پاسخ اجمالی:
بى شك «تجسّس» در حالات خصوصى مردم ناپسند است و قرآن از آن نهي نموده است؛ ولى گاه مواردى پيش مى آيد كه اگر با حُسن ظنّ برخورد شود، خطراتى براى جامعه اسلامى دارد، مانند توطئه منافقان داخلى يا نقشه دشمنان خارجي كه به دست مزدوران داخلي انجام مى شود. در اين موارد بايد با سوء ظن نگريست و براى حفظ اهداف مهمتر تجسّس نمود و اين همان فلسفه تشكيل دستگاه هاى اطّلاعاتى و ضدّ اطلاعاتى است. نوع ديگر تجسّس، تجسّس در كار مأموران حكومتى است تا معلوم شود آنها وظايف خود را به خوبي انجام مى دهند يا نه.
پاسخ تفصیلی:
بى شك تجسّس نمودن در حالات خصوصى مردم و تفتيش درباره اسرار نهانى آنها كار مذموم و ناپسندى است؛ خداوند ستّار العيوب است و بندگان او نيز بايد چنين باشند؛ مگر در مورد كسانى كه پرده درى كنند و شرم و حيا را كنار بگذارند و تظاهر به گناه نمايند كه احترام آنها شكسته مى شود، بلكه خودشان احترام خويش را شكسته اند.
قرآن مجيد نيز با صراحت در سوره «حجرات» نسبت به اين موضوع هشدار داده و مى فرمايد: «يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعضاً»(1)؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمان ها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضى از گمان ها گناه است؛ و [هرگز در كار ديگران] تجسّس نكنيد؛ و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند).
در اينجا اشاره به سه گناه بزرگ شده «گمان بد»، «تجسس» و «غيبت» و هر يك از اين گناهان سه گانه در واقع مقدّمه ديگرى است؛ گمان بد بردن درباره اشخاص سبب مى شود كه درباره آنها، تجسس كنند، و تجسّس سبب مى شود كه به عيوب و خطاهايى برخورد نمايند، و بعد از آگاهى بر خطا و عيوب مردم در غيبت يكديگر مى افتند، غيبتى كه از بزرگترين گناهان و مايه كينه و عداوت و پراكندگى و بى اعتمادى است.
اصولا از نظر اسلام آبروى هر كس مهم ترين سرمايه اوست، كه از جهاتى از مال و جانش نيز مهم تر است، در حديثى از پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «اِنَّ الدِّرْهَمَ يُصِيبَهُ الرَّجُلُ مِنَ الرِّبا اَعْظَمُ عِنْدَ اللهِ فِى الْخَطِيئَةِ مِنْ سِتّ وَ ثَلَاثِينَ زِنْيَةً يَزْنِيهَا الرَّجُلُ، وَ ارْبَى الرِّبا عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ»(2)؛ (يك درهم كه انسان از ربا به دست مى آورد گناهش نزد خدا از سى و شش زنا كه مردى انجام دهد بالاتر است و از هر ربايى بالاتر[ضايع كردن] آبروى مسلمان است).
اين يك واقعيّت است كه سرمايه اصلى هر كس را در جامعه، آبروى او تشكيل مى دهد و مسائل ديگر همه تحت الشّعاع آن است و بدون شك سوء ظنّ و تجسّس و غيبت اين سرمايه گرانقدر را به مخاطره مى افكند، يا به باد فنا مى دهد.
ولى با اين حال مواردى پيش مى آيد كه اگر با حُسن ظنّ با آن برخورد شود و اقدام به تجسّس نكنند و اسرار نهانى آشكار نشود، خطراتى براى جامعه اسلامى به وجود مى آيد، خواه اين خطر، توطئه اى باشد از سوى منافقان داخلى يا نقشه هاى شومى از سوى دشمنان خارج كه به دست مزدورانشان در داخل انجام مى گيرد.
در چنين مواردى بايد حُسن ظنّ را كنار گذاشت و با سوءظن به مسائل نگريست و براى حفظ اهداف مهمتر و والاتر به تجسّس پرداخت و اين همان فلسفه تشكيل دستگاه هاى اطّلاعاتى و ضدّ اطلاعاتى است، فلسفه اى است معقول و منطقى و موافق عقل و شرع، هر چند دنياپرستان و دولت هاى خودكامه و استكبارى از آن سوءاستفاده كرده و مى كنند، ولى سوء استفاده آنها هرگز از منطقى بودن اصل موضوع نمى كاهد و ضرورى بودنش را در جاى خود كه در بالا اشاره شد زير سؤال نمى برد، كدام قانون مقدّس است كه از آن سوءاستفاده نشده باشد؟!
كوتاه سخن اينكه: عدم تجسّس در كارهاى ديگران و زندگى خصوصى آنها يك اصل است، كه بايد حفظ شود، ولى تجسّس در موارد خاصّى يك استثناء است كه آن هم بايد با حفظ حدود و شرايطى به عنوان يك وظيفه الهى و اجتماعى دنبال گردد.
و در واقع اين استثناء از قانون اهم و مهم سرچشمه مى گيرد و تحت عنوان ثانوى واقع مى شود، حفظ آبروى افراد، بسيار مهم است، امّا حفظ موجوديّت جامعه اسلامى و نظام حكومت و امنيّت و آرامش، از آن مهمتر و لازم تر است، به همين دليل در موارد خاصّى، دومى فداى اوّلى مى شود.
از آنچه در بالا گفته شد، روشن مى شود كه هميشه تجسّس و تفتيش در حال ديگران نياز به دليل كافى دارد و اقدام خودسرانه در اين مورد مجاز نيست.
آنچه گفته شد مربوط به تجسّس در درون جامعه اسلامى است.
اما در بيرون جامعه اسلامى، مسأله روشن تر و آشكارتر است، مسلمانان هميشه بايد از آنچه در ظاهر و باطن جوامع بيگانه مى گذرد كه ممكن است با سرنوشت مسلمين ارتباط داشته باشد با خبر باشند، و توطئه ها را در نطفه بشناسند و خفه كنند، و گرنه زمانى باخبر مى شوند كه از عهده خنثى كردن آن بر نمى آيند، يا بايد بهاى گزافى براى آن بپردازند!
نوع ديگرى از تجسّس نيز در حكومت اسلامى ـ و همه حكومت هاى جهان ـ وجود دارد و آن تجسّس در كار مأموران و كارگزاران حكومت اسلامى است تا اطمينان حاصل شود آنها وظايف خود را خوب انجام مى دهند، اجحاف و تعدّى بر مسلمين روا نمى دارند و از مقام خود سوءاستفاده نمى كنند.
به هر حال از آيات قرآن، استفاده مى شود كه مسأله تجسّس و جاسوسى در آن اعصار نيز وجود داشته است و در برابر جاسوسى هاى دشمنان اسلام، پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستگاه ضدّ جاسوسى داشته است، تا به وسيله آن تحرّكات دشمن را در اين زمينه خنثى كند.
در آيه 47 سوره توبه به مسلمانان هشدار مى دهد كه مراقب تحرّكات جاسوسى منافقان باشند مى فرمايد: (اگر آنها همراه شما [و به سوى ميدان جنگ تبوك] خارج مى شدند، چيزى جز اضطراب و ترديد به شما نمى افزودند، و به سرعت در ميان شما به فتنه انگيزى مى پرداختند و در ميان شما جاسوسانى براى آنها وجود دارد، و خداوند نسبت به ظالمان آگاه است)؛ «لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زادُوكُمْ اِلَّا خَبالاً وَ لَاَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمّاعُونَ لَهُمْ وَ اللهُ عَلِيمٌ بِالظّالِمِينَ».(3)
«سمّاع» ممكن است به معنى جاسوس باشد، يا كسى كه حالت پذيرش و شنوايى او زياد است، ولى احتمال اوّل با مورد آيه مناسب تر است.
اين در حالى است كه در چند آيه قبل از آن، به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد كه تلاش كند و منافقان را بشناسد، مى فرمايد: (خداوند تو را بخشيد، چرا به آنها اجازه دادى كه از شركت در ميدان جهاد خوددارى كنند، چرا نگذاشتى آنها كه راست مى گويند از آنها كه دروغ مى گويند شناخته شوند؟)؛ «عَفَى اللهُ عَنْكَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ».(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.