پاسخ اجمالی:
علماى امامیه به جز برخى که آن را از اصول مذهب شمرده اند، اتفاق دارند که امامت اصلى از اصول دین است؛ زیرا امامت از توابع نبوّت است، و همان گونه که نبوّت از اصول دین است امامت نیز از اصول دین مى باشد. آیه «ابلاغ» دلالت واضحى دارد بر این که امامت از اصول دین است که براى ابلاغ آن چنین تأکیدى به پیامبر(ص) شده. مفاد آیه «اکمال دین» هم آن است که امامت، سبب کامل شدن دین است و اسلام بدون امامت هرگز مورد رضایت خداوند نخواهد بود. از حدیث «شناخت امام» و...، استفاده مى شود که امامت از اصول دین است.
پاسخ تفصیلی:
علماى امامیه به جز برخى از متأخرین از آنان [که آن را از اصول مذهب شمرده اند] اتفاق کرده اند بر این که امامت اصلى از اصول دین است.
شیخ محمّد رضا مظفّر مى فرماید: «ما معتقدیم که امامت اصلى از اصول دین است که ایمان، بدون اعتقاد به آن تمام نخواهد بود و هرگز در آن نمى توان از پدران و اهل خود و مربّیان تقلید نمود، هر چند شخصیت هاى بزرگ و عظیم القدرى باشند، بلکه واجب است نظر و تأمّل در امر امامت، همان گونه که در توحید و نبوّت واجب است... .
همان گونه که معتقدیم: امامت همانند نبوّت، لطفى است از جانب خداوند متعال. لذا ضرورت دارد که در هر عصرى، امامى باشد هدایت گر که در مجموعه وظایف پیامبر از هدایت بشر و ارشاد آنان به امورى که صلاح و سعادتشان در دنیا و آخرت است، جانشین او گردد. و هر وظیفه اى که براى پیامبر است، از قبیل ولایت عامه بر مردم نسبت به تدبیر شؤون و مصالح آنان، و به پا داشتن عدل و رفع ظلم و عداوت از بین آنان، همه این وظایف بر دوش امام است.
بنابراین، امامت استمرار نبوّت است. و دلیلى که موجب ارسال رسولان و بعثت انبیاست، همان ادله موجب نصب امام بعد از رسولان است.
به همین جهت است که مى گوییم: امامت بدون نصّ از جانب خداوند متعال بر زبان پیامبر یا امام قبل از خود تحقّق نمى یابد. و نیز امامت به اختیار و انتخاب مردم نخواهد بود....»(1)
بر این قول به وجوهى استدلال شده است:
1 ـ نزاعى نیست که امامت، جانشینى پیامبر است، بنابراین از توابع نبوّت و فروع آن است، لذا همان گونه که نبوّت از اصول دین است، امامت نیز از اصول دین مى باشد.
محقق لاهیجى مى گوید: «جمهور امامیه معتقدند که امامت از اصول دین است؛ زیرا به این نتیجه رسیده اند که بقاى دین و شریعت متوقف بر وجود امام است، همان گونه که حدوث شریعت متوقف بر وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) است. پس احتیاج دین به امام، همانند احتیاج دین به نبىّ است.»(2)
2 ـ خداوند متعال خطاب به رسولش مى فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...»(3)؛ (اى رسول! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنین نکنى رسالت پروردگارت را نرسانده اى...).
این آیه بنا بر نقل شیعه و سنّى، در مورد ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است. امرى که در صورت عدم ابلاغ آن، گویا پیامبر(صلى الله علیه وآله) هیچ یک از وظایف رسالت و نبوتش را انجام نداده است. و این خود دلالت واضحى دارد بر این که امامت از اصول دین و اساس آن است که براى ابلاغ آن چنین تأکیدى به پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) شده است.
3 ـ خداوند متعال در سوره مائده مى فرماید:«أَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى وَرَضِیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِینا»(4)؛ (امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم).
مطابق روایات شیعه و سنى این آیه بعد از ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مردم بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل گردیده است.
مفاد آیه آن است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم نعمت خداوند است. امامت امرى است که خداوند، اسلام را با آن مى خواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد رضایت خداوند نخواهد بود.
4 ـ در حدیث مستفیضى که از شیعه و سنى رسیده پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة»(5)؛ (هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است).
از این حدیث استفاده مى شود که معرفت امام، حقیقتى است که اگر حاصل گردد دین انسان ثابت شده وگرنه دین او دین جاهلیت خواهد بود. حال با این تعبیرات چگونه مى توان گفت که امامت از فروع دین یا اصول مذهب است؟
فخر رازى در خبرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: «هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد باید بمیرد؛ خواه به دین یهودیت و خواه به دین نصرانیت.»(6) که این نشانه اهمیّت اصل امامت است.
5 ـ حاکم نیشابورى به سند خود از حنش کنانى نقل مى کند که شنیدم از ابوذر در حالى که دست خود را به درب کعبه گرفته بود، فرمود: «اى مردم! هر کس مرا مى شناسد من همانم که مرا مى شناسید و هر کس که مرا انکار مى کند من ابوذرم، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم که مى فرمود: «مثل اهل بیتم مثل کشتى نوح است، هر کس بر آن سوار شود نجات یافته و هر کس از آن تخلّف کند غرق شده است.»(7)
این حدیث دلالت دارد بر این که هرکس قائل به امامت اهل بیت(علیهم السلام) نبوده و آنان را پیشوا و مقتداى خود نداند و در دین به آن ها اقتدا نکند اهل ضلالت بوده و هلاک خواهد شد.
6 ـ از برخى روایات صحاح از اهل سنّت استفاده مى شود که جماعت بسیارى از صحابه بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) به قهقرى بازگشته و مرتد شدند، و با تأمّل در تاریخ بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) پى مى بریم که سببى براى ارتداد آنان جز اعراض از امر خلافت على(علیه السلام) و شکستن حرمت ولایت آن حضرت نبوده است.
بخارى به سند خود از ابوهریره نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «روز قیامت گروهى از اصحابم را بر من وارد مى کنند، آن گاه آنان را از نزدیک شدن به حوض کوثر باز مى دارند. به خدا عرض مى کنم: بار پروردگارا! اینان اصحاب منند. خداوند در جواب مى فرماید: نمى دانى که بعد از تو چه کردند، آنان به قهقرى باز گشته و مرتد شدند.»(8)
و مى دانیم که این گونه تعبیرات تنها با این سازگارى دارد که امامت از اصول دین به حساب آید [که با انکار آن انسان مرتد شناخته می شود].(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.