پاسخ اجمالی:
هنگامی که ابوذر از تبعید شام بازگشت عثمان سعی کرد او را به سخنان خلافی متهم نماید. اما ابوذر گفت از پیامبر(ص) شنیدم؛ هنگامى كه فرزندان ابى العاص به سى نفر برسند اموال بيت المال را در بین خود تقسيم مى كنند. خلیفه از امام علی(ع) درستی سخن ابوذر را جویا شد. امام فرمود من این سخن را نشنیدم اما از پیامبر(ص) شنیدم که مردی راستگوتر از ابوذر نیست. سرانجام عثمان از انتقادهاى بى حساب ابوذر به تنگ آمد و او را به نقطه بد آب و هوايى به نام ربذه تبعيد كرد و در همان سرزمين جان سپرد.
پاسخ تفصیلی:
هنگامى كه ابوذر از تبعید شام بازگردانده شد و وارد بر عثمان شد، عثمان سعى كرد او را به سخنان خلافى متهم سازد به او گفت: تو گمان مى برى كه ما مى گوييم «إنَّ اللهَ فَقْيرٌ وَنَحْنُ أغْنِياءٌ»؟ ابوذر گفت: اگر شما اين سخن را نمى گوييد پس چرا بيت المال را بر بندگان نيازمند خدا تقسيم نمى كنيد؟! ومن گواهى مى دهم كه از پيامبر(صلى الله عليه و آله) شنيدم، فرمود: هنگامى كه فرزندان «ابى العاص» بنى اميه به سى نفر برسند اموال بيت المال را در ميان خود تقسيم مى كنند وبندگان خدا را برده خود مى سازند.
عثمان نگاهى به اطرافيان خود كرد گفت هيچ يك از شما چنين سخنى را از پيامبر(صلى الله عليه و آله) شنيده ايد؟ گفتند: نه، عثمان خشمگين شد و گفت: واى بر تو اى ابوذر، آيا بر پيامبر(صلى الله عليه و آله) دروغ مى بندى؟! سپس گفت: على(عليه السلام) را به اين مجلس دعوت كنيد، هنگامى كه حضرت نزد عثمان آمد عثمان، به ابوذر گفت: حديث «ابو العاص» را تكرار كن آن گاه رو به على(عليه السلام) كرد و گفت: آيا تو چنين سخنى را از پيامبر(صلى الله عليه و آله) شنيده اى؟ على(عليه السلام) گفت: من نشنيده ام ولى «ابوذر» راست مى گويد. عثمان گفت: از كجا مى دانى او راست مى گويد؟ على(عليه السلام) گفت: زيرا من از پيامبر(صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: «آسمان سايه نيفكنده و زمين تيره بر دوش خود حمل نكرده مردى را كه راستگوتر از ابوذر باشد». حاضران همگى گفتند: آرى اين سخن را پيامبر(صلى الله عليه و آله ) گفته است و عثمان از كار خود خجل و پشيمان شد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: كه عثمان دو غلام را با دويست دينار به سراغ ابوذر فرستاد و گفت: به او بگوييد عثمان سلام رسانده مى گويد: از اين دويست دينار براى حل مشكلات زندگى خود كمك بگير.
ابوذر گفت: آيا به ساير مسلمان ها هم معادل اين مبلغ را داده است؟ گفتند: نه.
گفت من چگونه مى توانم از آن استفاده كنم؟ گفتند: عثمان مى گويد: اين از مال شخصى من است و به خدا سوگند، حرام به آن راه نيافته، ابوذر نپذيرفت و گفت: من از غنى ترين مردم هستم و خداوند مرا به ولايت على بن ابى طالب و خاندانش غنى فرموده است مال را برگردانيد و به او بگوييد من نيازى ندارم و داور ميان من و او خداست.(1)
سرانجام عثمان از انتقادهاى ابوذر بر خلاف كارى هاى بى حسابش به تنگ آمد و با اطرافيانش مشورت كرد و نظر دادند او را از مدينه تبعيد كنند.
ابوذر پيشنهاد شام و عراق را كرد ولى عثمان هيچ كدام را نپذيرفتند چون مى دانست شورش به پا مى شود، سرانجام او را به نقطه بسيار بد آب و هوايى در اطراف مدينه به نام «ربذه»(2) تبعيد كردند كه در آن سرزمين بى آب و علف جان سپرد، حتى كفنى براى دفن شدن نداشت تا اين كه گروهى به همراهى «مالك اشتر» از آن جا عبور كردند تنها دختر و همسر ابوذر كه بر سر راه نشسته بودند آنان را خبر كردند، آنها آمدند كفن گران بهايى بر او پوشاندند و «عبدالله بن مسعود» صحابى بزرگوار پيامبر(صلى الله عليه و آله) بر او نماز خواند و با احترام تمام او را به خاك سپردند.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.