پاسخ اجمالی:
امام در پاسخ به معترضین به حکمیت این طور استدلال می کنند که ما همراه پیامبر(ص) با کفار می جنگیدیم ولی اكنون با جماعتى كه ظاهراً مسلمان اند ولی انحرافات و كجى ها و شبهات و تأويلات ناروا در اسلام دارند، پيكار مى كنيم؛ بنابراين اگر چيزى باعث جمع ما شود و به وسيله آن به هم نزديك گرديم و باقيمانده پيوندها را در ميان ما محكم سازد، به آن علاقه نشان مى دهيم و از غير آن خوددارى مى كنيم.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(عليه السلام) در آخرین بخش از خطبه 122 نهج البلاغه به سراغ يك جواب منطقى براى بهانه جويان «خوارج» مى رود، آنهايى كه مى گفتند: چرا امام(عليه السلام) تن به حكميّت داده است؟ چرا ما همچون ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) در صدر اسلام تا آخرين نفس با دشمن نجنگيم؟ آيا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) هرگز تن به حكميّت با دشمنان خود داد؟
امام(عليه السلام) در پاسخ، اين حقيقت را آشكار مى سازد كه زمان ما با زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بسيار متفاوت است و كسانى كه ما با آنها مى جنگيم، گروهى از مسلمانان فريب خورده اند، در حالى كه دشمنان ما در صدر اسلام، كفّار بى ايمان و مشركان مخالف با اسلام بودند. ایشان مى فرمايد: (ما همراه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوديم و قتل و كشتار حتى در ميان پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان كه بر ضد اسلام قيام كرده بودند دور مى زد و در اين راه، هر مصيبت و سختى پيش مى آمد سبب افزايش ايمان ما و حركت در راه حق و تسليم در برابر فرمان خدا و شكيبايى بر درد و سوزش جراحت ها مى شد)؛ «فَلَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَ إنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ عَلَى الاْبَاءِ وَ الاَْبْنَاءِ وَ الاْخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ، فَمَا نَزْدَادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَة وَ شِدَّة إلاَّ إيمَاناً، وَ مُضِياً عَلَى الْحَقِّ، وَ تَسْلِيماً لِلاْمْرِ، وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ(1)الْجِرَاحِ».
آرى در آن زمان ما با قدرت و شدت به دشمن حمله مى كرديم حتى اگر برادران و بستگان ما در وصف آنها قرار داشتند، گرچه مصيبت آنها بر ما سخت بود اما چون به فرمان خدا انجام مى گرفت، ايمان ما فزونى مى يافت و در برابر تمام مصائب و جراحات جنگ صبور و شاكر بوديم.
ولى امروز جريان تغيير يافته است، (ما هم اكنون با جماعتى كه ظاهراً برادران اسلامى ما هستند به خاطر انحرافات و كجى ها و شبهات و تأويلات ناروا كه در اسلام دارند پيكار مى كنيم، بنابراين هر گاه احساس كنيم چيزى باعث جمع پراكنده ما مى شود و به وسيله آن به هم نزديك مى گرديم و باقيمانده پيوندها را در ميان خود محكم مى سازيم، به آن علاقه نشان مى دهيم و از غير آن خوددارى مى كنيم)؛ «وَ لكِنَّا إنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إخْوَانَنَا فِي الاْسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الإعْوِجَاجِ، وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ. فَإذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَة يَلُمُّ(2)اللهُ بِهَا شَعَثَنَا(3)، وَ نَتَدَانَى بِهَا إلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا، رَغِبْنَا فِيهَا، وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا».
امام(عليه السلام) با اين عبارت، نشان مى دهد كه قياس زمان او به زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) قياس مع الفارق است؛ چرا كه در آن زمان، مبارزه با دشمنِ بيرون بود، و در زمان امام(عليه السلام) با دوستان فريب خورده و منحرف درونى، و در واقع كار امام(عليه السلام) در قبول حكميّت برگرفته از آيه شريفه؛ «وَ إنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنيْنَ اْقتَتَلُوا فَاَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإنْ بَغَتْ إحْداهُما عَلَى الاْخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِىءَ إِلى أَمْرِ اللهِ فَإنْ فَاءَتْ فَاَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَاَقْسِطُوا إنَّ اللهَ يُحِبُّ المُقْسِطِيْنَ»(4)؛ (هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد و هرگاه بازگشت نمود در ميان آن دو به عدالت، صلح برقرار سازيد و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست مى دارد).
درست است كه اصل پيشنهاد حكميّت، خدعه و نيرنگ بود، و سردمداران سپاه شام، اعتقادى به قرآن نداشتند و به همين دليل، امام(عليه السلام) در آغاز شديداً با آن مخالف بود، ولى بعد از آن كه تحت فشار جمعيّتِ فريب خوردگان لشكرش، آن را پذيرفت باز ممكن بود از طريق رهبرى صحيح، حكميّت به نتيجه اى كه تا حدى مطلوب بود، برسد، ولى چنان كه مى دانيم باز هم فشارهاى جاهلان و افراد نادان، حكميّت را به سويى برد كه جز ضرر و زيان و بدبختى به بار نياورد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.