پاسخ اجمالی:
معاد از نظر اسلام، یعنی پس از فانى شدن دنیا، همه انسان ها در روزى به نام قیامت، براى حساب آورده مى شوند، و بهشتى ها به بهشت، و دوزخیان به دوزخ روانه مى شوند. اما بابیان و بهائیان معتقدند: با آمدن «باب» قیامت اسلام برپا و با مرگ او خاتمه یافت و با آمدن «بهاء» قیامت بیان شروع و با مرگ او پایان یافت. «باب» در مورد بهشت و جهنم می گوید: آنان که به پیغمبر پیش و به پیغمبر بعد ایمان بیاورند، به بهشت ایمان وارد مى شوند و گرنه وارد دوزخ کفر مى گردند. «بهاء» بهشت را لقاء خود معرفی می کند.
پاسخ تفصیلی:
معاد از نظر اسلام، یعنى پس از فانى شدن دنیا، بازگشت همه به سوى خداست؛ و سرانجام، همه انسان ها در روزى به نام روز قیامت، براى حساب آورده مى شوند؛ و از همه آن ها در مورد اعمالشان در دنیا، بازخواست مى گردد، در آن روز که - به فرموده قرآن - طول آن پنجاه هزار سال است (1)، و این زمین و آسمان ها، به زمین و آسمان دیگرى تبدیل مى گردد، و طرح نوینى در وضع جهان ریخته مى شود (2)، به حساب و کتاب اعمال تمام انسان ها رسیدگى مى گردد، و بهشتى ها به بهشت، و دوزخیان به دوزخ روانه مى شوند؛ چنان که آیات بى شمارى از قرآن بر این مطلب صراحت دارند.
ولى "میرزا على محمد باب" و همچنین "حسینعلى بهاء" منکر قیامت به این معنى هستند؛ "باب" مى گوید: با آمدن من، قیامت اسلام برپا شد و من تا زنده ام، روز قیامت اسلام باقى است؛ روزى که من مردم، روز قیامت اسلام به پایان مى رسد و در مورد بهشت و جهنم می گوید: آنان که به پیغمبر پیش ایمان آورده اند، و به پیغمبر بعد نیز ایمان بیاورند به بهشت ایمان وارد مى شوند و گرنه وارد دوزخ کفر مى گردند. چنان که این مطلب، به طور روشن در کتاب "بیان"، باب هفتم از واحد دوم، و در "بیان" فارسى، باب 11 از واحد 2، و باب 16 از واحد 2، تصریح شده است.
"حسینعلى بهاء" نیز، همین مطلب را دنبال کرده و می گوید: قیامت اسلام با مرگ "على محمد باب" پایان یافت و قیامت "بیان" و آیین "باب"، با ظهور "مَنْ یُظْهِرُهُ الله" (که خودش باشد) آغاز گردید، وقتى که مرگ او هم فرا رسد، قیامت "بیان" نیز تمام مى گردد و قیامت "اقدس" و آیین "بهاء" با بعثت پیامبر آینده آغاز مى شود. (3)
در کتاب "اشراقات" (4) آمده: وقتى که معترض می گوید: بهشت و دوزخ کجا است؟، "حسینعلى" می گوید: «الاولی لقائی، و الاخری نفسک ایّها المشرک المرتاب»؛ (اولی [بهشت] لقاء من [و ایمان به من] است، دوّمی [دوزخ] نفس تو است ای مشرک در شک درمانده).
"باب" و "بهاء" و پیروانشان، تمام آیات قرآن در مورد معاد را تأویل می کنند، و معتقدند که معاد و روز قیامت به کیفیّت فوق در همین دنیا برپا شده و مى شود، وقتى که به "بابى ها" اعتراض مى شود که قرآن، روز قیامت را پنجاه هزار سال دانسته، ولى آغاز دعوت "على محمد باب" تا مرگش، بیش از شش سال نبوده، درجواب گویند: 50 هزار سال به یک ساعت منقضى شد، از این رو وقتى که "ازلى ها" و "بابى ها" به "حسینعلى بهاء" اعتراض مى کنند که طبق گفته ی "باب"، مَنْ یُظْهِرُهُ الله بعد از عدد مستغاث (2001) مى آید، "حسینعلى" در کتاب "بدیع" (5) می گوید: «خود آن مشرکین، خمسین الف سنة (50 هزار سال) یوم قیامت را مى دانستند که به یک ساعت منقضى شد؛ بگو اى بى بصران، همان معنى در اینجا جارى، پنجاه هزار سال در ساعتى منقضى شود، حرفى ندارید و لکن اگر دو هزار سال به وهم شما در سنین معدوده منقضى شود اعتراض مى نمایید؟!»
حال اگر به بابیان و بهائیان گفته شود که قرآن با کمال صراحت درباره روز قیامت مى گوید:
َ«یوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ * وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ * وَ لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً»؛ (همان روزى که آسمان همچون فلز گداخته مى شود * و کوهها مانند پشم رنگین [درفضا] متلاشى خواهدبود * و هیچ دوستى صمیمى سراغ دوستش را نمى گیرد!) (6)
چگونه این آیه را تأویل مى کنند؟ آیا این آیات تأویل بردار است؟ و همچنین آیات دیگر صریح تر از این آیات.
عجبى نیست، دست تأویل آن ها خیلى قوى است؛ تا آنجا که حدیث معروف «حلالُ محمَّد حلالٌ الى یومِ القیامة و حرامُهُ حرام الى یومِ القیامة» را به معنى: حلال و حرام محمّد تا روز قیام «على محمد باب» (که آغاز قیامت اسلام است) معنى مى کنند. کسى که این قدر دستش در تأویل و تفسیر به رأى و تحریف حقایق گشاد باشد، و بر خلاف موازین اهل لغت و ادب رفتار نماید، چه مى توان به او گفت؟! (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.