پاسخ اجمالی:
در سوره «انعام» سخن از كسانى است كه خداوند نورى براى آنها قرار داد كه راه خود را با آن ببينند. تعبير به «يَمْشى بِه فِى النّاسِ»؛ (با آن در ميان مردم راه برود)، نشان مى دهد كه ايمان زمينه هاى معرفت را در قلب آدمى فراهم مى سازد و از اشتباهات در زندگى دنيا باز مى دارد. در سوره «زمر» مى فرمايد: «آيا كسى كه خدا سينه اش را براى اسلام گشاده است و برفراز مركبى از نور الهى قرار گرفته [همچون كور دلان گمراه است!؟]». آرى روحى كه رنگ الهى به خود بگيرد گشاده مى شود و آماده پذيرش علوم بيشتر می گردد.
پاسخ تفصیلی:
آیه 122 سوره انعام(1) سخن از كسانى مى گويد كه مرده بودند و خدا آنها را زنده كرد؛ و سپس نورى براى آنها قرار داد كه راه خود را با آن ببينند.
منظور از مرده بودن و زنده شدن همان ايمان بعد از كفر است چنانكه در آيه 24 سوره انفال مى خوانيم: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيْبُوا للهِ وَ لِلرَّسُوْلِ اِذادَعاكُمْ لِما يُحْيِيْكُمْ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد).
بنابراين حيات حقیقی همان حياتی است که به واسطه ايمان راستين و توحید ناب حاصل می شود و این حياتى است آميخته با نور و روشنايى معرفت ساز.
نقطه مقابل اين گروه كسانى هستند كه در ظلمات كفر باقيمانده و هرگز از آن خارج نمى شوند. همچنان که در ادامه آیه 122 سوره انعام می فرماید: «كَمَنْ مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِج مِّنْهَا».
بسيارى از مفسّران گفته اند منظور از اين نور، قرآن است، و بعضى آن را نور دين، و بعضى نور حكمت دانسته اند.(2) بعضى نور اطاعت را نيز بر آن افزوده اند(3) ولى بدون شك اين نور مفهوم وسيعى دارد كه هرگونه معرفت و شناختى را شامل مى شود و مسلّماً فهم قرآن يكى از مصاديق اتم آن است.
تعبير به «يَمْشى بِه فِى النّاسِ» ؛ (با آن در ميان مردم راه برود)، بيشتر متناسب با زندگى اجتماعى دنيا است. اين تعبير نشان مى دهد كه ايمان زمينه هاى معرفت را در قلب آدمى فراهم مى سازد و از اشتباهات در زندگى دنيا نيز باز مى دارد.
آیه 40 سوره نور افراد بى ايمان (يا اعمال آنها) را به ظلماتى تشبيه مى كند كه در دل اقيانوس عميقى قرار گرفته كه بر فراز آن موج هاى متعدّد و بر بالاى موج ها در ميان فضا ابرهاى تيره رنگ است، به گونه اى كه هرگاه كسى آن جا باشد و دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند؛ «إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا» ، و در پايان تأكيد مى كند كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده نورى براى او نيست؛ «وَمَنْ لَّمْ يَجْعَلْ اللهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُّور».
تعبيرات اين آيه به روشنى ثابت مى كند كه بى ايمانى و كفر، ظلمت آفرين است، و ايمان و اسلام، نور آفرين. اشتباهاتى كه از افراد بى ايمان و منحرف سر مى زند به قدرى زياد است كه گاه انسان در حيرت فرو مى رود كه چگونه آنها حتى پيش پاى خود را نمى بينند؟ و سود و زيان خود را تشخيص نمى دهند؟ در حقيقت هيچ ظلمتى متراكم تر از ظلمتى كه در آيه فوق ترسيم شده، وجود ندارد. اعماق درياها طبيعتاً ظلمانى است؛ زيرا نور آفتاب حداكثر تا حدود هفتصد متر در آب نفوذ مى كند و بعد از آن چيزى جز ظلمت مطلق نخواهد بود؛ و تازه نفوذ نور در اعماق دريا زمانى است كه دريا آرام باشد و امواج، چين و شكن هايى كه اشعه نور را در هم مى شكند ايجاد نكنند، و از اين گذشته ابرهاى تيره و تار جلوى نور آفتاب را نگيرد.
بعضى گفته اند: منظور از اين ظلمت هاى سه گانه در كافران، ظلمت اعتقاد، و ظلمت گفتار، و ظلمت كردار و عمل است. بعضى نيز گفته اند: منظور، ظلمت دل و ظلمت چشم و ظلمت گوش است. بعضى افزوده اند: اين ظلمت هاى سه گانه عبارتند از: اين كه نمى داند، و نمى داند كه نمى داند، و گمان مى كند كه مى داند.(4) ولى منافاتى ميان اين تفسيرها نيست و ممكن است همه آنها در مفهوم آيه جمع باشد.
در آیه 19 سوره حدید بعد از آن كه مؤمنان را به صديق و شهيد بودن توصيف مى كند؛ مى افزايد. (براى آنان است پاداش اعمالشان و نور ايمانشان)؛ «وَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذينَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحيمِ».
«صِدِّيق» صيغه مبالغه و به معناى كسى است كه بسيار راست مى گويد، و بعضى گفته اند به معناى كسى است كه هرگز دروغى از او سر نزده است. بلكه بعضى بالاتر از اين گفته اند كه به معناى كسى است كه آن چنان عادت به راستگويى كرده كه دروغ گفتن براى او عادتاً ممكن نيست، و به تعبير ديگر طبيعت ثانوى براى او شده است. بعضى گفته اند: به معناى كسى است كه در عقيده و سخن راست مى گويد و اعمالش گفتار و اعتقادش را تصديق مى كند.(5)
از آن جا كه منافاتى در ميان اين معانى نيست و همه بازگشت به همان مفهوم صيغه مبالغه مى كند، مى توان ميان تمام اين معانى جمع كرد. به اين ترتيب مسلّماً منظور از آيه همه مؤمنان نيست؛ بلكه مؤمنانى است كه در حدّ بالايى از ايمان قرار دارند.
امّا منظور از «شهدا» ممكن است اين باشد كه مؤمنان راستين ثواب شهيدان را دارند همان گونه كه در حديثى داريم كسى خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كرد دعا بفرماييد كه خداوند شهادت را روزى من كند. امام(عليه السلام) فرمود: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ شَهِيْدٌ»؛ (مؤمن شهيد است)، و سپس آيه مورد بحث «وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ ...» را تلاوت كرد.(6)
اين احتمال نيز داده شده كه منظور از «شهيد»، گواه بر اعمال است؛ زيرا از آيات متعدّدى استفاده مى شود كه گروهى از مؤمنان (انبياءِ و امامان) گواه بر اعمال امّت ها هستند. جمع ميان اين دو معنا نيز بعيد نيست.(7)
«اجر» در جمله «لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ» به معناى پاداش اعمال آنها است، و «نور» را بعضى به معناى نور ايمان مؤمنان در قيامت مى دانند كه راه گشاى راه بهشت است. ولى دليلى بر اين محدوديت نداريم؛ بلكه «نور» در اين جا به صورت مطلق ذكر شده كه هم نور معرفت و آگاهى را در دنيا شامل مى شود و هم نورى كه راه گشاى راه بهشت است در صحنه آخرت.(8)
در آیه 22 سوره زمر به صورت يك استفهام تقريرى مى فرمايد: (آيا كسى كه خدا سينه اش را براى اسلام گشاد است و برفراز مركبى از نور الهى قرار گرفته [همچون كور دلان گمراه است!؟])؛ «أَفَمَنْ شَرَحَ اللهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلاَمِ فَهُوَ عَلَى نُور مِّنْ رَبِّهِ» و اين خود دليل روشنى است بر اين كه پذيرش ايمان آميخته با شرح صدر است؛ و شرح صدر، زمينه اى است براى نور الهى. همان نورى كه صحنه جهان را در برابر چشمان مؤمن روشن مى سازد و حقايق را چنانكه هست، درك مى كند.
منظور از شرح صدر اين است كه روح آن قدر گسترده مى شود كه آمادگى پذيرش حقايق فراوانى پيدا مى كند. نقطه مقابل آن ضيق صدر و تنگى سينه است كه روح آن قدر كوچك مى شود كه قادر نيست چيزى را در خود حفظ كند، و به تعبير ديگر شرح صدر همان بزرگى و عظمت روح است كه يكى از عوامل مهم آن ارتباط با ذات نامتناهى خداوند است. آرى روحى كه رنگ الهى و صبغة الله به خود بگيرد؛ گشاده مى شود و آماده پذيرش علوم بيشتر.
نه تنها گشاده مى شود، بلكه نرم و آماده براى افشاندن بذر معارف مى گردد و لذا در پايان همين آيه مى گويد: (واى بر آنان كه قلب هايى سخت در برابر ذكر خدا دارند!)؛ «فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِّنْ ذِكْرِ اللهِ».(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.