پاسخ اجمالی:
قمیصی تهمت هایی را به شیعه منتسب می کند؛ از جمله: تناسخ ارواح، حلول خدا در ائمه، وجود حضرت علی(ع) در میان ابرها و... . امّا چه زمانى شیعه، قائل به تناسخ و حلول خدا در أئمّه بوده است؟ و چه کسى قائل به وجود على در ابر بوده؟ و... تا اینکه نیاز به شاهدى از قرآن داشته باشد!؟ عقایدشیعه مثل عصمت و رجعت مستند به آیات قرآن است. روایاتى که امام او احمد بن حنبل درباره آیه تطهیر نقل کرده، قانع کننده و کافى است. آیا او و هم فکرانش مى توانند یک حرف از قرآن بیاورند که بر مقدّم بودن دیگران بر علی (ع) دلالت کند؟
پاسخ تفصیلی:
قصیمى مى گوید :آیا شیعه مى تواند کلمه اى از قرآن را براى عقیده اش به تناسخ ارواح ، و حلول خدا در وجود امامانش ، و اعتقاد به رجعت و عصمت أئمّه ، و مقدّم داشتن على بر ابوبکر و عمر و عثمان شاهد بیاورد؟ یا بر باورهاى شیعه از قبیل وجود على در میان ابرها ، و یا اینکه برق ابر، تبسّمِ على ، و غرّش آن صداى اوست ، دلیل بیاورد، آن گونه که شیعه امامیّه مى گوید؟(1)
در پاسخ مى گوییم: اگر این شخص در سخن خداى تعالى: «مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْل إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(2)؛ ( انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى آورد مگر اینکه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموریّت (و ضبط آن) است) ، تدبّر مى کرد ، و یا وعده عذابى را که خدا به هر بهتان زننده گناهکارِ بسیار عیبجویى که به سخن چینى آمد و شد مى کند«وَیْلٌ لِکُلِّ أَفّاکٍ أَثِیمٍ -هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِیمٍ»(3) داده است ، تصدیق مى نمود ، هرگز بهتان نمى زند و خیر وصلاح خویش را تشخیص مى داد و پاسخ سؤال شیطان خود را مى داد و مى گفت : چه زمانى شیعه امامیّه ، قائل به تناسخ و حلول خدا در اشخاص أئمّه بوده است؟ و چه کسى قائل به وجود على در ابر بوده و . . . تا اینکه نیاز به شاهدى از قرآن داشته باشد؟ بله ، جمله : «علىّ فی السحاب»؛ (على در سحاب است) ، سخن شیعه است به پیروى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به همان معناى که در جاى خود بیان شده است (4) ، منتها سخن گویان کانون کینه ، آن را تحریف کرده و معناى آن را به گونه اى تأویل برده اند که چهره شیعه امامیّه را تخریب نماید .
امّا دیدگاه امامیّه درباره رجعت ، بر گرفته از قرآن است ، ولى جهل، همچنان که چشم دل او را کور کرده ، چشم سرش را نیز کور ساخته است ; و از این رو آن را در قرآن ندیده و نیافته است ; پس لازم است که به کتاب هاى امامیّه رجوع کند ، و گروهى از علما در خصوص آن کتابهاى مستقلّى نوشته اند ، و اى کاش او به برخى از آنها مراجعه کرده بود! و قرآن علاوه بر رجعت ، بر عصمت نیز دلالت مى کند و آن آیه تطهیر است که صریحاً بر عصمت برخى از معصومان دلالت مى کند ، و عصمت بقیّه نیز با وحدت ملاک و روایات قطعى ، ثابت مى شود . و روایاتى که امام او احمد بن حنبل در مسند خود درباره آیه شریفه نقل کرده ، قانع کننده و کافى است(5) .
و چگونه قرآن على(علیه السلام) را بر دیگران مقدّم نکرده است، در حالى که خداوند ولایت او را قرین و همراه ولایت خدا و ولایت پیامبرش قرار داده است؟! آنجا که مى فرماید : «إنَّما وَلِیُّکُم اللهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ آمنَوا الَّذِینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤتُونَ الزَّکاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»(6)؛ (سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند; همانها که نماز را برپا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند) . و در جاى خود(7) گفته شده که فقها و محدّثین و متکلّمین بر نزول این آیه درباره امیر المؤمنین(علیه السلام) اجماع دارند .
و پژوهشگر اگر منصف باشد ، دهها آیه در قرآن خواهد یافت که درباره امیر مؤمنان على(علیه السلام) نازل شده اند و بر مقدّم بودن او بر دیگران دلالت مى کنند و این ، مطلبِ تازه و شگفتى نیست ؛ چرا که به نصّ قرآن او نَفْس و جان پیامبر است ، و خداوند با ولایت او دین را کامل و نعمتش را تمام کرده ، و اسلام را براى ما به دین پسندیده است .
و ما سؤال را به خود قصیمى بازگردانده ، مى گوییم : آیا او و هم فکرانش مى توانند یک حرف از قرآن بیاورند که بر مقدّم بودن ابوبکر و عمر و عثمان بر ولىّ پاک خدا امیر مؤمنان(علیه السلام) دلالت کند؟(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.