پاسخ اجمالی:
شکر به سه شعبه تقسیم می شود؛ 1- شکر قلب: یعنى اندیشه درباره نعمت، 2- شکر زبان: یعنى ثنا گفتن بر منعم، 3- شکر سایر اعضا: که همان قدردانى و پاسخگوئى در برابر نعمت است. بر اساس آیات قرآن، شکر بیشتر از مقوله عمل است، به همین دلیل، قرآن شکرگزاران واقعى را اندک می شمارد، زیرا یکى از راه های شکر الهى، همان اظهار عجز از اداى شکر اوست، از سوی دیگر، نعمت هاى الهی به قدری زیاد است که قابل شمارش نیست و همین که انسان در مقام شکر بر مى آید، خود نعمت تازه اى است که نیاز به شکرگزاری مجدّد دارد.
پاسخ تفصیلی:
براى پاسخ این سؤال قبل از هر چیز توجه به ریشه اصلى لغت «شکر» لازم است:
«راغب» در «مفردات» مى گوید: «شکر» همان تصور نعمت و اظهار آن است، بعضى گفته اند: در اصل «کشر» به معنى «کشف» - بر وزن آن - بوده است، سپس مقلوب گشته و «شکر» شده است، و نقطه مقابل آن «کفر» است که فراموشى نعمت و پوشاندن آن مى باشد.
سپس، به تقسیم «شکر» به شعب سه گانه: «شکر قلب» یعنى اندیشه درباره نعمت، و «شکر زبان» یعنى ثنا گفتن بر منعم، و «شکر سایر اعضا» یعنى قدردانى و پاسخگوئى در برابر نعمت، پرداخته است.
تعبیر قرآن در آیه 13 سوره «سبأ» «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً» نشان مى دهد که: شکر، بیشتر از مقوله «عمل» است، و باید آن را در لابلاى اعمال انسان ارائه داد، و شاید به همین دلیل، قرآن تعداد «شکرگزاران» واقعى را اندک شمرده است، و علاوه بر آیه فوق، در آیه 23 سوره «ملک» بعد از آن که نعمتهاى بزرگى، همچون آفرینش گوش و چشم و دل را بر مى شمرد، اضافه مى کند: «قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ»؛ (کمتر شکر او را به جا مى آورید) و در آیه 73 «نمل» نیز آمده: «وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَشْکُرُونَ»؛ (بیشتر آنها شکرگزارى نمى کنند) این از یکسو.
از سوى دیگر، با توجه به این نکته که: نعمتهاى خداوند ـ که سر تا پاى وجود انسان را احاطه کرده ـ آن قدر زیاد است که: قابل شماره و احصا نیست، چنان که قرآن مى گوید: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لاتُحْصُوها»(1)، روشن مى شود: چرا شکر، به مفهوم واقعیش در برابر تمام نعمتها، به گونه اى که، همه را بدون استثناء در طریق بندگى خدا، که نعمتها براى آن آفریده شده است، به کار گیرد، کمتر یافت مى شود.
به تعبیر دیگر، و به گفته بعضى از مفسران بزرگ: «شکر مطلق» این است که انسان همواره به یاد خدا باشد، بى هیچ گونه فراموشى، و در راه او گام بردارد بدون هیچ گونه معصیت، و اطاعت فرمان او کند، خالى از هر گونه سر پیچى، و مسلم است که این اوصاف در کمتر کسى جمع مى شود، و این که: بعضى اصولاً آن را محال پنداشته اند، بى اساس است، و دلیل بر عدم آشنائى آنها به این مفاهیم و این مراحل از عبودیت است.(2)
گاه گفته مى شود: اداى حق شکر پروردگار، از یک نظر بسیار مشکل است، زیرا همین که انسان در مقام شکر بر مى آید، و این توفیق نصیبش مى گردد، و وسائل شکرگزارى در اختیارش قرار مى گیرد، خود نعمت تازه اى است که نیاز به شکر مجددى دارد، و این موضوع به صورت تسلسل ادامه مى یابد، و هر چه انسان تلاش بیشتر در طریق شکر او مى کند، مشمول نعمت افزونترى مى گردد که قادر بر شکر آن نیست!
ولى با توجه به این که: یکى از طرق اداى حق شکر الهى همان اظهار عجز از اداى شکر اوست روشن مى شود: که قلیلى از بندگان پروردگار ـ همان گونه که قرآن بیان فرموده ـ به راستى در این مسیر قرار مى گیرند.
توجه به احادیث زیر، مى تواند در این بحث به قدر کافى روشنگر باشد:
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: کسى پرسید: آیا شکر پروردگار حدى دارد که اگر انسان، به آن حد برسد، شاکر محسوب شود؟ فرمود: آرى سؤال کرد: چگونه؟ فرمود: «یَحْمَدُ اللّهَ عَلى کُلِّ نِعْمَة عَلَیْهِ فِی أَهْل وَ مال، وَ إِنْ کانَ فِیما أَنْعَمَ عَلَیْهِ فِی مالِهِ حَقٌّ أَدّاه»؛ (خدا را بر تمام نعمتهایش چه در خانواده و چه در اموال، حمد و ستایش کند، و اگر در اموالى که به او داده، حقى باشد ادا نماید).(3)
در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) مى خوانیم: «شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ»؛ (شکر نعمت پرهیز از گناه است).(4)
و نیز در حدیثى دیگر از همان حضرت(علیه السلام) آمده است که فرمود: «فِیمَا أَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلى مُوسى(علیه السلام) یا مُوسَى! اشْکُرْنِی حَقَّ شُکْرِی، فَقالَ یا رَبِّ! وَ کَیْفَ أَشْکُرُکَ حَقَّ شُکْرِکَ وَ لَیْسَ مِنْ شُکْر أَشْکُرُکَ بِهِ إِلاّ وَ أَنْتَ أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیَّ؟ قالَ یا مُوسى! الآنَ شَکَرْتَنِی حِینَ عَلِمْتَ أَنَّ ذلِکَ مِنِّی»!؛ (خداوند متعال به موسى وحى کرد: اى موسى! حق شکر مرا به جاى آور، عرض کرد: چگونه حق شکر تو را به جا آورم در حالى که هر شکرى به جا آورم به خاطر آن نعمت تازه اى به من داده اى ؟ فرمود: اى موسى الان شکر مرا به جاى آوردى، چون مى دانى همین توفیق نیز از من است)!.(5)
توجه به این نکته نیز لازم است که: تشکر و قدردانى از کسانى که وسیله نعمتى براى انسان هستند نیز، شعبه اى از شکر خداست، چنان که امام سجاد على بن الحسین(علیهما السلام) مى فرماید: «روز قیامت که مى شود، خداوند متعال به بعضى از بندگانش مى گوید: آیا شکر فلان کس را به جاى آوردى؟ عرض مى کند: پروردگارا! من شکر تو را به جاى آوردم، خداوند مى فرماید: چون شکر او را به جا نیاوردى شکر مرا به جا نیاورده اى»! سپس افزود: «أَشْکَرُکُمْ لِلّهِ أَشْکَرُکُمْ لِلنّاسِ»؛
(از همه شما شکرگزارتر در پیشگاه خدا، کسى است که، بیشتر از نعمتها و زحمات مردم قدردانى و شکرگزارى کند».(6).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.