پاسخ اجمالی:
به اعتقاد فیض کاشانی عاقبت بد دو گونه است. 1- انسان موقع مرگ دچار شک می شود و این شک حجاب بین او و خدا می شود و در نتیجه باعث عذاب دائمی شخص می گردد. 2- در لحظه مرگ علاقه زیاد به امور مادی و دنیوی از خود نشان می هد که این حالت باعث دوری از خدا می شود؛ زیرا قلبش در همان حالتِ حُبّ دنیا باقی می ماند و موجب عذاب و حسرتش می شود. تنها، کسی كه عمل صالح و محبت الهی داشته باشد می تواند در موقع مرگ از این بد عاقبتی نجات پیدا کند.
پاسخ تفصیلی:
مرحوم فيض كاشانى در مورد سوء خاتمه مى فرمايند: «بدان كه سوء خاتمه و بدعاقبتى بر دو مرتبه است كه يكى از ديگرى اعظم است. اما مرتبه اول كه عظيم و هولناك است اين است كه شك يا انكار هنگام سكرات موت بر قلب ظاهر شده، و بر اين حالت قبض روح [واقع] مى شود. اين حالت، حجابى بين او و بين خداوند ايجاد ميكند و موجب دورى دائمى و عذاب هميشگى مي شود. مرتبه دوم كه به مرتبه اول نمى رسد این است که دوستى و محبت [نسبت به] امرى از امور دنيوى و تمايلى از شهوات دنيوى بر قلب او غلبه مى كند و آنقدر قلب او مشغول به آن امر مى شود كه ديگر جائى براى غير آن باقي نمي ماند و اين حالت موجب مى شود كه به دنیا توجه كند و هر چه توجه او از خدا كمتر شود به دنیا نزدیک تر می شود و حجابش بيشتر مى شود. وقتى حجاب آمد عذاب مي آيد؛ زيرا آتش الهى تنها محجوبين و كسانى را كه بين آنها و خداوند پرده اى حائل شده را مي گيرد و اما مؤمنى که قلبش سلیم و سالم از حُب دنیا است و همّ و غمش خداوند است آتش جهنم به او گويد: عبور كن اى مؤمن! كه نور تو شعله آتش مرا خاموش كرد». مرحوم فيض در ادامه سخنانش مى گويد: «هرگاه قبض روح در حالت غلبه حُبّ دنيا واقع شود، مسئله مشكل است؛ زيرا انسان بر آنچه زيسته مى ميرد و ممكن نيست قلب بعد از مرگ، صفت ديگرى را اكتساب كند كه متضاد صفت غالبى آن باشد، چون تصرف در قلوب ممكن نيست مگر با عمل كردن جوارح و اعضاء، و به تحقيق، جوارح و اعضاء با مرگ باطل و فانى شده و عمل كردن آنها نيز چنين شده است، پس نه اميدى در عمل كردن و نه اميدى در رجوع به دنيا است كه تدارك كند و لذا در اين هنگام حسرت عظيم مى شود. مگر اين كه اصل ايمان و محبت خداوند در قلب او رسوخ كرده باشد و با عمل صالح تقويت شده باشد، اگر چنين بود اين حالت كه در موقع مرگ عارض بر قلب شده محو مى گردد، اگر ايمان او به اندازه مثقالى باشد در زمان كوتاهى او را از آتش خارج مى كند و اگر كمتر باشد توقف او در آتش بيشتر مي شود و اگر به اندازه مثقال و دانه گندمى ايمان داشته باشد از آتش خارج مى شود گرچه بعد از هزاران سال باشد».(1)
پس بطور كلى مى توان استفاده كرد كه سوء خاتمه يا به عارض شدن حالت انكار و شك و ترديد در معتقدات است و يا به عارض شدن حبّ دنيا بر قلب است كه خداوند انشاء الله ما را از اين دو مصون دارد و خوف ما را با مهر و اميد به رحمتش آرامش بخشد.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.