پاسخ اجمالی:
درون وجود انسان نیروى مرموزى وجود دارد که قرآن آن را «نفس لوامه» و فلاسفه «عقل عملى» و امروزه «وجدان» می خوانند. همین که کار خوب یا بدى از انسان سر بزند این نیرو به سرعت دادگاهی تشکیل داده و نتیجه حکمش را به صورت مجازات ها یا تشویق هاى روانى به اجرا در مى آورد. در این دادگاه قاضى و شاهد و مجرى حکم و تماشاچى همه یکى است؛ محاکمه این دادگاه برق آسا و حکم آن یک مرحله اى است؛ این محکمه فقط کیفر نمى دهد، بلکه پاداش نیز مى دهد و کیفرهاى این دادگاه هیچ شباهتى با کیفرهاى معمولى ندارد.
پاسخ تفصیلی:
از آن جا که مسئله زندگى پس از مرگ و دادگاه عظیم رستاخیز براى انسانى که در محدوده این جهان زندانى است مطلب تازه اى به نظر مى رسد. خداوند نمونه کوچکى از آن دادگاه را در همین دنیا به ما ارائه داده است که نامش دادگاه وجدان است. ولى فراموش نکنیم که گفتیم نمونه کوچکى از آن است.
بگذارید این مطلب را روشن تر بیان کنیم:
انسان در برابر اعمالى که انجام مى دهد در چند دادگاه محاکمه مى شود.
نخستین دادگاه همان دادگاه هاى معمولى بشرى است، با تمام ضعف ها و نارسائى ها و کمبودهایش.
گرچه وجود همین دادگاه هاى معمولى اثر قابل ملاحظه اى در تخفیف جرائم دارد، ولى اساس و پایه این دادگاه ها چنان است که هرگز نمى توان از آنها انتظار اجراى عدالت کامل داشت.
دومین دادگاه که از این حساب شده تر و دقیق تر است دادگاه «مکافات عمل» است.
اعمال ما آثارى دارد که در کوتاه مدّت یا دراز مدّت دامان ما را خواهد گرفت.
تنها نارسائى این دادگاه این است که عمومى و کلّى و همگانى نیست، و به همین دلیل ما را از دادگاه بزرگ رستاخیز بى نیاز نمى کند.
سوّمین دادگاه که از این هم دقیق تر و حساب شده تر است دادگاه «وجدان» است.
در حقیقت همان گونه که منظومه شمسى با آن نظام شگرفش به صورت بسیار کوچکى در دل یک اتم خلاصه شده، مى توان گفت که دادگاه قیامت نیز ماکت کوچکش در درون جان ماست.
زیرا در درون وجود انسان نیروى مرموزى است که فلاسفه آن را «عقل عملى» مى نامند و قرآن مجید «نفس لوامه اش» مى خواند و امروز از آن به «وجدان» تعبیر مى کنند.
همین که کار خوب یا بدى از انسان سر بزند به سرعت این دادگاه تشکیل مى شود و بدون سر و صدا، امّا کاملا جدّى و اصولى، محاکمه را شروع مى کند، و نتیجه حکمش را به صورت مجازات ها یا تشویق هاى روانى به اجرا درمى آورد.
گاه آنچنان مجرمان را از درون شلاق مى زند و تحت شکنجه روحى قرار مى دهد که مرگ را با آغوش باز استقبال مى کنند و آن را بر زندگى ترجیح مى دهند، و در وصیّت نامه خود مى نویسند اگر ما دست به خودکشى زدیم براى نجات از ناراحتى وجدان بود!
گاه در مقابل یک کار خوب انسان را آنچنان تشویق مى کند که او را به وجد و سرور وا مى دارد، آرامشى عمیق در درون جان احساس مى کند، آرامشى بسیار دل انگیز و توصیف ناکردنى که لذت و شکوه آن در هیچ بیانى نمى گنجد.
این دادگاه عجایب و ویژگى ها دارد:
1- در این دادگاه قاضى، شاهد و مجرى حکم و تماشاچى همه یکى است، همان نیروى وجدان است که شهادت مى دهد قضاوت مى کند و سپس آستین بالا مى زند و حکم خود را اجرا مى کند!
2- بر خلاف دادگاه هاى پر سر و صداى عادى که گاه یک محاکمه چندین سال به طول مى انجامد، محاکمه این دادگاه برق آساست و معمولا نیاز به وقت و زمان ندارد، البته گاه براى ثابت شدن مدارک جرم و کنار رفتن پرده هاى غفلت از مقابل چشم دل نیازمند به زمانى هست، ولى بعد از ارائه مدارک، صدور حکم فورى و قطعى است.
3- حکم این دادگاه یک مرحله اى است و از دادگاه استیناف و تجدید نظر و دیوان عالى و مانند آن در این جا خبرى نیست.
4- این محکمه فقط کیفر نمى دهد، بلکه به وظیفه شناسان نیز پاداش مى دهد، بنابراین دادگاهى است که هم نیکان و هم بدان در آن جا محاکمه مى شوند و به تناسب اعمالشان پاداش و کیفر مى بینند.
5- کیفرهاى این دادگاه هیچ شباهتى با کیفرهاى معمولى ندارد، در ظاهر، نه زندانى و نه شلاّق، و نه چوبه دارى، و یا جوخه آتشى، امّا گاه چنان از درون مى سوزاند و به زندان مى افکند که دنیا با تمام وسعتش براى انسان تنگ مى شود، تنگ تر از سلّول انفرادى یک زندان مخوف و وحشتناک.
خلاصه، این دادگاه از نوع دادگاه هاى این جهان نیست که از نوع دادگاه رستاخیز است.
عظمت این دادگاه به اندازه اى است که قرآن به نام آن سوگند یاد کرده و در کنار دادگاه رستاخیزش نهاده، مى گوید:
«لا اقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنفس اللوامة ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلى قادرین على ان نسوى بنانه».(1)
(سوگند به روز رستاخیز و سوگند به وجدان بیدار و سرزنش کننده، آیا انسان چنین مى پندارد که استخوان هاى پراکنده او را جمع آورى نمى کنیم، (چنین نیست)، قادریم که حتى انگشان او (حتّى خطوط سرانگشتانش را که معرِّف شخص است) همچون روز نخست بسازیم9.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.