پاسخ اجمالی:
عدى بن حاتم طایى بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت: فرزندانت را چه کردى؟ گفت: همراه على(ع) کشته شدند. معاویه گفت: على با تو انصاف نورزید؛ فرزندانت را به کشتن داد و فرزندان خود را نگاه داشت. عدى گفت: من با على(ع) انصاف نورزیدم که او کشته شد و من هنوز زنده ام. بدان که براى ما مرگ آسان تر از شنیدن سخن زشت درباره على(ع) است. لذا معاويه باخفت از سخنش کوتاه آمد.
پاسخ تفصیلی:
گفته شده که عدى بن حاتم طایى بر معاویه وارد شد. معاویه به او گفت : فرزندانت (یعنى طَریف و طارف و طرفه) را چه کردى؟
گفت: همراه على(علیه السلام) کشته شدند.
گفت: على با تو انصاف نورزید. فرزندانت را به کشتن داد و فرزندان خود را نگاه داشت.
عدى گفت: من با على(علیه السلام) انصاف نورزیدم؛ چون او کشته شد و من پس از او ماندم.
معاویه گفت: آگاه باش که یک قطره از خون عثمان باقى مانده که جز خون بزرگى از بزرگان یمن،(1) آن را نمى زداید.
عدى گفت: به خدا سوگند، دل هاى ما که با آن، با تو دشمنى مى کردیم، هنوز در سینه هاى ما هست، و شمشیرهایى که با آنها با تو مى جنگیدیم، بر گردنمان [آویخته] است و اگر از روى خیانت به اندازه یک سرِ انگشت به ما نزدیک شوى، با جسارت به اندازه یک وجب به تو نزدیک مى شویم. و بى گمان براى ما، بریده شدن گلوها و خِرخِر ناى [به هنگام مرگ،] آسان تر از شنیدن سخن زشت درباره على(علیه السلام)است.
پس اى معاویه! شمشیر را به برکشنده شمشیر بسپار.
معاویه گفت: این سخنان، حکمت است. آنها را بنویسید. و به عدى رو کرد و با او مشغول صحبت شد، گویى که اصلا چیزى به او نگفته (و تهدیدى نکرده) بود.(2)، (3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.