پاسخ اجمالی:
در خصوص صفات خداوند، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد: 1- نظریه تأویل؛ که مبتنی بر تنزیه خداوند است، که مطابق عقیده اهل بیت(ع)، بسیاری از فلاسفه و بسیاری از علماى اهل سنّت، از جمله: معتزله و ماتریدیه است. 2- نظریه تفویض و توقف؛ که نظر جماعتى دیگر از علماى اهل سنّت مانند: مالک بن انس و سفیان بن عیینه است. 3- نظریه حمل به ظاهر؛ قول کسانى است که تأویل صفات و هم چنین تفویض و توقف آن را حرام مى شمارند، و معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود.
پاسخ تفصیلی:
در خصوص صفات خداوند، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد:
1 ـ نظریه تأویل
این نظریه موافق رأى اهل بیت(علیهم السلام) و فلاسفه و کثیرى از علماى اهل سنّت؛ از جمله: معتزله و ماتریدیه است. اساس این قول بر تنزیه خداوند متعال است. طبق این رأى، حکم اوّلى آن است که هر صفتى را باید بر معناى حقیقى آن حمل کرد، و در صورتى که مانع لفظى یا عقلى در میان بود، باید آن را تأویل و بر معناى کنایى و مجازى اش حمل نمود.
نووى در شرح صحیح مسلم مى گوید: «نخستین چیزى که اعتقاد به آن بر هر مؤمنى واجب است، تنزیه خداوند متعال از مشابهت مخلوقات است. و اعتقاد بر خلاف آن مخلّ به ایمان است. تمام علما از امامان مسلمین اتفاق کرده اند که آنچه از صفات خداوند در قرآن و حدیث وارد شده که ظاهر آن تشبیه خداوند به خلق است، باید بر این اعتقاد بود که آن ظاهر مراد خداوند نیست....»(1).
همچنین او مى گوید: «این که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت شده که آتش در دوزخ پر نمى شود تا آن که خداوند قدم خود را در آن مى گذارد، این حدیث از احادیث مشهور در باب صفات است. قاضى عیاض مى گوید: باید آن را تأویل نمود؛ زیرا دلیل عقلى قطعى بر محال بودن اثبات اعضا و جوارح بر خداوند اقامه شده است».(2)
قسطلانى در ارشاد السارى مى نویسد: «غضب خداوند کنایه از عقوبت اوست».(3) ابومنصور ماتریدى در تأویل «دستان» در قول خداوند متعال: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» مى گوید: « دو دست، کنایه از نعمت گسترده است».(4)
2 ـ نظریه تفویض و توقف
جماعتى دیگر از علماى اهل سنّت قائل به توقفند؛ به این معنا که گفته اند: لازم است به جهت احتیاط در دین، راجع به صفات سخنى نگوییم و آن ها را تفسیر ننماییم. از جمله کسانى که به این نظریه متمایل شده اند، مالک بن انس و سفیان بن عیینه است(5).
3 ـ نظریه حمل به ظاهر
این نظریه قول کسانى است که تأویل صفات و هم چنین تفویض و توقف آن را حرام مى شمارند، و معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود.
ابن تیمیه در کتاب الفتاوى مى نویسد: «... آنچه در کتاب و سنّت ثابت شد و سلف از امّت بر آن اجماع کرده اند حقّ است و اگر لازمه آن نسبت جسمیت به خداوند باشد اشکالى ندارد; زیرا لازمه حقّ، حقّ است».(6)
شیخ بن باز در فتاوى خود مى گوید: «تأویل در صفات امرى منکر است و جایز نیست، بلکه واجب است اقرار بر صفات کرد طبق ظاهرى که لایق به خداوند است».(7)
همچنین او مى گوید: «اهل سنّت و جماعت از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر آنند که خداوند در آسمان بالاى عرش خود است و دست ها به سوى او دراز مى گردد».(8)
البانى محدّث وهابیان در فتاواى خود مى گوید: « ما اهل سنّت ایمان داریم به این که از نعمت هاى خداوند بر بندگانش آن است که خداوند در روز قیامت بر مردم تجلّى مى کند و همگان او را مى بینند، همان گونه که ماه شب چهارده را مشاهده مى کنند».(9)
او همچنین در جایى دیگر بر بخارى ایراد گرفته که چرا قول خداوند: «کُلُّ شَیْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ » را به ملک تأویل کرده و مى گوید: « این گونه تأویل را شخص مسلمان مؤمن انجام نمى دهد».(10)
و مى گوید: «ما معتقدیم که کثیرى از اهل تأویل کافر نیستند، ولى گفتارشان همانند کافران است» (11). (12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.