پاسخ اجمالی:
«سماعة بن مهران» از امام کاظم(ع) نقل می کند که فرمود: «در تمام سودهایی كه به مردم مى رسد، كم یا زياد، خمس ثابت است». شخصی گفته: سماعة در زمان امام صادق(ع) از دنيا رفته، چگونه از امام كاظم(ع) حديث نقل كرده؟ جواب: او به تصريح علماى رجال، روايات زيادى از امام كاظم(ع) نقل كرده است. این شخص در اشکال دیگری می گوید: سماعة واقفى بود و درباره امامت بعد از امام كاظم(ع) توقف كرد. جواب: شما که گفتی او در زمان امام صادق(ع) از دنيا رفته است. چگونه ممکن است واقفى باشد؟ آیا اینها نشان از کم اطلاعی نیست؟
پاسخ تفصیلی:
یکی از رواياتى كه هم از نظر سند و هم از نظر دلالت قابل ملاحظه است و خمس را در تمام درآمدها اثبات مى كند، روايت «سماعة بن مهران» از امام «موسى بن جعفر»(عليهما السلام) است: «قَالَ سَأَلتُ اَبَالحَسَنَ عَنِ الخُمسِ فَقَالَ فِى كُلِّ مَا اَفَادَ النّاسُ مِن قَلِيلٍ اَو كَثِيرٍ»(1)؛ (مى گويد: از امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) درباره خمس سؤال كردم، فرمود: در تمام سودهائى كه به مردم مى رسد اعم از كم و زياد خمس ثابت است). ولى متأسفانه شخص بهانه جویی با اشكالات واهى فكر كرده است [مي تواند] اين حديث را از كار بيندازد: [لذا] گاهى به سند حديث خرده مى گيرد كه «سماعة» در زمان امام صادق(عليه السلام) از دنيا رفته است چگونه ممكن است حديثى از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) نقل كند. در حالى كه علماى رجال تصريح كرده اند كه او روايات زيادى از امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) نقل كرده و اين روايات در كتب حديث ما امروز مذكور است.
بعلاوه، ضمن بيان راستگو بودن و مورد اعتماد بودن «سماعة» نوشته اند كه او واقفى بود، يعنى از كسانى بود كه در مورد امامت بعد از موسى بن جعفر(عليهما السلام) توقّف داشت. چگونه ممكن است كسى واقفى باشد و در زمان امام صادق(عليه السلام) از دنيا برود؟ مضحك آن است كه خود ايرادكننده اعتراف به واقفى بودن «سماعة» كرده در عين حال وفات او را در زمان امام صادق(عليه السلام) نوشته است. گويا اصلاً به معناى واقفى توجّه نداشته، وگرنه چگونه ممكن است انسان تناقضى به اين صراحت بگويد؟ آرى، در روايت ضعيفى نقل شده است كه او در زمان امام صادق(عليه السلام) از دنيا رفت؛ ولى همان طور كه مرحوم علاّمه اردبيلى در «جامع الرواة» در شرح حال سماعة نوشته است، اين روايت از مجعولات است.
امّا از نظر دلالت، با اين كه عبارتى صريح تر از اين در مورد عموميّت خمس شايد تصوّر نشود، در عين حال اين بهانه جو مى گويد: «سائل از امام از خمس پرسيده است، معلوم نيست مقصود او چه خمسى بوده است؟ آيا از غنائم است كه هرچه عايد مردم مى شود بايد خمس آن را از آن خارج نمود يا خمس معادن و كنوز و غوص و امثال آن يا خمس ارباح مكاسب و تجارات و زراعات؟» ولى با اينكه كلمه «خمس» در سؤال بطور مطلق ذكر شده و در جواب امام صريحاً فرموده است در تمام چيزهايى كه به مردم سود مى رساند اعم از كم و زياد خمس واجب است؛ ما نمى دانيم اين احتمالات بى اساس را اين گوينده از كجا درآورده و چگونه به اين حديث چسبانيده و هيچ فكر نكرده است كه نوشته او به دست هر فردى بيفتد از اين سخن تعجّب كرده و گوينده را به خاطر اين لجاجت ملامت مى كند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.