پاسخ اجمالی:
سرچشمه «ظلم» جهل، نیاز، ناتوانی، خود خواهی، کینه توزی و انتقام جویی است. گاهى ظالم به راستى نمى داند چه مى کند گاه نیاز به چیزى که در دست دیگران است او را وسوسه مى کند. گاه انسان قدرت و توانایى ادای حق را ندارد و گاه خودخواهى یا حسّ انتقام جویى و کینه توزى او را وادار به ظلم مى کند. امّا با توجّه به این که هیچ یک از این صفات زشت و کمبودها در وجود مقدّس خداوند راه ندارد، معنى ندارد مرتکب ظلمى شود.
پاسخ تفصیلی:
دانستن این مسئله لازم به نظر مى رسد که عقل ما «خوبى» و «بدى» اشیا را تا حدود قابل توجّهى درک مى کند (این همان چیزى است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلى یاد مى کنند).
مثلا مى دانیم عدالت و احسان خوبست و ظلم و بخل بد است، حتّى قبل از این که دین و مذهب از این امور سخن گوید براى ما روشن بوده است، هر چند مسائل دیگرى وجود دارد که علم ما براى درک آن کافى نیست و باید از رهنمود رهبران الهى و پیامبران استفاده کند.
بنابراین اگر گروهى از مسلمین به نام «اشاعره» منکر «حسن و قبح عقلى» شده اند و راه شناخت خوبى و بدى را، حتّى در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند، اشتباه محض است.
چه این که اگر عقل ما قادر به درک خوبى و بدى نباشد از کجا بدانیم خداوند معجزه را در اختیار فرد دروغگویى نمى گذارد؟ امّا هنگامى که مى گوییم دروغ گفتن زشت و قبیح است، و محال است از خداوند سر زند، مى دانیم که وعده هاى خداوند همه حق است و گفته هاى او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقویّت نمى کند و هرگز معجزه را در اختیار شخص کاذب قرار نمى دهد.
این جاست که مى توان به آنچه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد.
بنابراین نتیجه مى گیریم که اعتقاد به حسن و قبح عقلى اساس دین و مذهب است .
اکنون به دلایل عدالت خدا مى پردازیم؛ براى پى بردن به این حقیقت باید بدانیم:
سرچشمه «ظلم» یکى از امور زیر است:
1- جهل - گاهى آدم ظالم به راستى نمى داند چه مى کند، نمى داند حق کسى را پایمال مى سازد، و از کار خود بى خبر است.
2- نیاز - گاه نیاز به چیزهایى که در دست دیگران است انسان را وسوسه مى کند که دست به این عمل شیطانى بزند، در حالى که اگر بى نیاز بود در این گونه موارد دلیلى بر ظلم نداشت.
3- عجز و ناتوانى - گاه انسان مایل نیست در اداى حق دیگرى کوتاهى کند امّا قدرت و توانایى این کار را ندارد و ناخواسته مرتکب «ظلم» مى شود.
4- خودخواهى و کینه توزى و انتقام جویى - گاه هیچ یک از عوامل فوق در کار نیست، امّا «خودخواهى» سبب مى شود که انسان به حقوق دیگران تجاوز کند و یا «حسّ انتقام جویى» و «کینه توزى» او را وادار به ظلم و ستم مى کند، و یا روح «انحصارطلبى» سبب تعدّى به دیگران مى شود... و مانند اینها.
امّا با توجّه به این که هیچ یک از این صفات زشت و این نارسایى ها و کمبودها در وجود مقدّس خداوند راه ندارد زیرا او به همه چیز عالِم و از همه بى نیاز و بر هر چیز قادر، و نسبت به همگان مهربان است، معنى ندارد مرتکب ظلمى شود.
او وجودى است بى انتها و کمال او نامحدود است از چنین وجودى جز خیر و عدالت، جز رأفت و رحمت سرچشمه نمى گیرد.
و اگر بدکاران را کیفر مى دهد در حقیقت نتیجه اعمال آنهاست، که به دست آنها مى رسد، همانند کسى که بر اثر استعمال موادّ مخدّر یا نوشیدن مشروبات الکلى به انواع بیمارى هاى کشنده مبتلا مى گردد. قرآن مجید مى گوید: «هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(1)؛ (آیا جزاى شما چیزى جز اعمال شما هست؟!)
قابل توجّه این که در آیات قرآن مجید روى این مسئله بسیار تأکید شده است، در یک جا مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»(2)؛ (خداوند به هیچ کس ستم نمى کند این مردم هستند که به خودشان ظلم و ستم روا مى دارند).
در جاى دیگر مى فرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّة ».(3) (خداوند حتّى به اندازه سنگینى ذرّه کوچکى ظلم و ستم بر هیچ کس روا نمى دارد).
و در مورد حساب و جزاى رستاخیز مى گوید: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً»(4)؛ (ما ترازوهاى عدالت را در روز قیامت برپا مى کنیم و به هیچ کس کم ترین ظلم و ستمى نخواهد شد).
(باید توجّه داشت منظور از «میزان» در اینجا وسیله سنجش نیک و بد است نه ترازویى همچون ترازوهاى این جهان).(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.