پاسخ اجمالی:
امّ کلثوم(س) در خطبه خود مردم کوفه را بخاطر بی وفایی، بیرحمی و بی حرمتی نسبت به اهل بیت رسول الله(ص) توبیخ می کنند و جزای آنها را آتش خشم و غضب خداوند بیان می فرمایند. اين خطبه كه از زبان يكى از دختران على(ع) تراوش كرده، از ادبيات بسيار قوى و شجاعانه برخوردار است و به منزله تيرهاى خلاصى است كه بر پيكر حكومت بنى اميه يكى پس از ديگرى وارد مى شود، و بذر انقلاب هاى آينده را در دلها مى پاشد.
پاسخ تفصیلی:
از كسانى كه در كوفه براى مردم خطبه خواند جناب امّ كلثوم ـ دختر اميرمؤمنان على(عليه السلام) ـ بود.
آن حضرت در حالى كه صدايش به گريه بلند بود، اين خطبه را ايراد كرد:
«يا أَهْلَ الْكُوفَةِ، سُوءاً لَكُمْ! ما لَكُمْ خَذَلْتُمْ حُسَيْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ، وَ انْتَهَبْتُمْ أَمْوالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ، وَ سَبَيْتُمْ نِساءَهُ وَ نَكَبْتُمُوهُ؟! فَتَبّاً لَكُمْ وَ سُحْقاً!
وَيْلَكُمْ، أَتَدْرُونَ أَيَّ دَواه دَهَتْكُمْ؟ وَ أَيَّ وِزْر عَلى ظُهُورِكُمْ حَمَلْتُمْ؟ وَ أَيَّ دِماء سَفَكْتُمُوها؟ وَ أَيَّ كَريمَة اهْتَضَمْتُموها؟ وَ أَيَّ صِبْيَة سَلَبْتُمُوها؟ وَ أَيَّ أَمْوال نَهَبْتُمُوها؟ قَتَلْتُمْ خَيْرَ رِجالات بَعْدَ النَّبِيِّ، وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِكُمْ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ، وَ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ».
(اى كوفيان! بدبختى و بيچارگى نصيب شما باد! چرا حسين(عليه السلام) را تنها گذاشتيد و [آنگاه] او را كشتيد؛ اموالش را غارت كرده و آن را در اختيار گرفتيد؛ و زنان حرمش را به اسارت درآورديد و مورد شكنجه و آزار قرار داديد؟! نابود گرديد و به عذاب خدا گرفتار شويد!
واى بر شما! آيا مى دانيد چه حادثه ناگوارى را مرتكب شديد؟ و چه بار گناهى را بر دوش گرفتيد؟ و چه خونهايى را بر زمين ريختيد؟ و چه بزرگانى را مورد ستم قرار داديد؟ و چه كودكانى را غارت كرديد؟ و چه اموالى را به يغما برديد؟ شما بهترين مردان ـ بعد از وجود مبارك پيامبر ـ را به شهادت رسانديد؛ [به گونه اى بى رحمى كرديد كه گويا] عاطفه و مهربانى از دل هاى شما ريشه كن شد. ولى آگاه باشيد كه حزب خدا پيروز است و حزب شيطان زيانكارند).
آنگاه اين اشعار را خواند:
«قَتَلْتُمْ أَخي صَبْراً فَوَيْلٌ لاُِمِّكُمُ *** سَتُجْزَوْنَ ناراً حَرُّها يَتَوَقَّدُ
سَفَكْتُمْ دِماءً حَرَّمَ اللهُ سَفْكَها *** وَحَرَّمَهَا الْقُرآنُ ثُمَّ مُحَمَّدُ
أَلا فَابْشِرُوا بِالنّارِ إِنَّكُمْ غَداً *** لَفي قَعْرِ نار حَرُّها يَتَصَعَّدُ
وَإِنّي لاََبْكي في حَياتِي عَلى أَخي *** عَلى خَيْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِيِّ سَيُولَدُ
بِدَمْع غَزير مُسْتَهَلٍّ مُكَفْكَف *** عَلَى الْخَدِّ مِنِّي دائِبٌ لَيْسَ يَجْمَدُ»
(شما برادر مرا با شكنجه كشتيد، پس واى بر مادرتان، به زودى با آتشى كه حرارتش شعله مى كشد، كيفر خواهيد ديد.
شما خون هايى را كه خدا و قرآن و محمد آنها را محترم شمردند، بر زمين ريختيد.
شما را به آتشى در قيامت بشارت مى دهم كه از ژرفاى دوزخ زبانه مى كشد.
من [پس از اين] در تمام مدت عمرم بر برادرم ـ كه از بهترين ها بعد از رسول خدا بود ـ گريه و سوگوارى مى كنم.
آن هم گريستنى با قطرات فراوان اشك كه پيوسته بر چهره ام مى غلطد و هرگز خشك نشود).
راوى اين ماجرا مى گويد: مردم همراه با گريه، ضجّه و ناله مى زدند؛ زنان موهايشان را پريشان كردند و خاك بر سر و روى خويش ريختند و صورتهاى خود را خراشيدند و به آن ضربه مى زدند... به هر حال، هيچ زن و مردى گريان تر از آن روز ديده نشد. (1)
اين خطبه كه از زبان يكى از دختران على(عليه السلام) تراوش كرده، از ادبيات بسيار قوى و شجاعانه برخوردار است و به منزله تيرهاى خلاصى است كه بر پيكر حكومت بنى اميه يكى پس از ديگرى وارد مى شود، و بذر انقلاب هاى آينده را در دلها مى پاشد.
اين خطبه با اين ادبيات چنان تأثيرى از خود در زن و مرد كوفه گذارد كه همگى به هيجان آمدند، گويى عزيزترين عزيزانشان از دنيا رفته است؛ ناله هاى آنها كوفيان را به لرزه درآورد و كينه ها بر ضدّ بنى اميه در سينه ها موج مى زد و سرآغاز فصل تازه اى در تاريخ اسلام شد. (2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.