پاسخ اجمالی:
البشری، اعتراض اصحاب به فرماندهی اسامه را با توجه به جوانی اسامه و حضور کهنسالان با سابقه در اسلام امری موجه و ناشی از سرشت بزرگسالان در نفرت از بودن تحت امر یک جوان می داند. اما نهایتا واکنش خشم آمیز پیامبر و ایراد خطبه ای حمایت آمیز از اسامه را – به خصوص در آن حالت بیماری - رفع کننده همه توجیه های عقلی برای این اعتراض می داند. نظر اصحاب معترض با هر توجیهی، با توجه به آیاتی از قرآن که کلام پیامبر را ناشی از وحی می داند، اجتهاد مقابل نص است و به هیچ وجه قابل پذیرش یا توجیه نیست.
پاسخ تفصیلی:
شیخ الاسلام البشری می گوید:
اعتراض و انتقاد اصحاب نسبت به فرماندهی اسامه انتقاد و اعتراض بدعت آمیزی نبود، بلکه براساس طبیعت و سرشت انسانی صورت گرفت و کاملاً امری طبیعی بود؛ زیرا اسامه جوان بود، در حالی که در سپاه مردان ، و بزرگسالان حضور داشتند و اقتضای نفوس انسانهای کهنسال این است که تحت امر جوانان نباشند و سرشت آنان از این که تحت فرماندهی یک جوان قرار گیرند نفرت دارد، وگرنه غرض خاصی از این اعتراض نداشتند.
و امّا اینکه پس از رحلت پیامبر(صلي الله عليه وآله) باز هم خواستار عزل اسامه از فرماندهی شدند، بعضی از علماء عذر آنان را چنین بیان کرده و گفته اند: فکر می کردند، ابوبکر صدّیق، با آنان در رُجحان عزل اسامه هماهنگ باشد، زیرا خود نیز چنین می اندیشیدند.
ولی انصاف این است که درخواست عزل اسامه بعد از خشم پیامبر(صلي الله عليه وآله) هیچگونه توجیهی که عقل آن را بپذیرد ندارد، بخصوص آنکه پیامبر در آن حالت تب دار ـ که بر اثر شدت سردرد، سرخود را با دستمال بسته ـ به منبر می رود، بنابراین عذر آنان را جز خداوند نمی داند(1).»
در جواب می گوییم: این دفاعیه خود پاسخ همه سوالات است، آیا واقعاً سرشت هر پیرمرد مسلمان که دارای ایمان کامل است، از اطاعت خداوند و رسول او نفرت دارد؟!، هرگز پیرمردهای مؤمنی که دارای ایمان کامل باشند، از اطاعت خدا و رسول خدا در مورد فرماندهی یک جوان سر باز نمی زنند، درحالی که دستور خداوند است که: «مَا آتاکُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهاکُم عَنهُ فانتَهُوا»(2)؛ (هر دستوری که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) می دهد آن را بپذیرید، و از هرچیزی که شما را نهی نماید خویشتن دار باشید) .این صفات مؤمنین است. و در آیه دیگر میفرماید: « فَلا وَ رَبِّکَ لا یُومِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوک فیما شَجَر َبَینَهُم ثُمَّ لا یَجِدُوا فی اَنفُسِِهِم حَرَجاً مِمّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلیماً»(3)؛ (به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد مگر اینکه در اختلاف خود تو را به داوری طلبند، و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملا تسلیم باشند). ولی حق این است که بگوییم این برخورد در نتیجه اجتهاد در مقابل نصِّ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بود و حال آنکه قرآن می فرماید: «وما یَنطِقُ عَنِ الهوی إن هُوَ إلاّ وَحیٌ یُوحی»(4) و با وجود این آیه شریفه جائی چنین اظهار نظرها واجتهادات شخصی باقی نمی ماند(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.