پاسخ اجمالی:
عبدالله بن عمر با على(ع) بیعت نکرد و از مسائل سیاسى و اجتماعى کناره گیرى نمود. امّا شیوه او در روزگار خلفاى اول و دوم چنین نبود، همچنان که پس از على(ع) نیز با معاویه، یزید و عبدالملک بیعت کرد. او شبانه با عبدالملک بیعت کرد تا یک شب هم بدون امام و پیشوا نمانَد!! او در اواخر عمر با تأسّف مى گفت: من بر هیچ چیز جزء یاری نکردن علی(ع) تأسّف نمى خورم.
پاسخ تفصیلی:
در کتاب تاریخ طبری آمده است: عبد الله عمر به هنگام حکومت عثمان، از مسائل سیاسى دورى گزیده بود و در جریان هاى سیاسى شرکت نمى جست و در ایام خلافت امام على(علیه السلام) نیز به زاویه انزوا خزید و از مسائل سیاسى و اجتماعى، کناره گیرى کرد.
او مى گفت: من با مردم مدینه ام؛ چرا که فردى از آنان هستم. هرگاه آنان در بیعتْ وارد شدند، من هم وارد می شوم و از آنان جدا نخواهم شد. و اگر قیام کنند، به پا مى خیزم، و اگر بنشینند، مى نشینم.(1)
امّا حقیقت این است نظر عبد الله بن عمر، در روزگار خلفاى پیشین، چنین(دوری از مسائل سیاسی) نبود، هچنان که در روزگار حاکمان پس از على(علیه السلام) نیز چنین نکرد. چرا که او با معاویه(2)، و یزید (3) - که تعداد زیادى از چهره هاى برجسته امّت و اصحاب، از جمله حسین بن على(علیهما السلام) با او بیعت نکردند - بیعت کرد. او با عبدالملک نیز بیعت کرد(4) و هنگامى که محمّد بن حنفیه از بیعت با عبدالملک خود داری کرد، عبد الله بن عمر با عبدالملک بیعت کرد و محمّد را نیز بر بیعت، تشویق می کرد.(5)
شگفتا که عبد الله بن عمر که از بیعت با علی(علیه السلام) سر باز می زد، شبانه براى بیعت با عبدالملک، به سوى حجّاج بن یوسف رفت تا دست در دست او نهد و یک شب، بدون امام و پیشوا نمانَد؛ چون از پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) روایت کرده بود که: «اگر کسى بمیرد و پیشوایى نداشته باشد، بر مرگ جاهلى مرده است». حجّاج، آن حاکم جبّار، متکبّر و ستم پیشه هم که مى دانست این کار عبدالله، از سرِ ترس، زبونى و بیچارگى است، تحقیرش نمود و پایش را از رخت خواب دراز کرد، تا عبد الله، دست بر پایش نهد و بیعت کند! (6)
او در روزگار حکومت على(علیه السلام)، در جنگ، با امیرالمومنین(علیه السلام) همراهى نکرد.(7) البته در نیروهاى مقابل نیز قرار نگرفت و به گفته امام، از کسانى بود که: دست از یارى حق کشیدند و باطل را نیز یارى ندادند.(8) برخى از اسناد تاریخى، نشان دهنده آن است که عبدالله بن عمر در فرجام زندگى، بر سهل انگارى خود و یارى نکردن على(علیه السلام)، عمیقاً تأسّف مى خورد و مى گفت: من بر هیچ چیز تأسّف نمى خورم، جز آنکه به همراه على(علیه السلام)، با گروه طغیانگر نجنگیدم.(9)
حبیب بن ابى ثابت می گوید: از عبد الله بن عمر شنیدم که مى گفت: من بسیار تاسف مى خورم که چرا با على بن ابى طالب(علیه السلام) با فئه باغیه جنگ نکردم.(10)
همچنین این حدیث در کتاب استیعاب با چند طریق از عبد الله بن عمر به همین مضمون نقل شده است.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.