پاسخ اجمالی:
«ابوعلى بن راشد» می گوید: «به او [امام] نوشتم که مرا به گرفتن حق خود مأمور نموده اید؛ ولی نمی دانم منظور چیست؟ پاسخ دادند: منظور خمس است». بهانه جویان اشکال گرفته اند که: 1. نام امام صريحاً در این حدیث نيامده؛ در حالیکه روشن است ابوعلی از وكلای مخصوص امام جواد(ع) و امام هادى(ع) است. 2. چگونه این حق بر وكيل امام مخفى مانده است؟ درحالیکه در بعضى از زمان های دشوار، امامان(ع) تمام يا بخشی از خمس را به شیعیان مى بخشيدند و هنگامى كه شرايط ايجاب مى كرد خمس گرفته شود بسياری از كمّ و كيف آن بى خبر بودند.
پاسخ تفصیلی:
ابوعلى بن راشد كه از وكلاى حضرت جواد و امام هادى(عليهما السلام) بوده است مى گويد: «قُلتُ لَهُ اَمَرتَنِى بِالقِيَامِ بِاَمرِكَ وَ اَخذِ حَقِّكَ فَاَعلَمتُ مَوَالِيَكَ بِذَلِكَ فَقَالَ لِى بَعضُهُم وَ اَىُّ شَىءٍ حَقُّهُ؟ فَلَم اَدرِ مَا اُجِيبَهُ، فَقَالَ يَجِبُ عَلَيهِم اَلخُمسُ، فَقُلتُ فَفِى اَىِّ شَىءٍ؟ فَقَالَ فِى اَمتِعَتِهِم وَ صَنَايِعِهِم، قُلتُ وَ التَّاجِرُ عَلَيهِ وَ الصَّانِعُ بِيَدِهِ، فَقَالَ اِذَا اَمكَنَهُم بَعدَ مَؤُونَتِهِم»(1)؛ (به او [امام(عليه السلام)] عرض كردم به من دستور داده ايد به كارهاى شما رسيدگى كنم و حقّ شما را بگيرم، اين موضوع را به دوستان شما اطلاع دادم، بعضى از آنها گفتند: حقّ امام چيست؟ من ندانستم چه در جواب بگويم؟ امام فرمود: خمس بر آنها واجب است، گفتم: در چه چيز؟ فرمود: در امتعه و صنايع، گفتم: و كسانى كه تجارت مى كنند و با دست خود چيزى را مى سازند؟ فرمود: بلى در صورتى كه بعد از هزينه زندگى براى آنها امكانى بماند).
با تمام صراحتى كه حديث دارد، بهانه جويان به آن ايراد گرفته اند، گاهى مى گويند حديث «مضمره» است، يعنى نام امام صريحاً در آن برده نشده و تنها به وسيله ضمير بيان شده است و زمانى مى گويند چگونه ممكن است وجود چنين حقّى بر وكيل امام و شيعيان او مخفى مانده باشد؛ ولى پاسخ هر دو ايراد روشن است؛ زيرا علاوه بر اين كه «ابو علىّ بن راشد» از وكلا و نمايندگان مخصوص امام نهم و دهم(عليهما السلام) بوده است و چنين كسى هنگامى كه مى گويد به او نوشتم كه مرا مأمور گرفتن حقّ خود ساخته ايد، شك نخواهيم كرد كه مخاطب نامه حتماً امام(عليه السلام) بوده است. و عجيب اين است كه خود اين بهانه گيران در نوشته هاى خود صريحاً وكالت نامبرده را از طرف امام(عليه السلام) ذكر كرده اند؛ امّا از آنجا كه افراد لجوج همانند افراد دروغگو فراموشكارند، در چند خط بعد از آن، مطلب را بكلّى منكر شده اند.
از اين گذشته، مضمون روايت بخوبى گواهى مى دهد كه مخاطب اين نامه هيچ كس جز امام نمى تواند باشد؛ زيرا افراد عادّى در مقامها و مال التّجاره و صنايع و دسترنجشان چه حقّى بر مردم مى توانند داشته باشند؟! آيا غير از امام احدى ممكن است داراى چنين حقّى باشد؟ ولى هنگامى كه انسان روى دنده لجاجت بيفتد، حتى ممكن است روشنائى روز و تاريكى شب را انكار كند و امّا اين كه چگونه ممكن است نماينده و ياران امام از كمّ و كيف اين قضيه باخبر نباشند، دليلش روشن است؟ زيرا امامان(عليهم السلام) در بعضى از زمانها كه شيعيان سخت در فشار بودند، تمام خمس و يا قسمتى از آن را به آنها مى بخشيدند و عملاً تا مدّتى خمس متروك شد؛ لذا هنگامى كه شرايط ايجاب مى كرد خمس گرفته شود بسيارى از شيعيان از كمّ و كيف آن بى خبر بودند و اين موضوع عجيب و يا غيرعادى نيست. الان هم بسيارى از مردم هستند كه از مسائل خمس اطلاعات زيادى ندارند؛ حتّى مخالفان خمس كه اين همه درباره آن اشكال تراشى مى كنند، نيز اطّلاعاتشان در اين زمينه محدود است.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.