پاسخ اجمالی:
بعد از ورود پيامبر(ص) به مدينه، حوادثى رخ داد كه هر يك چهره جديدى از اين مديريّت الهى به جامعه انسانی نشان داد و هرکدام تأثير بسیاری در جهاني شدن اسلام داشت، مانند: ارائه عدل اسلامى در آغاز هجرت؛ عقد مُواخات؛ قرار دادن مسجد به عنوان پايگاه عبادت و حكومت؛ پيمان عدم تعرّض؛ پرهيز از جنگ در جبهه هاى مختلف و ... .
پاسخ تفصیلی:
بعد از ورود پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه، حوادثى رخ داد كه هر يك چهره جديدى از اين مديريّت الهى بود؛ مواردی را به عنوان نمونه از مدیریّت ایشان بررسی می کنیم:
1- ارائه عدل اسلامى در آغاز ورود:
نه تنها در آن روز كه محمّد(صلى الله عليه و آله و سلم) جوان نوخاسته اى بود با تدبير فوق العاده خود اختلافى را كه ميان قبائل قريش، بر سر نصب «حجرالاسود» بعد از ماجراى سيل رخ داده بود و بوى خون مى داد، برطرف ساخت و دستور داد سنگ را در وسط پارچه اى گذارده و هر كدام گوشه اى از آن را گرفته و به محلّ نصب آورند و شخصاً آن را در جاى خود گذارد، و غائله را برچيد،(1) بلكه بعد از هجرت به مدينه در مواردى كه ممكن بود از حادثه ساده اى، اختلاف بزرگى به وجود آيد، با استفاده از روشهاى بسيار ظريف، زمينه هاى اختلاف را بكلّى برمى چيد و با مديريّت والاى خود، به غائله پايان مى داد.
مثلا به هنگام ورود به مدينه و استقبال پرشكوه مردم شهر و انتظار هر يك از آنها كه پيامبر به خانه او وارد شود، بيم اين مى رفت كه هرگونه ترجيح در ميان افراد و قبائل، وضع شكننده آغاز ورود را به هم ريزد؛ پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با يك الهام الهى فرمود: «ناقَتى مأمورَة»(2)؛ (شتر من، خود دستورى دارد كه اجراء خواهد كرد!) و ناقه به راه خود ادامه داد تا در كنار خانه «ابوايّوب انصارى» بر زمين نشست و پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) بر او وارد شد و مسأله بدون كمترين ناراحتى پايان يافت!
2- عقد مُواخات:
جامعه كوچك اسلامى آن روز از دو گروه «مهاجران مكّه» و «انصار مدينه» تشكيل مى شد. دو گروه با دو فرهنگ متفاوت و آداب و رسوم مختلف كه فقط اسلام، حلقه اتّصال آنان بود. پيامبر بايد آنها را دقيقاً هماهنگ ساخته و سازماندهى كند و انگيزه هاى حركت در مسير واحد را در آنها به وجود آورد، و هر گونه اختلاف را برچيند.
در اينجا پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) دست به يك اقدام بى سابقه و ابتكارى زد و ميان آنها «دو به دو» پيمان «مواخاة» و برادرى بست. درست است كه مسلمانان عموماً برادر هستند، ولى اين يك پيمان نزديكتر و جدّى تر بود كه قدرت تأثير عجيبى داشت، و از اين طريق مشكل تنهائى و غربت مهاجران از يك سو، و ناهماهنگى ها از سوى ديگر برچيده شد، و عملا همه عضو يك خانواده شدند، حتّى اين برادرى تا سرحدّ «توراث» (ارث بردن از يكديگر) پيش رفت (البته اين قبل از نزول آيات ارث خويشاوندان بود).
3- مسجد پايگاه عبادت و حكومت:
جامعه نوپاى اسلامى مركز اجتماعى لازم داشت با جاذبه اى بسيار نيرومند و معنوى، و لذا پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به فرمان خداوند، دست به ساختن مسجد زد. مسجد، تنها مركز عبادت نبود، بلكه مركز تمام فعّاليّتهاى فكرى و فرهنگى و سياسى و اجتماعى مسلمانان، و پايگاه اصلى حكومت بود؛ و جالب اين كه برخلاف تمام دارالحكومه ها و كاخ هاى زمامداران آن زمان، اين پايگاه حكومتى «بى اندازه ساده بود» و اگر تعجّب نكنيد، فقط يك چهار ديوارى بود كه ديوارهايش به طول قامت يك انسان بود! با فرشى از شنهاى نرم، بدون سقف، و بعداً كه سقف و شبستان براى آن ساختند، ستونهايش از تنه درخت نخل و پوشش آن فقط برگهاى همان درخت بود، و اين وضع تا آخر عمر پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) ادامه داشت!
اين يكى ديگر از طرحهاى عجيب مديريّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) بود كه به امر الهى اجرا شد و در تمام «جزيرة العرب» صدا كرد و قلوب مردم را متوجّه او ساخت.
4- پيمان عدم تعرّض:
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) براى تحكيم آئين نوپاى اسلام در مدينه، ميان مسلمانان و قبائل موجود در داخل مدينه پيمان عدم تعرّض بست و مادام كه آنها به اين پيمان وفادار ماندند، او به پيمان خويش وفا كرد؛ و از اين طريق، راه را براى پيشرفت فكرى و فرهنگى كه در آن روز از همه چيز مهمتر بود هموار ساخت. اين پيمانها نقش مؤثّرى در رشد سريع اسلام داشت.
5- پرهيز از جنگ در جبهه هاى مختلف:
او سعى داشت در آنِ واحد، خود را در دو يا چند جبهه درگير نكند؛ چرا كه اگر دشمنان، دست به دست هم مى دادند، غلبه بر آنها آسان نبود؛ هر چند خداوند پيروزى اسلام را در آيات قرآن صريحاً تضمين كرده بود: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كَلِّهِ...»(3)؛ (تا آن را بر همه اديان پيروز كند...) ولى اين امر دقيقاً با تدبير صحيح و مديريّت الهى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) ارتباط نزديك داشت. لذا هنگامى كه در اواخر سال هشتم هجرت در «حديبيّه» با مشركان، پيمان عدم تعرّض 10 ساله امضاء فرمود، با فكر راحت به سراغ «خيبر» كه يكى از كانونهاى خطرناك توطئه بر ضدّ اسلام بود رفت و آن را به راحتى به تصرّف خود در آورد.
6- ارسال نامه براى سران كشورهاى بزرگ جهان:
آنگاه كه حكومت اسلامى در مدينه و اطراف آن استقرار يافت و تقريباً فكر پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) از جزيرة العرب آسوده شد (هر چند هنوز مكّه فتح نشده بود، ولى فتح آن قطعى به نظر مى رسيد)؛ رسالت جهانى خود را در خارج مرزهاى عربستان نشان داد و اسلام را به همه مردم جهان عرضه كرد؛ و اين توهّم را كه اسلام رنگ قومى و نژادى دارد و يا به منطقه جغرافيائى خاصّى متعلّق است، از ميان برد.
در اين رابطه، نامه هائى به سران كشورها و فرمانروايان جهان نوشت و اين نامه ها را توسّط نمايندگان مخصوص و سفراى خود كه همگى خالى از هر گونه تشريفات و در نهايت سادگى بودند، نزد سران جهان فرستاد.
نويسندگان اسلامى، صورت نامه هاى سياسى آن حضرت را در كتابهاى خود نقل كرده اند و بعضى آن را بالغ بر 186 نامه ذكر نموده اند كه به ترتيب موضوعات دسته بندى شده است.(4)
7- بيعت گرفتن و ايجاد روحيه تازه در لحظات بحرانى:
با اين كه قبول اسلام و قرآن، و شهادت به رسالت پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم)، مساوى با اعلام وفادارى كامل نسبت به آن حضرت بود؛ در عين حال هنگامى كه كار به مراحل حسّاس و بحرانى مى رسيد، پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با آنها تجديد بيعت مى كرد؛ و از اين طريق روح تازه اى در كالبد آنها مى دميد و خون تازه اى در عروقشان جارى مى ساخت.
همان گونه كه در ماجراى «حديبيّه» اتفّاق افتاد كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با 1400 نفر بدون ساز و برگ جنگى، با احرام، و به قصد زيارت خانه خدا، به چند فرسخى مكّه (حديبيّه) رسيد.(5) امّا سران قريش مانع ورود مسلمانان به مكّه شدند، در اينجا سفيرانى ميان پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و قريش رفت و آمد نمودند؛ در يكى از اين مراحل، قريش فرستاده پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) را توقيف كردند و چيزى نگذشت كه خبر قتل او در ميان مسلمانان شايع شد.
پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «در اينجا شدّت عمل به خرج خواهيم داد، و با اين كه آماده نبرد نيستم با آنها پيكار خواهم كرد»!(6) سپس به زير درختى كه در آنجا بود، آمد، و با همه تجديد بيعت كرد؛ دست به دست يك يك از مسلمانان داد و از آنان پيمان گرفت كه تا پاى جان بايستند.
رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) با اين كار از يك سو روحيّه مسلمانان را فوق العاده تقويت كرد، و عزم آنها را در برخورد قاطع با دشمن كه معيارهاى شناخته شده انسانى را زيرپا گذارده بود، محكم نمود؛ و از سوى ديگر، با اين قاطعيّت، لرزه بر اندام دشمن افكند كه چگونه يك گروه كوچك بى ساز و برگ جنگى كه سلاحشان فقط همان شمشيرهايشان بود ـ كه در عرف عرب آن روز جزء وسائل سفر محسوب مى شد ـ آن هم در فاصله بسيار دور از خانه و كاشانه خود، آماده اند با جمعيّت عظيم شهرى چون مكّه بجنگند!
سران قريش سخت جا خوردند، و براى بستن پيمان عدم تعرّض، پيشقدم شدند؛ و پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) به خاطر عقب نشينى دشمن، و مصالح فراوانى كه آن معاهده صلح در كوتاه مدّت و دراز مدّت داشت، آن را پذيرفت. پيمان صلح حديبيّه بسته شد، و مسلمانان با پيروزى به مدينه بازگشتند؛ و اين بيعت، «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان»(7) خوانده شد كه در قرآن مجيد (آيه 18 سوره فتح) از آن ياد شده است.
8- بينش دقيق پيامبر در آئين نبرد:
مديريّت پيامبر اسلام هم در جنگ عجيب بود و هم در صلح! پيامبر بزرگوار اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) اين برترى را دارا بود كه براى اوّلين بار در تاريخ ملّت عرب، ملل ديگر را در تحت رايت اسلام به عنوان «امّت واحد» گرد آورد و اين پيروزى سبب شد كه در مدّت 23 سال، تمام جزيرة العرب را آزاد كند، و هم عناصر مخالف و بيگانه را در آن سرزمين از ميان بردارد و تأمين عدالت اجتماعى را در تمام جزيره محقّق سازد.
گفته اند كه پيامبر اسلام در دهها غزوه (جنگهائى كه در آن، پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) حضور داشتند) و سريه (جنگهائى كه در آن، پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) حضور نداشتند) در دوران حياتش، بيست و هفت نبرد را خود شخصاً رهبرى كرد.(8) و پيروزيهاى عظيمى كه پيامبر در اين جنگها به دست آورد نشانگر برترى روش او در نبرد بوده است.
متأسّفانه هيچيك از موّرخان نتوانسته اند افق استراتژى غزوات پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) و كارهاى نظامى او را كاملا روشن كنند، و لذا اعمال نظامى او از نظر فنّى بخوبى تبيين نشده است.
او بهترين سپاه ايدئولوژيكى را در تاريخ به وجود آورد؛ قرآن كريم مى فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الادْبارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذ دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتال اَوْ مُتَحَيِّزاً اِلى فِئَة فَقَدْ باءَ بِغَضَب مِنَ اللّهِ وَ مَأويه جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيْرُ»(9)؛ (اى اهل ايمان! هر گاه با تعرّض و تهاجم كافران در ميدان كارزار رو به رو شويد، مبادا بيم به خود راه دهيد و پشت به دشمن كنيد و از جنگ بگريزيد! هر كه در روز نبرد از آنها [دشمنان] بگريزد به سوى خشم خدا روى آورده، و جايگاهش در دوزخ كه بدترين منزلگاه است، خواهد بود، مگر آن كه به مصالح نبرد، از گروهى جدا شود و به يارى دسته اى ديگر پردازد!).
برخى از متخصّصين امور نظامى كه اخيراً روى كارهاى نظامى و سياسى پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) مطالعه كرده اند به وضوح نشان داده اند كه پيامبر بزرگ اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) در آئين نبرد نيز بينش فوق العاده اى داشته است؛ و با برداشتهاى دانش نظامى، ثابت كرده اند كه پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمانده بزرگ اسلام، حتّى در روش نبرد نيز همتا و مانند ندارد؛ و اگر ما به ديده عبرت در وظايفى كه او در آن موقعيّت دشوار، با وسائل مادّى اندكى كه در مقايسه با نيروى دشمنانش در اختيار داشت، بنگريم، به عظمت كارهاى او پى خواهيم برد.
فى المثل يكى از فرماندهان عرب در كتاب خود درباره استفاده پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) از شيوه هاى جنگ روانى چنين مى نويسد: پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) از شيوه هاى جنگ روانى در بزرگترين نبردها و غزوات خويش سود مى جست تا آنجا كه خود مى فرمود: «من با ايجاد رعب و ترس، پيروزى يافتم!» در فتح مكّه نقش جنگ روانى در تحقّق پيروزى بر دشمن، بدون بهره گيرى از سلاح و بدون خونريزى، به وضوح بر ما متجلّى مى گردد!(10)
خلاصه، از اين ريزه كاريها و روشهاى دقيق و حساب شده اى كه از ظرافت خاصّى برخوردار و با شهامت و شجاعت و قاطعيّت فوق العاده اى آميخته بود، در برنامه زندگى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) فراوان است كه از «مديريّت بى نظير و فرماندهى عظيم» او حكايت مى كند.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.