پاسخ اجمالی:
جهان بينى الهى در آفرينش انسان نيازمند حركت تكاملى است و با مرگ، چيزي تمام نمي شود. قبول هدف براى آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست و بازگشت همه انسان ها به سوى خدا با دلائل عقلى قابل اثبات است؛ زيرا كاروان جامعه بشرى از نقطه تاريك عدم، به سوى نور مطلق حركت مي كند و اين حركت تحت فرمان خداست. نقطه اعلاى هر حركت تكاملى، ذات مقدّس واجب الوجود است و لذا حركات همه به سوى اوست و تا انسان به جوار قرب او نرسد آرام نخواهد شد. بنابراين وجود حركت و هدف، دليل زنده اى است بر مسأله حيات بعد از مرگ است.
پاسخ تفصیلی:
بدون شك آفرينش انسان هدفى داشته و برخلاف پندار ماديين كه جهان را بى هدف تصور مى كنند در جهان بينى الهى براى آفرينش انسان حتماً هدفى بوده است كه با حركت تكاملى خود به سوى آن هدف پيش مى رود. حال اگر با مرگ، همه چيز پايان يابد مسلماً اين هدف تأمين نشده است يا به تعبير ديگر بايد حيات انسان بعد از اين جهان نيز ادامه يابد تا به تكاملِ لازم برسد و محصولى را كه در اين مزرعه پاشيده است در آنجا درو كند. قبول هدف براى آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست و اگر ارتباط زندگى انسان را از جهان پس از مرگ قطع كنيم همه چيز شكل معمّا به خود مى گيرد. قرآن، انسان را به طور كلى مخاطب ساخته و مى فرمايد: (اى انسان تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت پيش مى روى و سرانجام او را ملاقات خواهى كرد)؛ «يا اَيُّهَا الاْنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ».(1) از مجموع اين گفتار چنين استفاده مى شود كه قرآن مجيد انسان ها را به كاروانى تشبيه كرده كه از مرز عدم به راه افتاده و به اقليم وجود پاى نهاده و از آن به سوى پروردگار پيش مى رود تا به لقاء الله برسد. تعبير «وَ اِنَّ اِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى»(2) نيز ناظر به همين معناست.
ممكن است گروه هايى از اين مسير منحرف شوند و هرگز به لقاء الله نرسند؛ ولى اساس آفرينش انسان براى نيل به اين هدف پى ريزى شده است. «لقاء الله» به معناى مشاهده پروردگار با چشم دل و رسيدن به مقام شهود قلبى است كه انسان در سير تكاملى خود به آن نائل مى گردد و از مهمترين مقامات قرب است. همچنین در سوره فاطر، آيه 18، نخست سخن از پاكى و تقوى و تزكيه انسان ها به ميان مى آورد كه ثمره اش عائد خودشان مى شود، مى فرمايد: (هركس پاكى را پيشه كند نتيجه آن به خود او باز مى گردد)؛ «وَ مَنْ تَزَكّى فَاِنَّما يَتَزَكّى لِنَفْسِهِ» سپس مى افزايد: (بازگشت همگى بسوى خداست)؛ «وَ اِلَى اللهِ الْمَصيرُ» اشاره به اينكه: اگر نيكان و پاكان در اين جهان از تمام آثار تقوى و پاكى بهره مند نشوند بازگشت شان به سوى خداست و در دارالبقاء، نتايج اعماق خود را خواهند ديد.
به هر حال جمله «وَ اِلَى اللهِ الْمَصيرُ» بازگو كننده اين حقيقت است كه سير تكاملى انسان با مرگ پايان نمى گيرد و همچنان ادامه خواهد يافت تا به لقاء الله برسد. آری بازگشت و رجوع همه انسان ها به سوى خدا همان چيزى است كه با دلائل عقلى نيز مى توان به آن رسيد؛ زيرا جامعه بشرى بسان كاروانى است كه از نقطه تاريك عدم، آغاز به حركت كرده است و به سوى نور مطلق پيش مى رود. اين حركت تحت فرمان خداوند و در سايه ربوبيّت او قرار دارد (توجه داشته باشيد كه اين بحث ها همه بعد از قبول اصل توحيد و صفات است). تعبير «ربّ» در بسيارى از آيات نشان مى دهد كه اين حركتى است كه در پرتو ربوبيت خداوند و به طور حساب شده انجام مى گيرد. از طرفى اگر نقطه پايان اين حركت، مرگ باشد، حركت تهى از هدف، فاقد قرارگاه و يا به تعبير ديگر حركتى بى مقصد، خواهد بود؛ در حالى كه يقينی است كه اين حركت الهى به سوى مقصدى مناسب پيش مى رود. هنگامى كه خوب دقّت مى كنيم مى بينيم هر حركت تكاملى براى رسيدن به يك مرحله بالاتر و عالى تر صورت مى گيرد و نقطه اعلاى وجود، ذات مقدّس واجب الوجود است و بنابراين حركات همه به سوى اوست و تا انسان به جوار قرب او نرسد و به مقام شهود ذات پاك او در نيايد و در زمره مقرّبين وارد نشود، آرام نخواهد گرفت؛ چرا كه هدف نهايى حركت، انجام نشده است.(دقت كنيد)
كل اين بيان نشان مى دهد كه بايد سير صعودى انسان با مرگ متوقف نشود و در جهانى ديگر همچنان ادامه يابد. بنابراين وجود حركت و هدف، خود دليل زنده اى است بر مسأله حيات بعد از مرگ.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.