پاسخ اجمالی:
درباره این که چگونه ابراهیم(ع)، به ستاره مى گوید: «این خداى من است»، دو تفسیر وجود دارد: 1- ابراهیم(ع) مى خواست از طریق استدلالات روشن عقلى به مرحله «حق الیقین» برسد و هنگامى که مى گوید: «هذا رَبِّى»، به عنوان یک خبر قطعى نیست، بلکه به عنوان یک فرض و احتمال براى تفکر و اندیشیدن است. 2- ابراهیم(ع) این سخن را به هنگام گفتگو با ستاره پرستان و خورشید پرستان بیان کرد و منظورش این بود که: «به اعتقاد شما این خداى من است». و یا این که: آن را به عنوان استفهام گفت: «آیا این خداى من است؟».
پاسخ تفصیلی:
این اشکال ممکن است در هنگام مطالعه آیات 76ـ79 سوره «انعام» به وجود آمده باشد. در تفسیر این آیات و این که چگونه ابراهیمِ(علیه السلام) موحّد و یکتاپرست به ستاره آسمان اشاره کرده، مى گوید: «این خداى من است»، مفسران گفتگو بسیار کرده اند و از میان همه تفاسیر، دو تفسیر قابل ملاحظه تر است که هر کدام از آن را بعضى از مفسران بزرگ اختیار کرده و در منابع حدیث نیز شواهدى بر آن وجود دارد:
نخست این که: ابراهیم(علیه السلام) شخصاً مى خواست درباره خداشناسى بیندیشد و معبودى را که با فطرت پاک خویش، در اعماق جانش مى یافت پیدا کند، او خدا را با نور فطرت و دلیل اجمالى عقل شناخته بود، و تمام تعبیراتش نشان مى دهد که در وجود او هیچ گونه تردیدى نداشت.
اما در جستجوى مصداق حقیقىِ او بود، بلکه مصداق حقیقىِ او را نیز مى دانست، اما مى خواست از طریق استدلالات روشن تر عقلى به مرحله «حق الیقین» برسد و این جریان قبل از دوران نبوت و احتمالاً در آغاز بلوغ یا قبل از بلوغ بود.
در پاره اى از روایات و تواریخ، مى خوانیم: این نخستین بار بود که ابراهیم(علیه السلام) چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و صفحه نیلگون آسمان شب با چراغ هاى فروزنده و پر فروغش را مى دید; زیرا مادرش او را از همان دوران طفولیت به خاطر ترس از دستگاه «نمرود» جبار، در درون غارى پرورش مى داد.(1)
اما این بسیار بعید به نظر مى رسد که انسانى سال ها درون غارى زندگى کند و حتى در یک شب تاریک نیز یک گام از آن بیرون نگذارد.
شاید تقویت این احتمال در نظر بعضى به خاطر جمله «رَأى کَوکَباً» باشد که مفهومش این است: تا آن زمان ستاره اى را ندیده بود.
ولى این تعبیر به هیچ وجه چنین مفهومى را در بر ندارد، بلکه منظور این است:
اگر چه تا آن زمان ستاره و ماه و خورشید را بسیار دیده بود ولى به عنوان یک محقق توحید این نخستین بار بود که به آنها نظر مى دوخت و در ارتباط افول و غروب آنها، با نفى مقام خدائى از آنها اندیشه مى کرد.
در حقیقت ابراهیم(علیه السلام) بارها آنها را دیده بود اما نه با این چشم!
بنابراین، هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) مى گوید: «هذا رَبِّى»؛ (این خداى من است) به عنوان یک خبر قطعى نیست، بلکه به عنوان یک فرض و احتمال، براى تفکر و اندیشیدن است، درست مثل این که: ما مى خواهیم در علت حادثه اى پى جوئى کنیم تمام احتمالات و فرض ها را یک به یک مورد مطالعه قرار مى دهیم و لوازم هر یک را بررسى مى کنیم تا علت حقیقى را بیابیم، چنین چیزى نه کفر است و نه حتى دلالت بر نفى ایمان مى کند، بلکه راهى است براى تحقیق بیشتر و شناسائى بهتر و رسیدن به مراحل بالاتر ایمان.
همان طور که در جریان «معاد» نیز ابراهیم(علیه السلام) براى رسیدن به مرحله شهود و اطمینان ناشى از آن، در صدد تحقیق بیشتر برآمد.
در تفسیر «عیاشى» از «محمّد بن مسلم» از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) چنین نقل شده است: «إِنَّما کانَ اِبْراهِیْمُ طالِباً لِرَبِّهِ وَ لَمْ یَبْلُغْ کُفْراً وَ إِنَّهُ مَنْ فَکَّرَ مِنَ النّاسِ فِی مِثْلِ ذلِکَ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَتِهِ»؛ (ابراهیم این سخن را به عنوان تحقیق گفت و هرگز سخن او کفر نبود، و هر کس از مردم به عنوان تفکر و تحقیق این سخن را بگوید همانند ابراهیم خواهد بود).(2)
در این زمینه دو روایت دیگر نیز در تفسیر «نور الثقلین» نقل شده است.
تفسیر دوم این است که:
ابراهیم(علیه السلام) این سخن را به هنگام گفتگو با ستاره پرستان و خورشیدپرستان بیان کرد، و احتمالاً بعد از مبارزات سرسختانه او در بابل با بت پرستان و خروج او از آن سرزمین به سوى «شام» بود که با این اقوام برخورد کرد.
ابراهیم(علیه السلام) که لجاجت اقوام نادان را در راه و رسم غلط خود در «بابِل» آزموده بود، براى این که: نظر عبادت کنندگان خورشید و ماه و ستارگان را به سوى خود جلب کند.
نخست با آنها هم صدا شد و به ستاره پرستان گفت: شما مى گوئید این ستاره زهره پروردگار من است؟ بسیار خوب، یعنى باشد که سرانجام این عقیده را براى شما بازگو کنم، چیزى نگذشت که چهره پرفروغ ستاره در پشت پرده تاریک افق، پنهان گشت، اینجا بود که حربه محکم به دست ابراهیم(علیه السلام) افتاده، گفت: «من هرگز چنین معبودى را نمى توانم بپذیرم».
بنابراین، جمله «هذا رَبِّى»، مفهومش این است: «به اعتقاد شما این خداى من است».
و یا این که: آن را به عنوان استفهام گفت: «آیا این خداى من است»؟
در این زمینه نیز حدیثى در تفسیر «نورالثقلین» و سایر تفاسیر از «عیون اخبار الرضا(علیه السلام)» نقل شده است.(3).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.