پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره روم به معرفی گروهی می پردازد که به خاطر جهل و غفلت شان ایمان نمی آورند. اين آيه به يكى از بدترين انواع جهل، که جهل مرکب است، اشاره مى نماید، يعنى شخص در عين اين كه جاهل است خود را عالم مى پندارد. همچنین خداوند در سوره یس اشاره به گروهى از غافلان مى كند كه بر اثر جهل و غفلت و لجاجت، فرمان عذاب الهى درباره آنها صادر شده و قابل هدايت نيستند. به مانع جهل، در احاديث اسلامى نیز اشاره شده است؛ از جمله: امام علی(ع) جاهل را مرده ای میان زندگان می داند و حماقت را میوه جهالت معرفی می کند.
پاسخ تفصیلی:
خداوند در سوره روم آیات 58 و 59، می فرماید: «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ ۚ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآيَةٍ لَّيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ * كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» ؛ (ما براى مردم در این قرآن از هر چیز نمونه اى آوردیم [و هر گونه معارف در آن جمع است]؛ و اگر معجزه اى براى آنان بیاورى، کافران مى گویند: «شما اهل باطلید [و اینها سحر است]» * این گونه خداوند بر دلهاى آنان که آگاهى ندارند مُهر مى نهد).
در این سوره بعد از تأكيد بر اين كه در اين قرآن براى مردم هرگونه مثالى زديم و حقايق را در لباس هاى مختلف، گاه آيات آفاقى و انفس، گاه وعده و عيد، و زمانى امر و نهى، گاهى بشارت و انذار، گاه از طرق فطرى و عاطفى، و گاه از راه هاى استدلالى براى مردم بيان كرديم، می فرماید: ولى گروهى آنچنان جاهل و غافل اند كه اگر هر آيه و نشانه اى بياورى باز مى گويند: «شما اهل باطل ايد». در ادامه مى افزايد: اينها همه به خاطر آن است كه خداوند بر دل هاى كسانى كه نمى دانند و در جهل خويش اصرار دارند و هرگز حاضر نيستند با بى نظرى و بى طرفى جوياى حق باشند مهر مى نهد و درك و تشخيص را از آنان مى گيرد.
در حقيقت این آیات، اشاره به يكى از بدترين انواع جهل مى كنند كه آن را «جهل مركب» مى نامند. يعنى در عين اين كه شخصی جاهل است خود را عالم مى پندارد، و اگر هم كسى بخواهد او را از جهل اش بيدار كند گوش شنوايى ندارد، به همين دليل چنين شخصى در «جهل مركب» اش ابدالدهر مى ماند.
اگر طرف خطاب «جاهل بسيط» باشد يعنى كسى كه مى داند كه نمى داند و در عين حال حاضر به پذيرش حق باشد، هدايت او بسيار آسان است. هنگامى حجاب بر دل مى افتد و مهر بر قلب نهاده مى شود كه جهل به صورت مركب آميخته با روح عدم تسليم گردد. در اين جا شعر لطيفى از بعضى از شعراى عرب در بعضى از تفاسير نقل شده است:
قَالَ حِمارُ الْحَكِيْمِ يَوْماً *** لَوْ أَنْصَفُونى لَكُنْتُ أَرْكَبُ!
لاَِنَّنِى جاهِلٌ بَسِيْطٌ *** وَ صاحِبِى جاهِلٌ مُرَكَّبُ!
(روزى الاغ آن مرد دانشمند [مغرور و منحرف] چنين گفت: اگر در حق من انصاف دهند من بايد سوار شوم! چرا كه من جاهل بسيطم در حالى كه صاحب من جاهل مركب است!).(1)
همچنین خداوند در سوره یس، آیات 6 - 10، می فرماید: « لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ * لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ * وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ * وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ» ؛ ([قرآن نازل شد] تا قومى را انذار کنى که پدرانشان انذار نشدند، از این رو آنان غافلند. * فرمان [الهى] درباره بیشتر آنها [به کیفر اعمالشان] تحقق یافته، به همین جهت ایمان نمى آورند. * ما در گردنهاى آنان غلهایى (طوقهایى) قرار دادیم که تا چانه ها ادامه دارد و سرهاى آنان را به بالا نگاه داشته است. * و در پیش روى آنان سدّى قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّى؛ و چشمانشان را پوشانده ایم، لذا نمى بینند. * براى آنان یکسان است: چه انذارشان کنى یا نکنى، ایمان نمى آورند).
خداوند در این آیات اشاره به گروهى از غافلان مى كند كه بر اثر جهل و غفلت و لجاجت، فرمان عذاب الهى درباره آنها صادر شده و قابل هدايت نيستند. سپس قرآن ترسيم عجيبى از حجاب هايى كه اطراف عقل آنها را احاطه كرده دارد؛ مى فرمايد: ما در گردن آنها غل هايى قرار داده ايم كه تا چانه ها ادامه دارد و سرهايشان را بالا نگه مى دارد، و در پيش روى آنها سدّى قرار داديم، و در پشت سرشان سدّى و چشمانشان را پوشانده ايم، ولذا نمى بينند. سدّهاى پيش رو و پشت سر، اشاره به حجاب هايى است كه آنها را از مشاهده آيات آفاقى و آثار خدا در پهنه هستى باز مى دارد. غل هائى كه بر گردنشان است و سرشان را به بالا نگه مى دارد شايد اشاره به محروميت آنها از مشاهده آيات انفسى و نشانه هاى خدا در وجود خودشان است و از آن بدتر اين كه بر چشم هايشان پرده افتاده، پرده اى از جهل و غرور و غفلت.
بديهى است با اين همه حجاب ها چه انذارشان بكنند و چه نكنند، چه آيات قرآن را از لب هاى پاك محمّد(صلى الله عليه و آله) بشنوند يا نشنوند، هرگز هدايت نخواهند شد. آنها نه تنها اسير يك زنجير كه اسير زنجيرها و زندان ها هستند. - توجّه داشته باشيد كه «اغلال» جمع است - بعضى از مفسّران سدهاى پيش رو را اشاره به موانعى مى دانند كه آنها را از هدايت نظرى و استدلالى محروم مى كند، و سدّهاى پشت سر را به موانعى كه آنها را از بازگشت به هدايت فطرى باز مى دارد.(2)
به مانع و حجاب جهل، در احاديث اسلامى نیز اشاره شده است.
1. در حديثى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم كه درباره جاهل فرمود: «اَلْجاهِلُ مَيِّتٌ بَيْنَ الأَحْياءِ» (3)؛ (جاهل مرده اى است در ميان زندگان).
2. در جاى ديگر فرمود: «اَلْحُمْقُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ» (4)؛ (حماقت از ميوه هاى جهالت است).
روشن است همان گونه كه مرده درك و احساس ندارد، از جاهل لجوج و بى خبر نيز نمى توان انتظار فهم حقيقى داشت.
3. افراد «جاهل مركب لجوج» آن چنان هستند كه حتى بر عالمان واقعى خرده مى گيرند. نه تنها خود را گمراه نمى دانند؛ بلكه آنها را گمراه مى شمرند، لذا در حديثى از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) آمده است: «تَعَجُّبُ الْجاهِلِ مِنَ الْعاقِلِ اَكْثَرُ مِنْ تَعَجُّبِ الْعاقِلِ مِنَ الْجاهِلْ» (5)؛ (تعجّب جاهل از عاقل بيشتر است از تعجّب عاقل از جاهل).
4. اين سخن را با حديثى از اميرمؤمنان(عليه السلام) پايان مى دهيم؛ فرمود: «اِنَّ قُلُوبَ الْجُهّالِ تَسْتَفِزُّها الأَطْماعُ وَتَرْتَهِنُهَا الْمُنى وَ تَسْتَغْلِقُها الْخَدايعُ» (6)؛ (دل هاى جاهلان را طمع ها به حركت در مى آورد، آرزوها آن را در گرو خويش مى گيرد، و خدعه ها و نيرنگ ها آن را به خود مربوط مى سازد).
و جاى تعجّب نيست چنين دلى از درك حقيقت عاجز باشد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.