پاسخ اجمالی:
ابن عساكر در تاريخ خود، روایتی با این مضمون نقل می کند و بعد می نویسد: «این حدیث ناشناخته بوده و معنایش درست نیست و ابوطاهر فردى بسیار دروغگو بوده و عبد الجلیل، مجهول است». هدف از این جعل، توجیه دفن ابوبکر در حجره و خانه پیامبر(ص) بدون مجوز شرعی است؛ زیرا اگر این حجره بعد از وفات، در ملک آن حضرت باقى ماند، پس براى دفن خلیفه، رضایت وارثان پیامبر(ص) شرط است و اگر به فتوای ابوبکر صدقه است، پس باید براى این کار از جامعه اسلامى اجازه گرفت، درحالیکه هیچکس این کار را نکرد.
پاسخ تفصیلی:
ابن عساکر در تاریخ خود نوشته است(1): «روایت شده که ابوبکر چون زمان مرگش فرا رسید به اطرفیان گفت: وقتى مُردم و از غسل و کفن من فارغ شدید جنازه را تا نزدیک درب خانه اى که در آن قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار دارد حمل کنید و آنجا بایستید و بگویید: سلام بر تو اى رسول خدا! ابوبکر اجازه دخول مى خواهد ; پس اگر اجازه داد و قفل در باز شد، مرا داخل کنید و دفن کنید، و اگر در باز نشد مرا به بقیع ببرید و در آنجا دفن کنید . پس چون این کار را کردند قفل افتاد و در باز شد و هاتفى از قبر ندا داد : «أدخلوا الحبیب إلى الحبیب فإنّ الحبیب إلى الحبیب مشتاق»؛ (حبیب را بر حبیب داخل کنید؛ زیرا حبیب مشتاق دیدار حبیب است) .
و رازى در «تفسیر»(2) خود ، و حلبى در «السیرة النبویّة» این روایت را ذکر کرده اند .
امّا باید گفت: این روایت را تنها ابن عساکر(3) از طریق ابو طاهر موسى بن محمّد بن عطاء مقدسى، از عبد الجلیل مدنى، از حبّه عرنى نقل کرده ، و نوشته است : «این حدیث ناشناخته بوده و معنایش درست نیست ، و ابوطاهر، فردى بسیار دروغگو بوده ، و عبد الجلیل، مجهول است» . و در لسان المیزان آمده است(4) که : «این خبر باطل و دروغ است» .
راویانی که این روایت را جعل کردند، هدفشان از این کار، توجیه دفن ابوبکر در خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود; زیرا دفن خلیفه در آن حجره خلاف احکام شرع بود چون آن حجره شریف یا در ملک حضرت(صلى الله علیه وآله) باقى ماند ـ که حرف صحیح و حقّ همین است ـ و یا صدقه شد و امر آن موکول به نظر همه مسلمانان گردید .
اگر این حجره در ملک آن حضرت باقى ماند ، پس براى دفن خلیفه، رضایت وارثان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ، یعنى امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و خواهران این دو ، شرط است درحالیکه هیچ یک از آنها اجازه ندادند .
و اگر صدقه است ، پس خلیفه اوّل یا کسى که پس از او خلیفه مى شود باید براى این کار از جامعه اسلامى اجازه بگیرد و هیچ کدام ، این کار را نکردند ; از این رو دفن خلیفه در آن مکان مخالفِ شریعت است .
و اگر گفته شود : ابوبکر به خاطر حقّى که دخترش داشت، در آنجا دفن شد .
[مى گوییم] : عایشه چه حقّى در آنجا داشت بعد از اینکه پدرش این روایت را نقل کرد که : «ما پیامبران از خود ارث بجا نمى گذاریم ، آنچه از ما باقى مى ماند صدقه است»؟!
علاوه بر این همسران پیامبر مانند «زنان در عدّه» هستند که فقط مى توانند در حجره هایشان سکونت داشته باشند ، ولى حق ندارند در آن تصرف مالکانه کنند( مثلاً آن را بفروشند یا ببخشند و . . .) .
و نیز بر فرض که همسران پیامبر ارث ببرند ، و بر فرض که همسران بتوانند از زمین ارث ببرند (با آنکه در فقه اموال غیر منقول به همسر نمى رسد) ، عایشه یک هفتاد و دومِ از حجره را ارث مى برد ; زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حالى که نُه زن داشت از دنیا رفت و سهم ارث زن در صورتى که میّت فرزند داشته باشد، طبق آیه شریفه «فإن کان لکم ولدٌ فلهنَّ الثُّمُن مما تَرکْتُم»(5) یک هشتم است و یک هشتمِ از یک نهم مساوى است با یک هفتاد و دوم و هر چه این حجره بزرگ باشد یک هفتاد ودوم آن به اندازه جسد یک انسان نمى شود .
افزون بر این ، حقّ عایشه نسبت به حجره ، مشاع است و نمى تواند بدون اذن دیگر زنانى که در ارث بردن با او شریک هستند در آن حُجره تصرّف کند .(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.