پاسخ اجمالی:
با پیشرفت علم روانشناسی و مطالعات درباره حواس اسرارآمیز حیوانات، اسرار شگفت انگیزی از هدایت فطری و غریزی موجودات زنده کشف شده است؛ مانند شیر خوردن نوزاد انسان بدون آموزش پیشین، استعداد کودکان در ابداع کلمات و سخن گفتن و درک زشتی ها و زیبایی ها، بازگشت ماهی قزل آلا از دریا به نهرهایی که در آنها متولد شده برای تخم گذاری، سفر مارماهی ها از نهرهای محل سکونت شان به انتهای اقیانوس اطلس برای تخم گذاری، شکار ماهی توسط گونه ای خفاش در تاریکی شب و هوشمندی مرموز این موجود در یافتن مسیر بازگشت به محل سکونتش.
پاسخ تفصیلی:
با پيشرفت علم روانشناسى و روانكاوى و مطالعات دانشمندان درباره حواس اسرارآميز حيوانات و جانوران، اسرار بسيار شگفت انگيزى از هدايت فطرى و غريزى در جهان موجودات زنده كشف شده است؛ و با پديده هايى برخورد مى كنيم كه علوم از تفسير آن عاجزند، و هرگز نمى توانند نشان دهند كه اين هدايت ها از كجا سرچشمه گرفته است؟ جز اينكه بپذيريم مبدأ بزرگ عالم هستى كه وظيفه هدايت همه موجودات را بر عهده گرفته، اين علوم را از طريق يك الهام مرموز درونى به انسان يا حيوانات ديگر بخشيده است. در اين زمينه آن قدر شاهد و نمونه داريم كه اگر جمع آورى شود يك كتاب بزرگ را تشكيل مى دهد، كه از آن جمله موارد جالب زير است:
1- انسان به هنگام تولد از مادر بدون آنكه نياز به معلّم داشته باشد مكيدن پستان و شير خوردن و كمك گرفتن از دست و پنجه براى اين كار و منتقل ساختن نيازهاى خود به مادر از طريق گريه را به خوبى مى داند. وضع لغات و ابداع كلمات، و سخن گفتن، و مسائل ديگرى را از اين قبيل به صورت يك استعداد مرموز همراه خود از مادر به دنيا مى آورد، و همچنين درك حسن و قبح، زشتى ها و زيبائى ها، و قسمت زيادى از بايدها و نبايدها و آشنائى به مبدأ جهان آفرينش و معرفة الله را نيز در درون جان خود دارد. يكى از دانشمندان مى گويد: وقتى مادران براى آرام كردن كودكان خود آنها را به آغوش مى كشند معمولا در طرف چپ سينه قرار مى دهند، بى آنكه خودشان بدانند چه مى كنند؟ در اينجا سر كودك را مجاور قلب خويش قرار مى دهند، و او از شنيدن صداى ضربان قلب مادر آرام مى گيرد! زيرا اين صدائى است آشنا كه از دوران جنينى با آن خو گرفته و عادت كرده است. كمتر مادرى است كه اين نكته را بداند و به همين دليل كار او در اين زمينه صرفا با يك الهام فطرى انجام مى گيرد.
2- مسأله هدايت فطرى و غريزى در جهان حيوانات بسيار گسترده تر از انسان است؛ و امروز دانشمندان نمونه هاى شگفت آورى از آن ارائه مى دهند. در كتاب دريا ديار عجائب (نوشته: فرد دنياندلين) چنين آمده است: «رفتار بعضى از ماهى ها از اسرار طبيعت است كه هيچ كس قادر به بيان علت آن نيست. ماهى قزل آلا دريا را ترك مى كند و به آب شيرين نهرهايى كه زندگى را در آن آغاز كرده باز مى گردد؛ در جهت مخالف جريان آب با كوشش تمام شنا مى كند، و از روى صخره ها مىجهد، و حتى از آبشارها بالا مى پرد! تعداد آنها گاهى آنقدر زياد است كه نهر را پر مى كند، اين ماهى ها وقتى به محلّى كه در جستجويش بودند مى رسند تخم گذارى مى كنند و مى ميرند! اينكه چگونه اين ماهى ها، نهرها يا رودخانه هاى مناسب را مى يابند؟! از كار اختراع راديو و تلويزيون هم عجيب تر است. زيرا آنها نقشه ندارند، و ديد آنها زير آب زياد نيست، و كسى هم راه را به آنها نشان نمى دهد».(1)
3- در همان كتاب آمده است: «رفتار مار ماهى ها از اين هم عجيب تر است. مار ماهى هاى انگلستان وقتى به هشت سالگى مى رسند، آبگير يا نهرى را كه محل زندگى آنها است رها مى كنند، و مثل مار شب ها روى علفهاى مرطوب مى خزند تا به كنار دريا مى رسند. سپس اقيانوس اطلس را با شنا طى مى كنند و به آب هاى نزديك برمودا مى روند؛ آنجا به زير آب فرو رفته تخم مى گذارند، و مى ميرند!... و عجب اينكه بچه هاى مارماهى به سطح آب مى آيند سپس سفر دراز خود را به سوى وطن آغاز مى كنند، كه اين مسافرت دو يا سه سال طول مى كشد! مار ماهى ها چگونه مقصد خود را مى دانند با اينكه هرگز آن مسير را طى نكرده اند؟ اين سؤالى است كه شما نيز مانند عاقل ترين دانشمندان مى توانيد به آن پاسخ دهيد؛ زيرا هيچ كس از دانشمندان پاسخ آن را نمى داند!».(2)
4- نويسنده كتاب «حواس اسرارآميز حيوانات»، «ويتوس در وشر» مى گويد: دانشمندان درباره خفاش ها موضوعات شگفت انگيزترى كشف كرده اند، از جمله اين كه در جهان چهار نوع خفّاش وجود دارد كه ماهى ها را شكار مى كنند. آنها در شب تاريك در سطح آب پرواز مى كنند و ناگهان پاهاى خود را در آب فرو مى برند و يك ماهى را از آنجا بيرون مى كشند و در دهان مى گذارند! راز شگفت آور اين است كه آنها از كجا اطلاع دارند كه در آن نقطه بخصوص يك ماهى زير آب شنا مى كند؟ انسان با تمام وسائل و پيشرفت هاى فنى خود تاكنون موفّق به اين كار نشده است. يك هواپيماى بمب افكن نمى تواند محل دقيق يك زير دريائى را در زير آب تشخيص دهد؛ بايد نشانههاى موّاج مخصوص را بر روى آب پرتاب كند تا با علائمى كه اين نشانه با امواج راديو تلگرافى به هواپيما مى رساند از محل زير دريائى مطلع گردد... (آرى) هواپيما برخلاف خفّاش ها نمى تواند مستقيما از وجود هدفى كه در زير آب است اطلاع يابد... پروفسور «گرى فن» مى گويد: هيچ توضيح قابل قبول براى اين موضوع وجود ندارد.» نامبرده سپس اضافه مى كند: «تاكنون هر موقعى كه انسان اكتشاف فنى كرده مشاهده نموده كه طبيعت قبل از او همان عمل را انجام داده است؛ البته اين اكتشاف موجب تسكين حسّ خودپسندى انسان مى گردد، ولى او هميشه متوجّه مى شود كه در اين قسمت از طبيعت عقب تر است!».
از اين جهت دانشمندان آمريكائى دانش جديدى را بنيان نهادند بنام «بيولى». هدف اين علم آن است كه از روى سرمشق هايى كه طبيعت به ما مى دهد با پى بردن به رازهاى آن نتائج فنى و تكنيكى جديدى بگيريم. سپس مى افزايد: «اگر يكى از پستانداران بالدار (خفّاش) را داخل جعبه سربسته و تاريكى بگذاريم و سيصد كيلومتر از لانه اش دور كنيم، و بعد رهايش سازيم، با اينكه تقريبا روز كور است و با آن محل آشنا نيست در كمترين مدّت مستقيمابه لانه خود باز مى گردد!».(3)
5- نويسنده معروف «كرسى موريسن» در كتاب خود «راز آفرينش انسان» در يكى از فصول كتاب كه تحت عنوان شعور حيوانى نگاشته؛ نمونه هاى زيادى از اين موضوع را بيان مى كند. از جمله اينكه : «پرندگان به طور غريزى لانه ساز و لانه يابند [هرچند نمونهاى را قبلا نديده باشند] چلچه اى كه در رواق خانه شما آشيانه مى سازد؛ در فصل زمستان به گرمسيرى مى رود اما همين كه طليعه بهار آشكار شد به لانه خود بر مى گردد، در سرماى دى ماه. خيلى از پرندگان به سمت جنوب و نواحى گرم مسافرت مى كنند؛ و غالب آنها صدها فرسنگ فاصله را در زمين و بر فراز درياها مى پيمايند، اما هرگز راه خانه را گم نمى كنند! ماهى آزاد سال ها در دريا زيست مى كند و سپس به رودخانه اى كه از آنجا به دريا آمده بر مى گردد، و عجب تر آنكه از حاشيه رودخانه بالا رفته و به نهرى كه خود سابقا در آن متولّد شده است مى رود... ماهى آزاد به تبعيّت از شعور باطنى خود به همان ساحلى مى رود كه محل نشو و نماى او بوده است. چه حسّى سبب مى شود كه اين حيوان اينطور دقيق و قطعى به موطن خود برگردد؟ (كسى نمى داند.) اگر جوجه پرنده اى را از آشيانه خارج كنيم و در محيطى ديگر آن را پرورش دهيم؛ همين كه به مرحله رشد و تكامل رسيد خود شروع به ساختن لانه به سبك و روش پدرانش مى كند... آيا اعمال مشخص و متمايزى كه از انواع مخلوقات زمين صادر مى شود همه اتفاقى و بر سبيل تصادف است يا عقل و شعور كلّى باعث صدور آنها است؟».(4)
6 - يكى از دانشمندان «فرانسه» به نام وارد، درباره پرنده اى به نام «اكسيكلوپ»، چنين مى گويد: «من در حالات اين پرنده مطالعاتى كرده ام، از خصائص او اين است كه وقتى تخم گذارى او تمام شد مى ميرد؛ يعنى هرگز روى نوزادان خود را نمى بيند، همچنين نوزادان هيچگاه روى پر مهر مادران خود را نخواهند ديد. هنگام بيرون آمدن از تخم به صورت كرم هايى هستند بى بال و پر كه قدرت تحصيل آذوقه و مايحتاج زندگى را نداشته، و حتى قدرت دفاع از خود در مقابل حوادثى كه با حيات آنها مى جنگد را ندارند. لذا بايد تا يكسال به همين حالت در مكان محفوظى بمانند و غذاى آنها مرتّب در كنار آنها باشد؛ به همين جهت وقتى مادر احساس مى كند كه موقع تخم گذارى او فرا رسيده است قطعه چوبى پيدا كرده و سوراخ عميقى در آن احداث مى كند، سپس مشغول جمع آورى آذوقه مى شود و از برگ ها و شكوفه هايى كه قابل استفاده براى تغذيه نوزادان او مى باشد به اندازه آذوقه يكسال به جهت يكى از آنها تهيه كرده و در انتهاى سوراخ مى ريزد؛ سپس يك تخم روى آن مى گذارد، و سقف نسبتا محكمى از خميره هاى چوب بر بالاى آن بنا مى كند. باز مشغول جمع آورى آذوقه مى شود، و پس از تأمين احتياجات يكسال براى نوزاد ديگر و ريختن آن در روى طاق اطاق اول تخم ديگرى در بالاى آن گذارده و طاق دوم را روى آن مى سازد، به همين ترتيب چندين طبقه را ساخته و پرداخته و بعد از اتمام عمل مى ميرد!» [فكر كنيد اين پرنده ضعيف از كجا مى داند كه نوزادان او چنين احتياجاتى را دارند و اين تعليمات را از كه آموخته؟! آيا از مادر خود آموخته؟ در حالى كه هرگز روى او را نمى بيند؛ يا اينكه به تجربه دريافته، با اينكه اين عمل در طول زندگانى او يك مرتبه بيشتر رخ نخواهد داد... آيا نبايد اعتراف كرد كه اين كار صرفآ متّكى به يك الهام غيبى و غريزى است كه دست قدرت خداوند دانا در وجود او قرار داده است؟!].
7- «پلا تونف»، دانشمند و روانشناس معروف «روسى» در كتاب «روانشناسى در شوروى» مى گويد: «در جنگ بزرگ جهانى تصادفا به پزشكى برخوردم كه پس از چند شب بى خوابى بالاخره كمى خوابيد. در همان موقع مجروحين زيادى را آوردند كه مى بايستى فورا تحت عمل قرار مى گرفتند، ولى پزشك را نمى شد بيدار كرد؛ تكانش داديم، آب به صورتش پاشيديم، سرش را تكان مى داد، و دوباره به خواب مى رفت. من به همه اشاره كردم سكوت كنيد (تا بيدارش كنم) سپس آهسته و به طور واضح به پزشك گفتم: دكتر! مجروحين را آورده اند و به شما احتياج دارند. پزشك فورا بيدار شد!» سپس مى افزايد: «اين موضوع را چنين مى توان توجيه كرد آنهايى كه قبلا سعى مى كردند بيدارش كنند روى قسمت ممنوعه مغزش اثر مى گذاشتند در صورتى كه من پست نگهبانى مغز او را تحت تأثير قرار دادم. اين قسمت حتى در سنگين ترين خواب هم بيدار مى ماند، و بوسيله همين پست نگهبانى است كه بشر با دنياى خارج رابطه برقرار مى كند [و مسائل مورد علاقهاش را ناخودآگاه به همين پست نگهبانى مى سپارد]. مادرى كه در كنار بچه بيمارش خوابيده و حتى بوسيله فرياد اطرافيانش هم بيدار نمى شود با كوچكترين ناله بچه بيمار بيدار مى گردد. آسيابانى كه در تمام مدّت طوفان همراه رعد و برق مى خوابد همين كه سنگ آسيايش از كار مى ايستد بيدار مى شود. اينها همه به خاطر آن است كه ناخود آگاه مطالب مورد نظر را به پست نگهبانى مغز سپرده اند».(5)
8- درباره كبوتران نامه بر و مسأله بازگشت اسرارآميز آنها به سوى لانه، «دروشر» در كتاب خود چنين مى نويسد: «اگر آنها را در جعبه هاى سربسته و تاريك صدها كيلومتر از لانه هايشان دور كنيم، و هنگام طى اين مسافت راه هاى پر پيچ و خمى را طى نمائيم به محض اينكه آنها را از جعبه بيرون آوريم، مدّت ده تا بيست ثانيه خورشيد را نگاه كرده، بعد مستقيما به سوى لانه خود پرواز مى كنند. اين موضوع به وسيله آزمايش هاى متعدّد توسط دانشمند معروفى بنام دكتر كرامر، ثابت شده است... مى توان روش كار او را بدين طريق تشريح نمود كه مثلا يك كبوتر شهر هامبورگ مى داند كه خورشيد در فلان ساعت روز در كدام محل قرار دارد. مثلا اگر او را به برم ببرند حيوان مى فهمد خورشيد در آنجا نيم درجه شمالى تر و 25/1 درجه شرقى تر قرار دارد، پس براى اينكه به لانه خود در هامبورگ برگردد بايد با در نظر گرفتن خورشيد در شهر هامبورگ در آن واحد به سوى شمال و شرق پرواز كند... ولى معلوم نيست هنگامى كه هوا ابر است، و خورشيد پديدار نيست، چگونه آنها راه خود را تشخيص مى دهند؟ تجربه نشان داده كه بيشتر آنها بدون قطب نماى خورشيدى راه خويش را پيدا مى كنند».(6)
به فرض كه اين پرندگان از قطب نماى خورشيدى استفاده كنند؛ مسلّما تعيين زاويه ها آن هم زاويه هاى بسيار كوچك بدون استفاده از آلت نقاله و زاويه ياب امكان پذير نيست. اينها مسائلى است كه جز در سايه هدايت تكوينى الهى قابل تفسير نمى باشد. اينها و صدها نوع مانند آن گواه زنده اى است كه در پشت اين دستگاه طبيعت، علم و قدرت بى پايانى است كه هر موجودى را در مسير زندگى خود هدايت و رهبرى مى كند... آرى اينها همه نشانه هاى آن بى نشان است.
9- اين سخن را با گفتارى از امام صادق(علیه السلام) طبق آنچه در حديث توحيد مفضّل آمده است پايان مى دهيم. ایشان فرمودند: «اى مفضّل! در خلقت عجيبى كه در چهار پايان قرار داده شده بينديش! آنها مرده هاى خود را همچون انسان ها پنهان مى كنند، و الّا جنازه های اين همه حيوانات وحشى بيابان و درندگان و غير آنها كجا است كه ديده نمى شود؟ مقدار كمى نيست كه از نظر پنهان بماند، و اگر كسى بگويد تعداد آنها از انسان ها بيشتر است راست گفته... اين به خاطر آن است كه هنگامى كه احساس فرا رسيدن مرگ خود مى كنند در مناطقى پنهان مى شوند، و در آنجا مى ميرند! و اگر جز اين بود صحراها از مرده هاى آنها پر مى شد، و هوا را فاسد مى كرد، و موجب انواع بيمارى ها و وبا مى شد. درست نگاه كن، ببين چيزى كه انسان ها با فكر و انديشه انجام مى دهند حيوانات به صورت يك غريزه انجام مى دهند تا انسان ها از آثار سوء آن در امان بمانند».(7)،(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.