پاسخ اجمالی:
ابوبکر و عثمان در به خلافت رسیدن عمر نقش کلیدی داشتند. چنانکه منابع تاریخی این موضوع را تأیید می کنند. در تاریخ طبری و تاریخ مدینه مطالبی شبیه به هم درباره اضافه شدن نام عمر به عنوان جانشین خلیفه، توسط عثمان در وصیت نامه ابوبکر و تایید خلیفه در آخرین لحظات حیاتش وجود دارد. تاریخ یعقوبی و کتاب الامامه و السیایه نیز بر انتخاب شدن مستقیم عمر توسط ابوبکر به عنوان خلیفه دلالت می کنند و ابن ابی الحدید نیز به اصرار ابوبکر بر خلافت عمر اشاره می کند.
پاسخ تفصیلی:
ابوبکر و عثمان در به خلافت رسیدن عمر نقش کلیدی داشتند، چنانکه منابع تاریخی این موضوع را تأیید می کنند؛ در کتاب تاریخ طبرى آمده: ابو بکر، عثمان را در خلوت فرا خواند و گفت: بنویس: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این، سفارشى است که ابو بکر بن ابى قُحافه به مسلمانان مى کند امّا بعد... ».
سپس به حالت اغما افتاد و از حال رفت. سپس عثمان خودسرانه نوشت: « من عمر بن خطّاب را جانشین خود در میان شما مى سازم و بهتر از او برایتان نیافتم». بعد از مدتی ابو بکر به هوش آمد و گفت: برایم بخوان. عثمان[نوشته را با اضافات خویش] خواند. ابو بکر، صدایش را به تکبیر بلند کرد و گفت: نکند ترسیدى من در بیهوشى ام بمیرم و مردم، دچار اختلاف شوند. عثمان گفت: آرى. ابوبکر گفت: خدا تو را از طرف اسلام و مسلمین، پاداش نیکو دهد!(1)
همچنین تاریخ مدینه ـ به نقل از اسلم ـ مى نویسد: عثمان، عهدنامه جانشین ابو بکر را نوشت و ابوبکر به او فرمان داد که از کسى نام نبرد و نام خلیفه را وا گذارد. سپس کاملاً بیهوش شد. عثمان،عهدنامه را برداشت و نام عمر را در آن نوشت. ابو بکر که به هوش آمد، گفت: عهدنامه را به من نشان بده. چون نام عمر را در آن دید، گفت : چه کسى این را نوشت؟ عثمان گفت: من .
گفت: خدا رحمتت کند و به تو پاداش خیر دهد! به خدا سوگند، اگر [نام] خودت را مى نوشتى، شایسته آن بودى. (2)
یعقوبى می نویسد: ابو بکر، در جمادى دوم سال سیزدهم هجرت، بیمار شد و چون بیمارى اش شدّت گرفت، به عمر بن خطّاب [براى خلافت آینده] سفارش کرد. آنگاه به عثمان، فرمان داد که وصیّتش را بنویسد و وى چنین نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این، چیزى است که ابو بکر، جانشین پیامبر خدا، براى مؤمنان و مسلمانان به یادگار مى نهد. سلام علیکم! من نیز چون شما خدا رامى ستایم. امّا بعد، من، عمر بن خطّاب را بر شما گماردم. پس بشنوید و فرمان برید. و من، در خیرخواهى براى شما کوتاهى و سستى نکردم. و السلام!». (3)
همچنین درکتاب الإمامة و السیاسة آمده: عمر، با نوشته ای بیرون آمد و به آنان خبر [وصیّت ابو بکر ر] داد. عده ای گفتند: گوش به فرمانیم. مردى به عمر گفت: اى ابو حفص! چه چیز در این نوشته است؟ گفت: نمى دانم؛ ولى من، نخستین کسى هستم که گوش مى دهم و فرمان مى برم. آن مرد گفت: امّا من مى دانم چه چیزْ در آن است. بار اوّل، تو او را امیر کردى و این بار، او تو را! (4)
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغة می نویسد: طلحة بن عبید الله می گوید: بر ابو بکر وارد شدم و گفتم: تو عمر را بعد از خود خلیفه کرده اى، با آن که دیده اى مردم از او چه مى کشند، تو فردا پروردگارت را دیدار مى کنى و [خداوند] درباره مردمِ تحت سرپرستى ات خواهد پرسد.
ابو بکر گفت: مرا بنشانید. سپس گفت: آیا مرا از خدا مى ترسانى؟ هنگامى که پروردگارم را دیدار کنم و از من سؤال کند، مى گویم: بهترینِ مردمان را بر آنان خلیفه کردم. طلحه گفت: آیا عمر، بهترینِ مردم است!؟ خشم ابو بکر، شدّت گرفت و گفت: آرى. به خدا که او بهترین آنان است و تو بدترینِ آنانى! نزد من آمده اى و چشمانت را نرم و فروهشته کرده اى تا مرا در دینم به فتنه اندازى و مرا از نظرم برگردانى! برخیز، خدا پاهایت را استوار ندارد! طلحه برخاست و بیرون رفت. (5)
از مطالب فوق استفاده می شود که ابوبکر وعثمان نقش پر رنگی را در به خلافت رسیدن عمر داشته اند، چرا که طبق نقل کتاب الامامة والسیاسة همان طور که عمر در امیر شدن ابوبکر نقش خوبی را ایفاء کرده بود، باید ابوبکر وعثمان نیز چنین می کردند، چون عثمان هم قراربود با ترفندهای عمر، جای وی را پر کند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.