پاسخ اجمالی:
غالبا اقلیّت هاى مبارز، براى واژگون کردن اکثریت خودکامه و ظالم از روش استتار استفاده کرده، جمعیت زیر زمینى تشکیل مى دهند و برنامه هاى سرّى دارند، «تقیّه» قبل از آن که یک برنامه اسلامى باشد، یک تاکتیک عقلانى و منطقى براى مبارزه با دشمن نیرومند است. لکن منطق بهائیت در این موضوع متناقض است. از طرفی سیّد باب در تمام زندگی خود به شیوه تقیّه رفتار نموده و از طرف دیگر به پیروان خودشان دستور می دهند که شما نباید تقیه کنید.
پاسخ تفصیلی:
در همه دنیا معمول است: اقلیتهاى مجاهد و مبارز، براى واژگون کردن اکثریت هاى خودکامه ستمگر و متجاوز، غالباً از روش استتار استفاده مى کنند؛ جمعیت زیر زمینى تشکیل مى دهند، برنامه هاى سرّى دارند، و بسیار مى شود: خود را به لباس دیگران در مى آورند، و حتى به هنگام دستگیر شدن، سخت مى کوشند: واقع کار آنها مکتوم بماند، تا نیروهاى گروه خود را بیهوده از دست ندهند، و براى ادامه مبارزه ذخیره کنند.
هیچ عقلى اجازه نمى دهد: در این گونه شرائط، مجاهدانى که در اقلیت هستند، علناً و آشکارا خود را معرفى کنند و به آسانى از طرف دشمن شناسائى و نابود گردند.
به همین دلیل، تقیّه قبل از آن که یک برنامه اسلامى باشد، یک روش عقلانى و منطقى براى همه انسانهائى است که در حال مبارزه با دشمن نیرومندى بوده و هستند.
با این حال، شک نیست که شکستن سدّ «تقیّه» و عدم تسلیم در برابر دشمن، در مواردی که موجب از بین رفتن حق و حقیقت و پرچم توحید است، جائز است. و بر خلاف آنچه افراد ناآگاه مى پندارند، تقیه ـ البته در موارد خاص خود نه در همه جا ـ نه نشانه ضعف است، و نه ترس از انبوه دشمن و نه تسلیم در برابر فشار، بلکه، تقیّه یک نوع تاکتیک حساب شده براى حفظ نیروهاى انسانى و هدر ندادن افراد مؤمن در راه موضوعات کوچک و کم اهمیت محسوب مى شود. (1)
نوشته های "باب" و "بهاء" و پیروانشان در این موضوع مختلف و متناقض است. به عقیده بابیّه و بهائیّه، "سیّد باب" در تمام زندگی خود (در ادعای اسلام و اظهار ذکریّت، ادعای بابیّت، ادعای مهدویّت، در تألیف کتاب "احسن القصص" و "تفسیر کوثر" و نوشته های دیگر، در توبه نامه او از تمام ادعاهای خود در شیراز و تبریز و غیر اینها) به شیوه ی تقیّه رفتار نموده است.
و همچنین "میرزا بهاء" در اظهارات خود در ادعای مسلمانی، پیروی از سیّد باب، پیروی از صبح ازل، اظهار تدیّن به دین اسلام یا مسلک سیّد باب، تألیف کتاب ایقان و ... تقیّه کرده ولی برای پیروان خود دستور می دهد که شما نباید تقیّه کنید.
سیّد باب نیز تا زنده بود حتّی یک مرتبه هم با صراحت در مقابل دانشمندان و علمای معاصر خود نگفت که من پیغمبر هستم و دین جدید و کتاب تازه برای هدایت شما آورده ام.
در "کواکب الدّریه" می گوید: و پاره ی دیگر از مؤلّفات وی راجع بود به محبت و توصیف اهل بیت عصمت و ائمه هدی، و بیشتر در وصف حجة موعود زبان گشوده و بیان فرموده، در ابتدا، عقائد شیعه را تنفیذ می فرموده؛ بلکه تمجید می نمود و می فرمود که عقائد آن حزب صحیح و متین است و حتی وجود موعود غائب را تصدیق نمود، بعد معلوم شد که در اینگونه کلمات حقائق دیگر و معانی دیگر را ودیعه نهاده ... . (2)
واقعاً جای حیرت است که شخصی ادعای بعثت و رسالت نموده، و خود را مهدی موعود و رسول منتظر و مبعوث من عندالله بداند، و تا این اندازه جرأت و جسارت و استقامت رأی نداشته باشد که ادعای خود را با صراحت بیان کند، و یا اقلاًّ در مدت زندگی خود، یک سخن صحیح و ثابت و محکمی بگوید.
و عجیبتر این که با این محافظه کاری و ترس از اضطراب و تقیه (در نشر عقائد و کتب، اظهار عقیده در برخورد با دیگران) و سخنهای مبهم و چند پهلو، به پیروان خودشان دستور می دهد که شما نباید تقیه کنید.
در "گنجینه احکام" از لوح "شوقی" نقل می کند: عقیده را کتمان ننمایند و از تقیه اجتناب بنمایند و از پس پرده خفا، برون آیند و قدم به میدان خدمت گذارند و مضطرب و هراسان نباشند. (3)
و نیز می گوید: کتمان عقیده حتی در این مورد (مناطقی که بهائی وجود ندارد) مذموم و مخالف مبادی این امر است. (4)، (5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.