پاسخ اجمالی:
سید رضىّ درباره غدیر چنین سروده: «... وکا ن**وفاؤه یوم الغدیر/ یوم أطاف به الوصـ**ـی وقد تلقب بالأمیر...»؛ (سرور و خوشحالى به ما بی وفایى کرد و روز غدیر موقع وفاى آن بود، روزى که وصىّ به آن احاطه پیدا کرد در حالى که لقب امیر گرفته بود، پس در این روز تسلّى بده و امانت را به صاحبش برگردان...) .
پاسخ تفصیلی:
او در این باره چنین سروده است:
1 ـ «نطقَ اللسانُ عن الضمیرِ *** والبشرُ عنوانُ البشیرِ
2 ـ ألآن أعْفَیْتَ القلوبَ *** من التقلقلِ والنفورِ
3 ـ وانجابتِ الظلماءُ عن *** وضَحِ الصباح المستنیرِ»
تا آنجا که مى گوید :
4 ـ «ـغدرَ السرورُ بنا وکا ن *** وفاؤه یومَ الغدیرِ
5 ـ یومٌ أطافَ به الوصـ ***ـیُّ وقد تلقّبَ بالأمیرِ
6 ـ فتسلَّ فیه ورُدَّ عا ریةَ *** الغرامِ إلى المعیرِ
7 ـ وابتزّ أعمارَ الهمومِ *** بطولِ أعمارِ السرورِ
8 ـ فلِغَیرِ قلبِکَ من یعلّلُ *** همَّهُ نُطَفُ الخمورِ
9 ـ لا تقنعَنْ عندَ المطا لب *** بالقلیلِ من الکثیرِ
10 ـ فتبرّضُ الأطماعِ مثل *** تبرّض الَثمَدِ الجرورِ
11 ـ هذا أوان تطاول الحا ***جاتِ والأملِ القصیرِ
12 ـ فانفحْ لنا من راحتیـ *** ـکَ بلا القلیلِ ولا النزورِ
13 ـ لا تحوجنَّ إلى العصا *** ب وأنت فی الضرْعِ الدرورِ
14 ـ آثارُ شکرِکَ فی فمی *** وسماتُ ودِّک فی ضمیری
15 ـ وقصیدةٌ عذراءُ مثـ *** ـلُ تألّقِ الروضِ النضیرِ
16 ـ فرحتْ بمالِکِ رِقِّها *** فرحَ الخَمیلةِ بالغدیر»(1)
1 ـ (زبان از طرف ضمیر به سخن آمده ، و خوش رویى و گشاده رویى ،علامت و نشانه مژده دهنده است . 2 ـ اکنون دلها را از اضطراب و نفرت پاک نمودى . 3 ـ و تاریکى و ظلمت از صبحِ روشن کننده رخت بربست . 4 ـ سرور و خوشحالى به ما بی وفایى کرد و روز غدیر موقع وفاى آن بود. 5 ـ روزى که وصىّ به آن احاطه پیدا کرد در حالى که لقب امیر گرفته بود. 6 ـ پس در این روز تسلّى بده و امانت را به صاحبش برگردان . 7 ـ و زندگى طولانى همراه با سرور را بر زندگى اندوهناک چیره گردان . 8 ـ وبرطرف کردن اندوه باشراب زلال ، براى قلبى غیر از قلب توست . 9 ـ در هنگام مطالبه ، از زیاد به کم قناعت نکن . 10 ـ به درخواست کم قناعت کردن مثل قناعت کردن به آب کمى مى باشد که در حفره اى عمیق قرار دارد . 11 ـ الآن وقت آن است که حاجتها سربرآورند و آرزوهاى کوچک به بزرگ مبدّل شوند.12 ـ پس نسیم روح افزاى خود را به مقدار زیاد بر ما عبور ده. 13 ـ تو به یار و ملازم احتیاج ندارى در حالى که در میان پستانهایى که شیر فراوان مى دهند هستى. 14 ـ اثر شکر تو در دهان من و علامت حبّ و دوستى تو در قلب من است . 15 ـ و این شعرِ بِکْر مثل درخشش بوستانى سبز و خرّم است . 16 ـ که از مالک خود خشنود مى شود ، همچون خشنود شدن درختان انبوه از برکه آب) .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.