پاسخ اجمالی:
«بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزه هاى تربیتى و حرکت هاى اجتماعى را تشکیل مى دهد، آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک «تشویق» شود، و هم در برابر کار بد «توبیخ» بیند تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند. تعادل میان این دو لازم است چرا که: اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرأت و غفلت است. و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجه اش یأس و نومیدى و خاموش شدن شعله هاى عشق و تحرک است.
پاسخ تفصیلی:
«بشارت» و «انذار» یا «تشویق» و «تهدید» بخش مهمى از انگیزه هاى تربیتى و حرکت هاى اجتماعى را تشکیل مى دهد، آدمى هم باید در برابر انجام کار نیک «تشویق» شود، و هم در برابر کار بد «توبیخ» بیند تا آمادگى بیشترى براى پیمودن مسیر اول و گام نگذاردن در مسیر دوم پیدا کند.
«تشویق» به تنهائى براى رسیدن به تکامل فرد یا جامعه کافى نیست؛ زیرا انسان در این صورت مطمئن است انجام گناه خطرى براى او ندارد.
فى المثل مى بینیم: پیروان کنونى مسیح(علیه السلام) عقیده به «فداء» دارند، و معتقدند حضرت مسیح(علیه السلام) فداى گناهان آنها گردیده، حتى رهبرانشان گاه سند بهشت به آنها مى فروشند و گاه گناهشان را از طرف خدا مى بخشند! مسلماً چنین جمعیتى به آسانى مرتکب گناه مى شود.
در «قاموس کتاب مقدس» مى خوانیم: «... فدا نیز اشاره به کفاره خون گران بهاى مسیح است که گناه جمیع ماها بر او گذارده شد و گناهان ما را در جسد خود بر صلیب متحمل شد»!
مسلماً این منطق نادرست، افراد را در ارتکاب گناه جسور مى کند.
کوتاه سخن این که آنها که تصور مى کنند تنها تشویق براى تربیت انسان (اعم از کودکان و بزرگسالان) کافى است، و باید تنبیه، تهدید و کیفر را به کلى شست و کنار گذاشت، سخت در اشتباهند، همان گونه که پایه تربیت را تنها بر ترس و تهدید گذاردن و از جنبه هاى تشویقى غافل بودن نیز گمراهى و بى خبرى است.
این هر دو گروه در شناخت انسان در اشتباهند؛ توجه ندارند: انسان مجموعه اى است از بیم و امید، از حب ذات و علاقه به حیات، و نفرت از فناء و نیستى، ترکیبى است از جلب منفعت و دفع ضرر.
آیا انسانى که ابعاد روح او را این دو تشکیل مى دهد، ممکن است پایه تربیتش تنها روى یک قسمت باشد؟
مخصوصاً تعادل میان این دو لازم است که: اگر تشویق و امید از حد بگذرد باعث جرأت و غفلت است.
و اگر بیم و انذار بیش از اندازه باشد نتیجه اش یأس و نومیدى و خاموش شدن شعله هاى عشق و تحرک است.
درست به همین دلیل در آیات قرآن، «نذیر» و «بشیر» یا «انذار» و «بشارت» در کنار هم قرار گرفته، حتى گاهى «بشارت» بر «انذار» مقدم است، مانند آیه 119 سوره «بقره»: «إِنّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً»؛ (ما تو را به حق براى بشارت و انذار [مردم جهان] فرستادیم) و گاه به عکس، «نذیر» بر «بشیر» تقدم یافته، مانند آیه 188 سوره «اعراف»: «إِنْ أَنَا إِلاّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْم یُؤْمِنُونَ»؛ (من بیم دهنده و بشارت دهنده ام براى افرادى که ایمان مى آورند).
هر چند در اکثر آیات قرآن، بشارت مقدم داشته شده این نیز ممکن است به خاطر این باشد که در مجموع، رحمت خدا بر عذاب و غضب او پیشى گرفته است «یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ».(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.