پاسخ اجمالی:
فقیهان اسلام، اتفاق نظر دارند که شکسته خواندن نماز چهار رکعتى، مشروع و قانونى است، هر چند همراه با خوف و ترس نباشد، ولى سخن در اینجاست که آیا شکسته خواندن واجب است یا سنّت مؤکد، یا نوعى ترخیص و تسهیل؟ فقیهان مذهب امامیه و حنفیه بر مبنای آیات و روایات و سیره پیامبر(ص) معتقدند که شکسته خواندن واجب است، در حالى که فقیهان مالکى آن را سنّت مى دانند و فقهاى شافعیه و حنابله معتقدند که شکسته خواندن، نوعى ترخیص و تسهیل است.
پاسخ تفصیلی:
فقیهان اسلام، به پیروى از آیه مبارکه که در مورد نماز مسافر وارد شده است، اتفاق نظر دارند که شکسته خواندن نماز چهار رکعتى، مشروع و قانونى است، هر چند همراه با خوف و ترس نباشد، ولى سخن در اینجاست که آیا شکسته خواندن واجب است یا سنّت مؤکد، یا نوعى ترخیص و تسهیل در امر مسافر است؟
فقیهان مذهب امامیه و حنفیه معتقدند که شکسته خواندن واجب و لازم است، در حالى که فقیهان مالکى آن را سنّت (1) مى دانند، زیرا هیچ گاه دیده نشد که پیامبر نماز خود را در سفر تمام بخواند.
مسلم در صحیح خود از عبداللّه بن عمر نقل مى کند: من در سفرها با پیامبر همراه بودم هیچ گاه در سفر بر دو رکعت چیزى اضافه نمى کرد و حتّى ابوبکر و عمر و عثمان نیز چنین مى کردند.(2)
فقهاى شافعیه و حنابله معتقدند که شکسته خواندن، نوعى ترخیص و تسهیل در حال مسافر است، نه واجب است و نه سنت.(3)
اکنون مسأله را بر کتاب خدا و احادیث نبوى عرضه مى کنیم تا روشن شود کدام یک از این سه قول مورد تأیید آنهاست. نخست به تفسیر آیه اى که در مورد نماز مسافر وارد شده است، مى پردازیم: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً».(4)
(هنگامى که سفر مى کنید بر شما گناهى نیست که نماز را کوتاه کنید. اگر از فتنه و خطر کافران بترسید، زیرا کافران دشمنانى آشکار براى شما هستند).
به اتفاق مفسران، این آیه در مورد نماز مسافر وارد شده است، و مقصود از «أَنْ تَقْصُرُوا» کاستن از نمازهاى چهاررکعتى است که آنها را به صورت دو رکعتى بخوانند.
آیه فقط صورت خوف و ترس را شامل است، ولى سنّت پیامبر گرامى، حکم الهى را گسترش داده و در هر دو حالت، نماز در سفر را شکسته مى داند.
به یک معنى مى توان گفت که جمله «إِنْ خِفْتُمْ» قید غالبى است، نه قید احترازى،(5) زیرا در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) سفرهاى مسلمانان به خاطر فزونى دشمن، و مشرک بودن گروهى از قبائل، همراه با خوف و ترس بود.
ممکن است چنین تصور شود که جمله «لا جُناح» در زبان عربى به معنى «گناهى نیست» آمده، و با قول سوم که شکسته خواندن را فقط یک امر ترخیصى مى داند، موافق مى باشد. ولى باید توجه نمود که همین جمله در مورد سعى میان صفا و مروه نیز وارد شده است، آنجا هم مى فرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»(6)؛ (گناهى بر او نیست که میان صفا و مروه سعى کند).
در حالى که همه فقیهان اسلام، سعى را از واجبات عمره و حج مى دانند، بنابراین نباید به کارگیرى این واژه را دلیل بر عدم وجوب گرفت.
اکنون باید دید با این که قصر و شکسته خواندن، و یا سعى کردن، واجب است، چرا این حکم الهى با جمله «لا جُناح» که ظاهر در ترخیص است بیان شده است.
پاسخ، آن است که در مورد نخست، یعنى شکسته خواندن نماز چهار رکعتى در سفر، نوعى اندیشه غیر صحیح در اذهان مسلمانان آن روز نقش بسته بود، به گونه اى که کوتاه کردن نماز را نوعى کاستن از عبادت خدا مى پنداشتند و از آنجا که چنین ذهنیتى حاکم بود، خدا مى فرماید: «نه چنین نیست، شکسته خواندن گناه نیست».
در مورد سعى میان صفا و مروه ذهنیت دیگرى بود، و آن این که در «عمرة القضاء» حرم شریف در اختیار مشرکان بود و بت هاى آنان در کنار کوه صفا و مروه نصب شده بود. مسلمانان از سعى میان این دو کوه به خاطر وجود بت ها خوددارى مى کردند، در این هنگام، این آیه نازل شد که «لا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَوَّفَ بِهِما»؛ (یعنى بودن بت ها در کنار صفا و مروه ضررى به سعى شما نمى زد، و این کار ناپسند نیست).
از آنجا که هر دو آیه در زمینه چنین ذهنیت هایى وارد شده اند، نمى توان آنها را دلیل بر ترخیص برشمرد، زیرا این آیات در مقام ردّ ذهنیت ها است، نه در مقام بیان لزوم یا عدم لزوم شکسته خواندن و یا سعى کردن.
اکنون به روایاتى که حاکى از وجوب شکسته خواندن نماز در سفر است، توجه کنید:
1. مسلم در صحیح خود، از ابن عباس چنین نقل مى کند:
«فَرَضَ اللّهُ الصَّلاةَ عَلى لِسانِ نَبِیّکُمْ فِى الحَضَرِ أَرْبعاً، وَ فِى السَّفَرِ رَکْعَتَین».
(خدا نماز را به زبان پیامبر شما در حضر چهار رکعت، و در سفر دو رکعت واجب کرده است).
2. مسلم از موسى بن سلمه هذلى نقل مى کند از ابن عباس پرسیدم: آنگاه که در مکّه هستم (مسافرم) چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «رکعتین سنّة أبى القاسم»؛ (دو رکعت نماز بخوان که سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است).
3. مسلم از انس نقل مى کند:
«إنّ رَسُولَ اللّه(صلى الله علیه وآله) صَلّى الظُّهْرَ بِالْمَدِینَةِ أَرْبَعاً، وَ صَلّى الْعَصْرَ بِذِى الْحُلَیْفَةِ رَکْعَتَین».
(پیامبر در یکى از سفرهاى خود به مکه نماز ظهر را در مدینه چهار رکعت خواند و نماز عصر را در ذوالحلیفه (مسجد شجره) دو رکعت خواند).
این قبیل روایات که شمار آنها در صحیح مسلم به نُه حدیث مى رسد، حاکى از آن است که شکسته خواندن نماز، امرى لازم است و اعراض از آن، اعراض از سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به شمار مى آید.(7)
4. ابوداود از عمران بن حصین نقل مى کند: «غَزوتُ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَ شهدتُ مَعَهُ الْفَتْحَ، فَأَقَامَ بِمَکّة ثَمانیَةَ عَشَر لَیْلَةً لا یُصَلّى إِلّا رَکْعَتَیْن، وَ یَقُولُ یا أَهْلَ الْبَلَدِ صَلُّوا أَرْبعاً فَإِنّا قَومٌ سُفّرٌ».
(با پیامبر در نبرد با مشرکان شرکت کردم و در فتح مکه افتخار ملازمت داشتم، پیامبر 18 شب در مکّه اقامت گزید و همیشه چهار رکعتى را دو رکعت مى خواند و به مردم مکّه مى گفت: اى مردم شهر، شما نمازتان را چهار رکعت بخوانید، ما گروهى مسافر هستیم).(8)
5. تعداد روایاتى که در مورد شکسته خواندن نمازهاى چهاررکعتى در سفر آمده، بیش از آن است که در این جا نقل شود. در کتاب «الانصاف»، 26 روایت از پیامبر و یارانش در این مورد نقل کرده ایم.(9) مجموع روایات حاکى از لزوم قصر و عدم جواز اتمام است و چه دلیلى روشن تر از گفتگوى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با مردم مکه در روایت اخیر.
اعتراض صحابه به عثمان:
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) و دو خلیفه بعدى حتى خود عثمان، سالیانى در سفرهاى خود به مکّه، نماز را در منى دو رکعت مى خواندند، آنان هر چند اهل مکّه بودند و فاصله مکه و منى 6 کیلومتر بیشتر نبود، ولى چون از شهر خود اعراض کرده بودند، حالت مسافر داشتند، ولى متأسفانه در یکى از سفرها، عثمان به جاى دو رکعت، چهار رکعت خواند، در این هنگام، صداى اعتراض همگان بر علیه او بلند شد.
مسلم در صحیح خود چنین نقل مى کند: عثمان در منى نماز ظهر و یا عصر را چهار رکعت خواند. وقتى خبر به عبداللّه بن مسعود رسید، استرجاع کرد، یعنى گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، سپس افزود: من با دو خلیفه پیشین در منى نماز خواندم، آن دو نفر نمازهاى چهار رکعتى را دو رکعت مى خواندند.(10)، (11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.