خواند الهی و متناسب با عقل نباشد و ساخته ذهن او باشد به زودی علما و دانشمندان آن سرزمین به کذب او آگاه می شوند و از طریق مناظره و رد سخنانش کذب او را نمایان می سازند. در این مورد هم پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را می توان مثال زد که از طریق قرآن که علاوه بر محتوای بی نظیرش معجزه آن حضرت نیز بود، به خوبی توانست نبوت خود را برای همه مردم آن زمان و همچنین آیندگان ثابت کند. لذا می بینیم که دشمنان اسلام از تمام مردان فصيح و بليغ عرب كمك خواستند تا آياتى همانند قرآن بياورند ولى هر بار كه به مبارزه قرآن آمدند شكست خوردند و به سرعت عقب نشينى كردند كه شرح آن در تواريخ آمده.(9)
آيا معجزه چيزى غير از اين است اين نداى قرآن هنوز در گوش ماست، و اين معجزه جاويدان هم چنان جهانيان را بسوى خود مى خواند و تمام محافل علمى دنيا را تحدی می کند و آنها را به چالش می کشد که اگر ادعا می کنند که این کتاب آسمانی، از منشأ و منبعی غیر از وحی الهی است، کتابی مانند آن یا سوره ای مانند یکی از سوره های آن بیاورند. این چالش و تحدی نه تنها از نظر فصاحت و بلاغت يعنى شيرينى و جذابيت عبارات و رسايى مفاهيم می باشد، بلكه از جهت محتوا، علومى كه آن زمان از نظر انسانها پنهان بود، قوانين و مقرراتى كه ضامن سعادت و نجات بشريت است، بياناتى خالى از هر گونه تناقض و پراكنده گويى، تواريخى خالى از هر گونه خرافات و گزافگويى و مانند اينها را دارا می باشد.(10)
راهی سوّم برای تشخیص انبیای الهی از مدعیان دروغین نبوت
«اعجاز» و «بررسی محتوای دعوت پیامبر»، مهم ترین راه های بازشناسی یک پیامبر الهی از میان مدعیان نبوت است اما علاوه بر این دو راه، روش دیگری نیز برای این بازشناسی وجود دارد که البته در مرتبه اهمیت و وضوح، به اندازه دو راه دیگر نیست و آن هم بررسی نشانه هایی است که پیامبران قبلی بیان نموده اند. از آنجا که همه پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردارند و درباره شهادت و گواهی آنها نه احتمال خطا وجود دارد و نه احتمال كذب و دروغ، بلكه شهادت آنان عین واقعیت است؛ لذا گواهی آنها دلیل محکمی است كه شخص دوم نیز از سوی خداوند برانگیخته شده است چنان که در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) پیامبران گذشته به ظهور ایشان وعده داده بودند.
جمع شدن نشانه های نبوت در وجود یک شخص، لاجرم به معنای نبی بودن اوست
در پایان لازم به ذکر است که وقتی قرائن نبوت خصوصا معجزه در شخصی وجود داشت و ادعای پیامبری کرد قطعا می توان به پیامبری او علم پیدا کرد؛ زیرا حکمت پروردگار اقتضا می کند که معجزه فقط به پیامبران تعلق پیدا کرده و به غیر پیامبران عطا نگردد. این مسأله از آن روست که اگر مدعیان دروغین نبوت هم امکان دستیابی به معجزات الهی را داشته باشند، خداوند به دست خودش امکان گمراهی بندگانش را با تبعیت از آن پیامبر دروغی فراهم ساخته و از آنجا که تصور چنین وضعیتی با اصل اعتقادی عدالت الهی در تناقض است، روی دادنش محال است. این همان موضوعی است که در اصطلاح دانشمندان اسلامی، «امتناع اغرای به جهل» توسط خداوند نامیده می شود.
حساسیت مقام پیامبران الهی به عنوان کسانی که از معجزارت الهی برخوردارند و جایگاه شان نقش بسیار تعیین کننده ای در گمراهی یا هدایت مردم دارند، آن قدر بالاست که خداوند متعال در آیات 44 و 45 و 46 سوره حاقه این گونه پیامبر را در این باره مورد خطاب قرار می دهد که: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْاقَاويلِ * لَاخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ»؛ (هرگاه او سخنى به دروغ بر ما مى بست * ما او را با قدرت مى گرفتيم * سپس رگ قلبش را قطع مى نموديم). اشاره به اين كه: پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) با داشتن آن معجزات اگر از حق منحرف مى گشت و سخن خلافى نسبت به خدا مى داد، حكومت الهى ايجاب مى كرد كه لحظه اى به او مهلت ندهد و سريعاً او را هلاك كند. البتّه مدعيان دروغين نبوت در جهان بسيار بوده و هستند لزومى ندارد كه خداوند به مجرد اين كه كسى ادعاى دروغ كند او را نابود سازد، اين سخن تنها در مورد كسانى است كه معجزه در اختيار آنهاست، آنها اگر دروغ بر خدا ببندند خداوند به آنها مهلت نمى دهد چون همان طور که اشاره شد منجر به اغراى به جهل می گردد.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.