پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) حکمیت را چیزی جز مراجعه به کتاب و سنت ندانسته و می فرماید: «دشمن ما را به حکمیت قرآن دعوت کرد، و ما گروهى نبوديم كه به كتاب خدا پشت كنيم». در حالى كه از خطبه هاى متعدّدى در «نهج البلاغه» برمى آيد كه حكميّت را بر امام(ع) تحميل كرده اند و ایشان از اين تحميل سخت ناراحت بود. در واقع امام هرگز مخالف حکمیت نبود، بلکه با انتخاب فردی همانند ابوموسى براى ارجاع به قرآن مخالف بود.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در خطبه 125 نهج البلاغه می فرماید: (هنگامى كه آن قوم شاميان ما را دعوت كردند كه قرآن ميان ما و آنها حاكم باشد، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداوند سبحان پشت كنيم در حالى كه مى فرمايد : «اگر در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و رسولش بازگردانيد» و از آنها نظر بخواهيد)؛ «وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِيقَ الْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتَابِ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى، وَ قَدْ قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ: فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْء فَرُدُّوهُ إلَى اللهِ و الرَّسُولِ(1)» و در توضيح اين آيه مى فرمايد: (ارجاع دادن اختلافات به خدا، اين است كه به كتابش حكم كنيم و ارجاع به رسول الله(صلى الله عليه و آله) اين است كه به سنتش عمل نماييم، و اگر درباره كتاب خدا به درستى حكم شود ما سزاوارترين مردم به پذيرش آن هستيم و اگر به سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) حكم شود ما نيز از همه شايسته تر و سزاوارتريم كه به سنت او عمل نماييم)؛ «فَرَدُّهُ إلَى اللهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ وَ رَدُّهُ إلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ؛ فَإذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اللهِ، فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ، وَ إنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه و آله، فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلاَهُمْ بِهَا».
به اين ترتيب امام(عليه السلام) به روشنى ثابت مى كند حكميّت كتاب و سنّت، چيزى جز مراجعه به آنها نيست و با توجه به اين كه ما مأمور به اين امر هستيم كسى نمى تواند بر ما خرده بگيرد كه چرا حكميّت را پذيرفتيم؛ اشتباه خرده گيران در اين است كه آنها مى پندارند ما حكميّت اشخاص را پذيرفته ايم در حالى كه ما حكميّت كتاب خدا را پذيرا شده ايم.
در اين جا سؤال مهمى پيش مى آيد و آن اين كه: مفهوم اين گفتار امام(عليه السلام) اين است كه حكميّت را با ميل و رضاى باطنى و طبق وظيفه شرعى پذيرفته است در حالى كه از خطبه هاى متعدّدى در «نهج البلاغه» برمى آيد كه حكميّت را بر امام عليه السلام تحميل كرده اند و امام عليه السلام از اين تحميل سخت ناراحت بود، اين دو چگونه با هم سازگار است؟
در پاسخ اين سؤال بايد گفت: امام هرگز مخالف مسأله حكميّت نبود، امام(عليه السلام) در واقع بر دو نكته پافشارى داشت: نخست اين كه بلند كردن قرآنها بر سر نيزه ها تنها مكر و فريب و توطئه براى جلوگيرى از پيروزى لشكر امام(علیه السلام) در آخرين لحظات و ايجاد اختلاف و نفاق در لشكر امام(عليه السلام) بود وگرنه شاميان هرگز آماده پذيرش حكميّت قرآن نبودند و به تعبير امام(عليه السلام) نه اهل دين بودند و نه اهل قرآن.(2)
ديگر اين كه امام(عليه السلام) با انتخاب فرد نادان و بى خبرى همچون «ابو موسى اشعرى» براى ارجاع به قرآن مخالف بود، بنابراين هيچ گونه تضادّى ميان محتواى اين خطبه، و خطبه هاى ديگر نهج البلاغه نيست.
شاهد اين موضوع اين است كه فرزند برومند ایشان نيز در روز «عاشورا» طبق نقل مقاتل، قرآن را گرفت و بر سر گذارد و در برابر لشكر كوفه ايستاد و گفت: «يا قَوْمِ إنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ كِتَابُ اللهِ وَ سُنَّةُ جَدِّي رَسُولِ اللهِ»(3)؛ (اى قوم: حاكم در ميان من و شما قرآن و سنّت جدّم رسول الله باشد).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.