پاسخ اجمالی:
امام علي(ع) می فرماید: «حشرات موذى [در قبر]، پوست تن او را از هم مى شكافند و سختى هاى گور، بدن او را مى پوساند، گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد؛ بدنها، پس از طراوت، پژمرده و دگرگون مى شوند و استخوان ها بعد از توانايى و قدرت مى پوسند و متلاشى مى شوند؛ و در این حال ارواح در گرو مسئوليّت سنگين اعمال خويش اند و در آنجا به اسرار نهان [قيامت كه در آن شک داشتند] يقين حاصل مى كنند [از همه دردناكتر اينكه] نه بر اعمال صالحشان چيزى افزوده مى شود و نه از اعمال زشتشان مى توانند توبه كنند!».
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) اين معلّم بزرگ اخلاق در جهانِ انسانيّت، در بخشی از خطبه 83 نهج البلاغه، نخست به اين نكته اشاره مى فرمايد كه: آن روز كه انسان چشم از جهان بر مى بندد نه كسى قدرت دارد مرگ را از انسان دور كند و نه ناله و فرياد بازماندگان مشكلى را حل مى كند. امام على(عليه السلام) به صورت يك استفهام انكارى مى گويد: (آيا آنها [بستگان و نزديكان] مى توانند مرگ را از او دفع كنند و يا ناله ها و شيون هاى آنان براى او سودى دارد، در حالى كه به محلّه مردگان سپرده شده و در تنگناى قبر تنها مانده است؟)؛ «فَهَلْ دَفَعَتِ الاَقَارِبُ أَوْ نَفَعَتِ النَّوَاحِبُ(1)وَ قَدْ غُودِرَ(2)فِي مَحَلَّةِ الاَمْوَاتِ رَهِيناً وَ فِي ضِيقِ الْمَضْجَعِ وَحِيداً».
گويى ديوار آهنين، به قُطر هزاران متر، ميان او و بازماندگانش ايجاده شده است كه عبور از آن غير ممكن است و ناله ها و فريادها تنها مى تواند گوشه اى از آلام فراق را براى بازماندگان تخفيف دهد و گرنه كمترين سودى به حال عزيزان از دست رفته ندارد.
سپس در ضمن «ده» جمله كوتاه، سرنوشت جسم و روح انسان را پس از مرگ با اين عبارات تبيين مى كند: (حشرات موذى، پوست تن او را از هم مى شكافند و سختى هاى گور، بدن او را مى پوساند، تندبادها آثارش را نابود مى كند و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد؛ بدنها، پس از طراوت، پژمرده و دگرگون مى شوند و استخوان ها بعد از توانايى و قدرت، مى پوسند و متلاشى مى شوند؛ اين در حالى است كه ارواح در گرو مسئوليّت سنگين اعمال خويش اند و در آنجا به اسرار نهان [قيامت كه در اين جهان با ديده ترديد به آن نگاه مى كردند] يقين حاصل مى كنند [از همه دردناكتر اينكه] نه بر اعمال صالحشان چيزى افزوده مى شود و نه از اعمال زشتشان مى توانند توبه كنند!)؛ «قَدْ هَتَكَتِ الْهَوامُّ(3)جِلْدَتَهُ وَ أَبْلَتِ النَّوَاهِكُ(4)جِدَّتَهُ(5)وَ عَفَتِ(6)الْعَوَاصِفُ آثَارَهُ وَ مَحَا الْحَدَثَانِ(7)مَعَالِمَهُ وَ صَارَتِ الاَجْسَادُ شَحِبَةً(8)بَعْدَ بَضَّتِهَا وَ الْعِظَامُ نَخِرَةً(9)بَعْدَ قُوَّتِهَا وَ الاَرْوَاحُ مُرْتَهَنَةً بِثِقَلِ أَعْبَائِهَا(10)مُوقِنَةً بِغَيْبِ أَنْبَائِهَا، لَاتُسْتَزَادُ مِنْ صَالِحِ عَمَلِهَا وَ لَاتُسْتَعْتَبُ مِنْ سَيِّىءِ زَلَلِهَا!».
تعبيرى از اين جامعتر، كاملتر، گوياتر و تكان دهنده تر درباره وضع جسم و روح آدمى بعد از مرگ تصوّر نمى شود؛ بدن به سرعت متلاشى مى شود و طعمه حشرات زمين مى گردد؛ چهره هاى زيبا، زبان توانا و عقل هاى دانا همگى بر باد مى روند و جز مشتى استخوان پوسيده و قبرهاى ويران شده و گاه به كلّى از نظرها محو گشته از آنها باقى نمى ماند.
مصيبت بزرگتر اينجاست كه پرونده اعمال به كلّى بسته مى شود: نه مى توان چيزى بر حسنات افزود و نه چيزى از سيّئات كاست؛ آن روز كه با يك قطره اشك - اگر از سر ندامت و حسرت و در راه توبه، فرو مى ريخت - درياهاى آتشِ گناه، خاموش مى شد، گذشت! و آن روز كه با گفتنِ يك «لا اله الاّ اللّه» درخت جديدى در سرزمين بهشت براى گوينده اش كاشته مى شد، پايان گرفت و تمام راه هاى بازگشت به طور كامل بسته شده است.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.