پاسخ اجمالی:
این داستان به حدّى خرافه و کذب است که ابن جوزى آن را در احادیث جعلى ذکرکرده وگفته: بیشترین سهم را در جعل حدیث، قصه گوها دارند و احادیث صحیح در این باب بسیار کم است، چنانکه در «تحذیر الخواصّ» سیوطى آمده است. سپس مى گوید: تعجّب از این فرد است که بى حیایى، او را به جایى رسانده که مثل چنین حدیثى را نگاشته است و به این اندازه هم بسنده نکرده و آن را بر بزرگان فقها عرضه کرده و آنها این نوشته را درست دانسته و تأیید کرده اند.
پاسخ تفصیلی:
برخى نقل کرده اند که روزى حسن و حسین بر عمر بن خطّاب وارد شدند و او مشغول انجام کارى بود ، وقتى متوجّه آنها شد، بلند شد و آنها را بوسید و به هر یک هزار (درهم یا دینار) داد پس برگشتند و به پدر خود خبر دادند و او گفت : از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شنیدم که فرمود : «عمر نور الإسلام فی الدنیا وسراج أهل الجنّة فی الجنّة»؛ (عمر در دنیا نور اسلام و در بهشت چراغ اهل بهشت است) . پس آندو به سوى عمر برگشتند و آن حدیث را براى او نقل کردند . آنگاه عمر کاغذ و قلمى طلبید و چنین نوشت : «حدّثنی سیّدا شباب أهل الجنّة عن أبیهما عن رسول الله أ نّه قال کذا وکذا»؛ (دو آقاى جوانان اهل بهشت از پدرشان از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل کردند که.)، و وصیّت کرد آن را در کفنش بگذارند، پس از مرگ او به این وصیت عمل کردند و چون صبح شد کاغذى روى قبر بود و در آن نوشته بود : «صدق الحسن والحسین وصدق رسول الله»؛ (حسن و حسین راست گفتند و رسول خدا راست گفت).
در ردّ این ماجرا باید گفت: این داستان به حدّى خرافه و کذب است که ابن جوزى آن را در احادیث جعلى ذکر کرده و گفته است بیشترین سهم را در جعل حدیث، قصه گوها دارند و احادیث صحیح در این باب بسیار کم است، چنانچه بعضى از قصه گوهاى زمان ما کتابى را تألیف کرده اند که در آن حدیث فوق الذکر را آورده اند؛ چنانکه در «تحذیر الخواصّ» سیوطى(1) آمده است؛ سپس مى گوید:
تعجّب از این فرد است که بى حیایى ، او را به جایى رسانده که مثل چنین حدیثى را نگاشته است و به این اندازه هم بسنده نکرده و آن را بر بزرگان فقها عرضه کرده و آنها این نوشته را درست دانسته وتأیید کرده اند .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.