پاسخ اجمالی:
در واقعه اي ابن عباس ده فضيلت مي شمارد که تنها مختص علي(ع) است، ازجمله اينکه پيامبر(ص) در حقش فرمود: خدا هرگز او را خوار و رسوا نمى کند. سوره توبه را مردى بايد ببرد که او از من و من از او باشم. تو ولىّ من در دنيا و آخرت خواهى بود. على نخستين مردي بود که ايمان آورد. تو ولىّ تمام مؤمنان، پس از من خواهى بود. پيامبر تمام درهايى را که به مسجد باز مى شد مسدود ساخت، غير از در خانه على. و پيامبر فرمود:هرکس من مولا و سرپرست اويم، سرپرست و مولايش على است.
پاسخ تفصیلی:
امام احمد در جزء اول مسند(1)، امام نسایى در خصائص العلویه(2)، حاکم در جزء 3 مستدرک(3)، ذهبى در تلخیص خود و دیگر نویسندگان سنن، از راه هایى که اتفاق و اجماع بر صحت آن است از عمرو بن میمون نقل کرده اند.
که وى مى گوید: پیش ابن عباس نشسته بودم که نُه گروه نزد او آمدند، گفتند: ابن عباس، یا همراه ما بیا و یا اطرافت را خلوت کن که با تو سخنى داریم.
ابن عباس گفت: همراه شما مى آیم. ابن میمون مى گوید: ابن عباس در آن روز، هنوز سالم بود و بینایى خود را از دست نداده بود. آنها به کنارى رفتند و به صحبت پرداختند. ما ندانستیم چه گفتند. (پس از مدتى) ابن عباس آمد، در حالى که لباسش را تکان مى داد، و مى گفت: اف، تف، بدگویى مردى را مى کنند که بیش از ده فضیلت دارد؛ فضایلى که احدى آنها را دارا نیست.
درباره شخصى بدگویى مى کنند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره اش فرمود: کسى را به جنگ خواهم فرستاد که خدا، هرگز او را خوار و رسوا نمى کند، خدا و رسول را دوست مى دارد، خدا و رسولش نیز او را دوست مى دارند. (در این هنگام) گردن ها کشیده شد (هر کس مى خواست که این فضیلت نصیب او شود)، فرمود: على کجاست؟ على(علیه السلام) آمد، در حالى که چشمش درد مى کرد و نمى توانست ببیند، آب دهان را در چشمانش ریخت و سپس پرچم را سه بار به اهتزاز درآورد، آنگاه آن را به على داد. على رفت و پس از پیروزى و کشتن «مرحب» خیبرى و اسیر گرفتن صفیه دختر حُیّى بازگشت.
ابن عباس گفت: پیامبر فلانى را، براى خواندن سوره توبه بر مکّیان روانه ساخت، ولى على(علیه السلام) را به دنبال او فرستاد که از او بگیرد و فرمود: این سوره را مردى باید ببرد که او از من و من از او باشم.
ابن عباس گفت: و پیامبر به عمو و عموزادگانش گفت: کدام یک از شما، در دنیا و آخرت با من همراهى و دوستى مى کند؟ همه امتناع کردند، على برخاست و گفت: من در دنیا و آخرت، همکارى و دوستى با تو خواهم نمود، پیامبر فرمود: تو ولىّ من در دنیا و آخرت خواهى بود. سپس او را رها کرد و باز به آنها رو کرده و گفت:
کدام یک از شما حاضر است همراهى و دوستى مرا، در دنیا و آخرت به عهده گیرد؟ همه امتناع کردند، ولى على برخاست و گفت: من، در دنیا و آخرت به شما کمک و دوستى خواهم نمود. حضرت به او فرمود: تو ولىّ من در دنیا و آخرت خواهى بود.
ابن عباس گفت: على نخستین کس، پس از خدیجه، بود که ایمان آورد.
ابن عباس گفت: پیامبر عباى خود را بر على، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) افکند و فرمود: «خداوند چنین اراده کرده است که ناپاکى را از شما اهل بیت(علیهم السلام) بزداید، و شما را به خوبى، پاکیزه و تطهیر سازد».(4)
ابن عباس گفت: على(علیه السلام) جان خود را به خاطر خدا، در معرض فروش قرار داد، لباس پیامبر را پوشید و در جاى او خوابید، مشرکان به او سنگ مى زدند... .
و گفت: پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى جنگ تبوک حرکت کرد، مردم نیز همراه او از مدینه خارج شدند. على(علیه السلام) عرض کرد: من هم با تو بیایم؟ فرمود: نه. على گریه کرد.
پیامبر به او فرمود: «آیا راضى نیستى که تو براى من همچون هارون براى موسى باشى؟ با این تفاوت که پس از من، پیامبرى نیست. رفتن من سزاوار نیست، مگر این که تو خلیفه و جانشین من باشى».
و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «أَنْتَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِن بَعْدِى وَ مُؤْمِنَة»؛ (تو ولىّ تمام مؤمنان، پس از من خواهى بود).
ابن عباس گفت: پیامبر تمام درهایى را که به مسجد باز مى شد مسدود ساخت، غیر از در خانه على، و او به مسجد داخل مى شد، درحالى که جنب بود، و غیر از آن راهى نداشت.
گفت و پیامبر فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَاِنَّ مَوْلاهُ عَلِىّ»؛ (هرکس من مولا و سرپرست اویم، سرپرست و مولایش على است...).
حاکم(5)، پس از نقل این واقعه مى گوید: این حدیث از نظر سند صحیح است.
نسائى نیز این حدیث را از ابن عباس در کتاب خصائص العلویه ( ص 6) آورده است.
و ذهبى در کتاب تخلیص، آن را نقل نموده و گفته است: این حدیث صحیح است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.