پاسخ اجمالی:
کمیت برای اشعارش در فضائل اهل بيت(ع) هم مشمول هدايای ائمه و هم مشمول دعای خير آنها شد. امام سجّاد(ع) براى او دعا کرده و فرموده: «خدایا او را سعادتمند زنده بدار و شهید بمیران و هم در این دنیا به او پاداش ده، و هم ثواب بزرگ را در آخرت به او عطا کن». امام باقر(ع) در حقش فرموده: «پیوسته با روح القدس تأیید شوى». با عنایت به همین دعاها بنی اسد مى گفتند: کسى از ما نیست مگر اینکه در او برکت وراثت کمیت وجود دارد.
پاسخ تفصیلی:
کمیت بن زید اشعار زيادي درباره فضائل اهل بيت(عليهم السلام) سروده است كه به هاشميات معروف است و به خاطر اين اشعار نه تنها مشمول هدايايي از طرف آنها مي شده بلكه از دعاي خير آنها نيز بهره مند شده است.
روشن است که دعاى کسانى که جان هاى قدسى و پاک دارند و صاحبِ زبانى هستند که به مشیّت الهى و از سوى خدا سخن مى گوید، آنها که پروردگارشان به آنها وحى مى کند و جز با اذن او سخن نمى گویند و از روى هوا و هوس نطق نمى کنند و جز براى کسى که مورد رضایت خدا باشد شفاعت نمى کنند، یک شفاعت معمولى، و درخواست خیر و خوبى از مولا براى هر انسانى هر که باشد، نیست، بلکه در این دعاها اشاره است به اینکه آن شخصى که برایش دعا شده از بزرگان دین و هم قسم با خیر وصلاح و دعوت کننده مردم به خوبى و شایستگى است و از کسانى است که خداوند، وى را براى دعوت به سوى خود و حرکت در مسیر هدایت ـ به رغم امور غیر واقعى و باطل زندگى و هواها و هوسهاى گمراه کننده آن ـ اختیار نموده است. و فضایل بى شمار دیگرى که بنابر تفاوت دعا شدگان فرق دارد.
و بسیار کم است که براى کسى مانند آنچه براى کمیت دعا شده، دعا شده باشد، و پیامبر اعظم [در عالم خواب] و امامان از اولاد او(صلوات الله علیه و علیهم)، بسیار براى او دعا کرده اند؛ پس یک بار پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى او طلب رحمت کردند، و بار دیگر جزاى خیر براى او طلب کردند و او را ستودند، و بار سوم فرمودند: «بورکت و بورک قومک»(1)؛ (تو و قومت برکت یافتید).
و امام سجّاد زین العابدین(علیه السلام) براى او دعا کرده و فرمودند: «اللّهمّ أحیه سعیداً وأمْتهُ شهیداً، وأرِهِ الجزاء عاجلاً، وأجزل له جزیل المثوبة آجلاً»؛ (خدایا او را سعادتمند زنده بدار، و شهید بمیران، و در همین دنیا به او پاداش ده، و ثواب فراوان و بزرگ را در آخرت به او عطا کن).
و ابوجعفر باقر(علیه السلام) در زمان هاى مختلفى مانند ایّام تشریق در منى و غیر آن براى او دعا کرد و چند بار در حالى که رو به کعبه کرده بود براى او طلب رحمت و مغفرت نمود و یک بار فرمود: «لاتزال مؤیّداً بروح القدس»؛ (پیوسته با روح القدس تأیید شوى).
و از جمله دعاهاى ايشان براى کمیت در ایّام البیض(2)، روایتى است که شیخ اقدم ابوالقاسم خزّاز قمى در کتاب «کفایة الأثر فی النصوص على الأئمّة الانثى عشر»(3) با سند خود از کمیت نقل کرده است: من بر آقاى خود ابوجعفر محمّد بن على (امام)باقر(علیه السلام) وارد شدم و گفتم: اى فرزند رسول خدا! من ابیاتى درباره شما گفته ام، آیا اجازه مى دهى آنها را بخوانم؟ فرمود: این روزها ایّام البیض است. گفتم: این شعر تنها درباره شما است. فرمود: بخوان. پس شروع به خواندن کردم:
أضحکنی الدهرُ وأبکانی *** والدهرُ ذو صرف وألوانِ
لتسعة بالطفِّ قد غُودروا *** صاورا جمیعاً رَهْنَ أکفانِ
(روزگار مرا به خنده و گریه مى اندازد و روزگار داراى تحوّل و رنگارنگى ها است. (گریه مى کنم) براى نُه نفرى که در سرزمین طفّ (کربلا) تنها گذاشته شدند و همگى در گرو (و میان) کفن ها قرار گرفتند).
پس آن حضرت و ابوعبدالله(امام صادق) (علیه السلام) گریه کردند، و شنیدم دخترى از پشت پرده گریه مى کرد. و چون به این شعر رسیدم:
وستّةٌ لا یُتجارى بهم *** بنو عقیل خیرُ فرسانِ
ثمّ علیُّ الخیرِ مولاهُمُ *** ذکرهمُ هَیّجَ أحزانی
(و شش نفرى که با آنها کسى برابرى و همسانى نمى کرد، فرزندان عقیل که بهترین سوار کاران بودند. سپس على که بهترین است مولاى آنها مى باشد، و یاد آنها غم و غصّه هاى مرا به هیجان در آورد).
آن حضرت گریست و فرمود: «ما من رجل ذکرنا أو ذُکرنا عنده یخرج من عینیه ماءٌ ولو مثل جناح البعوضة إلاّ بنى الله له بیتاً فی الجنّة، وجعل ذلک الدمع حجاباً بینه وبین النار»؛(هیچ کسى نیست که به یاد ما افتد یا نزد او ذکرى از ما شود و آبى هر چند به اندازه بال مگسى از دو چشمش خارج شود، جز آنکه خدا خانه اى در بهشت برایش بنا مى کند و آن اشک را حجابِ بین او و آتش قرار مى دهد). و چون به این شعر رسیدم:
من کان مسروراً بما مسّکم *** أو شامتاً یوماً من الآنِ
فقد ذللتم بعد عزّ فما *** أدفع ضیماً حین یغشانی
(هر کس به آنچه به شما رسیده است مسرور شد، یا امروز شما را شماتت مى کند. همانا شما پس از عزّت و ارجمندى، خوار شدید، پس من ظلم و ستم را دفع نمى کنم وقتى مرا در بر گیرد).
آن حضرت دست مرا گرفت و فرمود: «أللّهمّ اغفر للکمیت ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر»؛ (خدایا گناهان گذشته و آینده کمیت را بیامرز). و چون به این شعر رسیدم:
متى یقوم الحقّ فیکم متى *** یقومُ مهدیُّکمُ الثانی
(کِىْ حقّ در میان شما به پا مى شود، کِىْ مهدىِ دوم شما قیام مى کند).
فرمود: «سریعاً إن شاء الله سریعاً»؛ (به زودى ان شاء الله، به زودى). سپس فرمود: «یا أبا المستهلّ إنّ قائمنا هو التاسع من ولد الحسین؛ لأنّ الأئمّة بعد رسول الله اثنا عشر، الثانی عشر هو القائم»؛ (اى ابوالمستهلّ! همانا قائم ما فرزند نهم از فرزندان حسین است؛ زیرا امامان بعد از رسول خدا دوازده نفرند که نفر دوازدهم قائم است).
گفتم: اى آقاى من این دوازده نفر کیانند؟ فرمود: «أوّلهم علیُّ بن أبی طالب، وبعده الحسن والحسین، وبعد الحسین علیّ بن الحسین، وبعده أنا، ثمّ بعدی هذا، ووضع یده على کتف جعفر»؛ (اوّل آنها على بن ابى طالب است، و پس از او حسن و حسین، و پس از حسین، على بن حسین، و پس از او من، و پس از من این است و دست خود را بر کتف جعفر گذاشت). گفتم: پس از این کیست؟ فرمود: «ابنه موسى، وبعد موسى ابنه علیّ، وبعد علیّ ابنه محمّد، وبعد محمّد ابنه علیّ، وبعد علیّ ابنه الحسن، وهو أبو القائم الّذی یخرج، فیملأ الدنیا قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً، ویشفی صدور شیعتنا»؛ (فرزندش موسى، پس از موسى فرزندش على، و پس از على فرزندش محمّد، و پس از محمّد فرزندش على، و پس از على فرزندش حسن است، و او پدر قائم است که خروج مى کند و دنیا را پر از قسط و داد مى کند، آن گونه که از ظلم و جور پر شده است، و سینه هاى شیعیان ما را شفا بخشد).
گفتم: اى فرزند رسول خدا چه زمانى خروج مى کند؟ فرمود: «لقد سُئل رسول الله(صلى الله علیه وآله)عن ذلک فقال: إنّما مثله کمثل الساعة لا تأتیکم إلاّ بغتة»؛ (از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در این باره سوال شد، فرمود: همانا مَثَل او مَثَل قیامت است که به سوى شما نمى آید مگر به طور ناگهانى).
و بنى اسد(قبیله کمیت) برکت دعاى پیامبر براى او و آنها ـ که فرمود: «بورکت وبورک قومک»؛ (تو و قومت برکت یابید!) ـ را حس مى کردند و آثار اجابت را در خود مشاهده مى کردند و نسیم هاى آن را در خود مى یافتند و مى گفتند: در میان ما فضیلتى است که در عالَم نیست، کسى از ما نیست مگر اینکه در او برکت وراثت کمیت وجود دارد.
و از آن دعاهاى اجابت شده اى که آثار آن مشاهده شد و فضیلت ابدى را براى کمیت باقى گذاشت، مطلبى است که قطب الدین راوندى در «الخرائج والجرائح»(4) نقل کرده است:
وقتى دشمنان آل محمّد(صلى الله علیه وآله) خواستند کمیت را بگیرند و بکشند و او فرارى بود، (امام) محمّد بن على باقر(علیهما السلام) براى وى دعا کرد، پس او در تاریکى شب خارج شد و فرار مى کرد و آنها بر سر هر راهى گروهى را گمارده بودند تا وقتى او به صورت مخفیانه خارج شد دستگیرش کنند، و چون کمیت بیرون خانه رسید و خواست راهى را بپیماید شیرى آمد و مانع شد تا از آنجا برود.
از این رو راه دیگرى را پیمود که شیر، وى را از پیمودن آن نیز منع کرد، گویا شیر به کمیت اشاره مى کرد که پشت سر او راه بپیماید و آن شیر در کنار کمیت راه مى رفت تا اینکه ایمن شد و از دست دشمنان رهایى یافت.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.