پاسخ اجمالی:
عباسيان در ابتدا شعار دفاع از علويان و اهل بيت(ع) دادند ولى بعد از قدرت یافتن، در مقابل علويان و اهل بيت(ع) ايستادند، زيرا عمده خطر را براى دولتشان همين علويان مي ديدند؛ سفاح هر کجا آنان را مى يافت به قتل مى رساند، منصور اعتراف نمود که من هزار نفر يا بيشتر از ذريه فاطمه(ع) را به قتل رسانده ام، هادى عباسى ارزاق آنان را قطع کرد، هارون الرشيد کسى بود که درصدد محو آثار نبوت بود، او در کشتن و شکنجه بزرگان آل على(ع) از خدا خوف و ترسى نداشت و ...
پاسخ تفصیلی:
دوران حکومت عباسیان گرچه در ابتداى امر با دعوت مردم به دفاع از علویان و على الخصوص اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و رضایت آنان شروع شد، ولى بعد از آن که به قدرت رسیدند، از این سیاست نه تنها منحرف شدند، بلکه در مقابل علویان و اهل بیت(علیهم السلام) ایستادند؛ زیرا مشاهده کردند که عمده خطر براى دولتشان همین علویان هستند.
سفاح در اول حکومتش جاسوسانى را بر فرزندان امام حسن(علیه السلام) قرار داد و به آنان دستور داد تا در خلوتگاه هاى آنان نفوذ کرده و با طعن و حمله به حکومت وقت، به آنان متمایل شوند تا از اسرارشان آگاه گردند... .(1)
وى کسى بود که سرتاسر زندگى خود را با خونریزى و مقابله با مخالفان خود سپرى کرد.(2) او کسى بود که در مقابله با علویان هر کجا آنان را مى یافت به قتل مى رساند، و تا هر کجا که مى شد آنان را تعقیب مى کرد.(3)
منصور عباسى در وصیتى به فرزندش مهدى مى گوید: «اى پسرکم! من براى تو اموال بسیارى جمع کرده ام به حدّى که خلیفه اى قبل از من چنین نکرده است... و من بر تو از هیچ کس به جز دو نفر نمى هراسم: یکى عیسى بن موسى و دیگرى على بن زید علوى...».(4)
منصور اولین کسى بود که بین عباسیان و علویان ایجاد فتنه نمود،(5) او بعد از آن که عزم خود را برکشتن امام صادق(علیه السلام) جزم کرد، اعتراف نمود که من هزار نفر یا بیشتر از ذریه فاطمه ـ (علیها السلام) ـ را به قتل رسانده ام، ولى سید و مولا و امام آنان «جعفر بن محمّد» را رها کرده ام...».(6)
مهدى عباسى از علویان به شدت مى هراسید، زیرا او هنگامى که امام موسى کاظم(علیه السلام) را از زندان خارج مى کند از او مى خواهد که هیچ کجا نرفته و کسى به نزد او نیاید.(7)
همچنین او از عناوین زندیق و کافر براى مقابله و فشار آوردن بر مخالفین خود; خصوصاً علویان و شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) استفاده مى کرد.
دکتر احمد شبلى مى نویسد: «اتهام به کفر و زندقه، وسیله اى بود براى دستگیرى و گرفتار ساختن انسان هاى شایسته...».(8)
هادى عباسى نیز خوف شدیدى را در دل علویان انداخته و اصرار زیاد بر دستگیرى آنان داشت. او ارزاق آنان را قطع و به همه جا دستور داد تا آنان را تعقیب و دستگیر نمایند.(9)
امّا هارون الرشید کسى بود که درصدد محو آثار نبوت و ریشه کن کردن درخت امامت بود. او در کشتن و شکنجه بزرگان آل على(علیهم السلام) از خدا خوف و ترسى نداشت،(10) و به تعبیر احمد شبلى از شیعه بدش مى آمد و آنان را به قتل مى رساند.(11)
وى کسى بود که قسم یاد کرد آل ابى طالب و شیعیان آنان را به قتل رساند.(12)
هارون هنگامى که به خلافت رسید دستور داد تا تمام آنان را از بغداد به مدینه تبعید کنند.(13) و لذا هنگام وفاتش ناراحت بود و مى گفت: «واى بر من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)».(14)
کار هارون در ظلم به علویان به جایى رسیده بود که برخى بیعت مأمون با امام رضا(علیه السلام) را به جهت محوکردن آثار جنایات هارون بر آل على(علیهم السلام) تفسیر کرده اند.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.