پاسخ اجمالی:
زبان هم نشانگر روحیات آدمى است و هم سخنانش در روح و جان او اثر مى گذارد. خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: «تو مى توانى آنها(منافقان) را از سخنانشان بشناسى». در روايات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده. علی(ع) می فرماید: «هيچ انسانى چيزى را در درون خود پنهان نمى كند مگر اين كه در سخنانى كه از دهان او مى پرد، يا آثارى كه در چهره و قيافه او منعكس مى گردد، آشكار مى شود!». یا می فرماید: «خلاصه وجود انسان در زبان اوست!».
پاسخ تفصیلی:
بى شك زبان دريچه روح آدمى است، يعنى از لابه لاى كلمات هر كس بخوبى مى توان به اعماق درون او پى برد؛ و بعكس سخنان و كلمات هر كس در روح و جان او اثر مى گذارد و تدريجاً آن را به رنگ خود در مى آورد و به اين ترتيب اين دو در يكديگر تأثير متقابل دارند.
از ميان آيات قرآن مجيد، آيه 30 سوره محمّد(صلى الله عليه وآله) گواه بر اين است كه ميان زبان و فكر و اخلاق، رابطه خاصّى است به گونه اى كه با توجّه به كلماتى كه بر زبان جارى مى شود مى توان اعماق ضمير انسان را كاوش كرد، وبا استفاده از همين رابطه از قديمترين ايّام و بويژه امروز، براى پى بردن به نيّات، افكار و اسرار درون اشخاص از بازجويى هاى ماهرانه و حساب شده استفاده كرده و مى كنند.
در اين آيه كه درباره منافقين آمده چنين مى خوانيم: «وَ لَوْ نَشاءُ لاََرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فى لَحْنِ الْقَولِ وَ اللّهُ يَعْلَمُ اَعْمالَكُمْ»؛ (اگر بخواهيم آنها را به تو نشان مى دهيم، تا آنها را با قيافه هايشان بشناسى [ولى اين كار لزومى ندارد] تو مى توانى آنها را از سخنانشان بشناسى، و خداوند اعمال همه شما را مى داند).
به گفته «راغب» در «مفردات»، «لحن» به معنى منحرف ساختن سخن از قواعد و سنن خاصّ آن است؛ يا اعرابِ غلطى به آن بدهند و يا از صورت صراحت به كنايه و اشاره بكشانند، و منظور از «لحن القول» در آيه شريفه همين معنى اخير است، يعنى از كنايه ها و تعبيرات دو پهلو يا موذيانه منافقان مى توانى آنها را بشناسى و به اسرار درون آنها پـى ببرى!
در حديثى از «ابو سعيد خدرى» آمده اسـت كه مى گويد: «لَحْنُ الْقَولِ بُـغْـضُهمْ عَلِىَّ بْنَ ابيطالِب، وَ كُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقينَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ بِبُغْـضِهِمْ عَلِىَّ بْنَ ابيطالِب»(1)؛ (منظور از لحن قول كينه و عداوت علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) است [يعنى يكى از مصداقهاى روشن آن، ابراز و دشمنى با آن حضرت مى باشد] و ما منافقان را در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از كينه توزى آنها با على(عليه السلام)مى شناختيم).
در روايات اسلامى بطور گسترده به رابطه اين دو اشاره شده است از جمله:
1 ـ در حديث معروفى از امام علىّ بن ابيطالب(عليه السلام) مى خوانيم: «ما اَضْمَرَ اَحَدٌ شَيْئاً اِلاّ ظَهَرَ فى فَلَتاتِ لِسانِهِ وَ صَفـَحاتِ وَجْهِهِ»(2)؛ (هيچ انسانى چيزى را در درون خود پنهان نمى كند مگر اين كه در سخنانى كه از دهان او مى پرد، يا آثارى كه در چهره و قيافه او منعكس مى گردد، آشكار مى شود!).
اين سخن كه مى تواند يكى از پايه هاى روانكاوى و روانشناسى را تشكيل دهد گوياى اين حقيقت است كه زبان آيينه تمام نماى روح آدمى است.
2 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَلاَنْسانُ لُبُّهُ لِسانُهُ»(3)؛ (خلاصه وجود انسان در زبان اوست!).
3 ـ در حديث جالب ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه فرمود: «قُلْتُ اَرْبَعاً، اَنْزلَ اللّهُ تَصْديقى بِها فى كِتابِهِ، قُلْتُ الْمَرْءٌ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ فَاِذا تَكَلَّمَ ظَهَرَ، فَاَنْزَلَ اللّهُ تَعالى«وَ لَتَعْرِفَنَّـهُمْ فى لَحْنِ الْقَولِ»، قُلْتُ فَمَنْ جَهِلَ شَيْئاً عاداهُ، فَاَنْزَلَ اللّهُ، «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ»، وَ قُلْتُ قَيْمَةُ كُلُّ امْرِء ما يُحْسِنُ، فَاَنْزَلَ اللّهُ فى قِصَّـةِ طالُوتَ«اِنَّ اللّهَ اصْـطفاهُ عَلَيْكمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»، وَ قُلْتُ اَلْقَتْلُ يُقِلُّ الْقَتْلَ، فَانْزَلَ اللّهُ«وَ لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَياةٌ يا اُولِى الاَْلْبابِ»»(4)؛
(من چهار سخن [در عهد رسول خدا(صلى الله عليه وآله)] گفتم و خداوند [اين افتخار را به من داد كه] تصديق آن را در كتابش نازل فرمود؛ من گفتم [شخصيّت] انسان زير زبانش نهفته شده است و هنگامى كه سخن بگويد ظاهر مى شود، خداوند متعال در اين زمينه چنين نازل فرمود: آنها [منافقان] را از طرز سخنانشان مى شناسى «وَلَـتَـعْرِفَـنَّهمْ فى لَحْنِ الْـقَوْلِ»(5). من گفتم هر كسى نسبت به چيزى جاهل است، دشمن آن است؛ و خداوند نازل فرمود: بلكه آنها تكذيب كردند چيزى را كه بر آن آگاهى نداشتند؛ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ»(6). من گفتم قيمت هر كسى به اندازه كار خوبى است كه مى تواند انجام دهد، و خداوند در قصه طالوت چنين نازل فرمود: خداوند او را از ميان شما برگزيده، و او را در علم و توانايىِ جسمى وسعت بخشيده است؛ «اِنَّ اللّهَ اصْـطفاهُ عَلَيْكمْ وَ زادَهُ بَسْطةً فِى الْعِلمِ وَالْجِسْمِ»(7). من گفتم كشتن سبب مى شود كه كشتن كم شود [قصاص سبب كاهش آدم كشى است]، خداوند چنين نازل فرمود: براى شما در قصاص حيات و زندگى است اى صاحبان عقل! «وَ لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَياةٌ يا اُولِى الاَْلْبابِ»).(8)
4 ـ در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «يُسْـتَدَلُّ عَلى عَـقْلِ كُلِّ امْـرِء بِما يَجْرى عَلى لِسانِهِ»(9)؛ (آنچه بر زبان هر كس جارى مى شود، دليل بر ميزان عقل اوست!).
باز از همان امام بزرگوار(عليه السلام) جمله گويا و پر معنى ديگرى در اين زمينه وارد شده است آنجا كه مى فرمايد: «اِيّاكَ وَ الْكَلامَ فى مالا تَعْرِفُ طَرِيقَتَهُ وَ لا تَعْلَمُ حَقيقَتَهُ فَاِنَّ قَوْلَكَ يَدُلُّ عَلى عَقْلِكَ وَ عبادَتُكَ تُنْبَؤُ عَنْ مَعْرِفَتِكَ»(10)؛ (بر حذر باش از اين كه درباره چيزى سخن بگويى كه راه و رسم آن را نمى دانى و از حقيقت آن آگاه نيستى، زيرا گفتار تو دليل بر ميزان عقل توست، و چگونگى عبادت تو از ميزان معرفت تو خبر مى دهد!).
كوتاه سخن اين كه، اهمّيّت زبان و نقش بسيار حسّاس و مؤثّر آن در ساخت شخصيّت بشر و جامعه انسانى بقدرى زياد است كه بر هيچ كس پوشيده نيست؛ به همين دليل، در آيات و روايات اسلامى بازتاب گسترده اى دارد و آنچه در بالا آمد تنها بخشى از آن بود.
بديهى است نعمتهاى بزرگ الهى سرمايه عظيمى هستند كه خطرات و آفات آن نيز به همان اندازه عظيم است؛ كوهها هر چه عظيمتر و بلندتر باشند بركات و آثار آنها بيشتر است؛ ولى به همان نسبت، سقوط از آنها نيز خطرناكتر مى باشد.
معروف است: «در كنار كوههاى بلند درّه هاى عميق وجود دارد» و به همين ترتيب در كنار نعمتهاى بزرگ خطرات بزرگى نهفته شده است. نيروى اتم اگر در مسير سازندگى قرار گيرد دنيايى را مى تواند آباد كند، و اگر مبدّل به بمبهاى ويرانگر شود قادر است در مدّت كوتاهى جهان را به ويرانى کشاند.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.