پاسخ اجمالی:
بسیاری از متکلمان، برای اثبات وجود خدا، به دلیل تغییر استناد کردند. آنها معتقدند، ماده در حال تغییر و دگرگونی است، و هر حركت داراى آغاز و انجامى است و نمى تواند ازلى باشد بلکه نیازمند محرکی ازلی است. علوم تجربى نيز از طرق مختلف همانند قانون کهولت و فرسایش و از طریق بررسی اجسام رادیواکتیو، مسأله حدوث جهان را اثبات كرده و از اين جا ضرورت وجود يك خالق ازلى و ابدى براى پيدايش عالم هستى روشن مى شود.
پاسخ تفصیلی:
بسيارى از متكلمان (علماى عقائد) در مسأله اثبات وجود خدا روى اين دليل (دليل تغيير) تكيه كرده اند، البتّه آنها كار به مسأله حركت جوهرى ندارند، بلكه تغييراتى كه دائماً در ظاهر موجودات جهان مادّه ديده مى شود، براى اثبات نظر آنها كافى است.
توضيح اين كه: در جهان مادّه هيچ چيز به حالت يكنواخت خود باقى نمى ماند و همه اشياء بدون استثناء در حال تغييراند.
از سوى ديگر: تغيير و حركت مسلّماً يك امر حادث است، و از آنجا كه مادّه دائماً دستخوش اين تغييرات و دگرگونى ها است بايد خود آن هم حادث باشد، زيرا ممكن نيست مادّه ازلى باشد و از ازل معرض حوادث گردد، چرا كه لازمه اين سخن جمع ميان حدوث و ازليّت است، و مى دانيم اين دو با هم تضاد دارد. (دقّت كنيد.)
اين استدلال با توجّه به نظرات جديدى كه درباره مادّه ابراز شده است به صورت روشن ترى مطرح مى شود، زيرا طبق نظريه فيزيك جديد هر مادّه اى از اتم ها تشكيل شده، و هر اتم مجموعه اى از حركات است، و مسلّماً هر حركت امر حادثى است، بنابراين مادّه اى كه خود مجموعه اى از حركت الكترون ها و پرتون ها است نمى تواند ازلى باشد؛ و به تعبير ديگر هر حركت داراى آغاز و انجامى است و چيزى كه آغاز و انجام دارد نمى تواند ازلى باشد.
اين مسأله به صورت لطيفى در حديثى از امام صادق(عليه السلام) در برابر ابن ابى العوجا مادّى طرح شده است.
امام(عليه السلام) به او فرمود: «اِسْئَلْ عَمّا شِئْتَ»؛ (از هرچه مى خواهى سؤال كن)
ابن ابى العوجاء گفت: «ما الدَّلْيلُ عَلى حَدَثِ الأَجْسامِ؟»؛ (دليل بر حدوث اجسام چيست؟)
امام فرمود: «إِنّى ما وَجَدْتُ شَيْئاً صَغيْراً وَ لا كَبيْراً اِلاّ اِذا ضُمَّ اِلَيْهِ مِثْلُهُ صارَ أَكْبَرَ، وَ فى ذلِكَ زَوالٌ، وَ انْتِقالٌ عَنِ الْحالَةِ الاُْولى، وَلَوْ كانَ قَدِيماً ما زالَ وَ لا حالَ، لاَنَّ الَّذِى يَزُولُ وَ يَحُولُ يَجُوزُ أَن يُوجَدَ وَ يُبْطَلَ، فَيَكُوْنَ بِوُجُودِهِ بَعْدَ عَدَمِهِ دُخُوْلٌ فى الْحَدَثِ، وَ فى كَوْنِهِ فى الأَزَلِ دُخُوْلُهُ فى الْقِدَمِ، وَلَنْ تَجْتَمِعَ صِفَةُ الاَْزَلِ وَ الْحَدُوثِ وَ الْقِدَمِ وَ الْعَدَمِ فى شَىْء واحِد»؛ (من هيچ موجود كوچك يا بزرگى را نيافتم مگر اين كه هنگامى همانندش به آن ضميمه شود بزرگتر خواهد شد، و به اين ترتيب از حالت نخستين به حالت ديگرى منتقل مى شود، و اگر اين وجود، قديم و ازلى بود هرگز زوال و انتقالى نداشت، زيرا چيزى كه زوال و انتقال دارد جائز است موجود و معدوم شود پس با وجودش بعد از عدم داخل در حادث شده، و با بودن اش در ازل قديم محسوب مى شود، در حاليكه هرگز وصف ازليّت با حدوث و قدم با عدم در شىء واحد جمع نمى شود).(1)
در مبحث هاى علمى امروز ـ مخصوصاً بحث هاى ترموديناميك و قانون دوم آن كه قانون آنتروپى يا كهولت و فرسايش ناميده شده ـ اين مطلب به ثبوت رسيده است كه:
همواره حرارت از اجسام گرم به طرف اجسام سرد جارى مى شود، و اين جريان نمى تواند خود به خود به طور معكوس انجام گيرد. در حقيقت انتروپى نسبت نيروى غير قابل استفاده به نيروى قابل استفاده است، و از طرفى ما مى دانيم كه اين انتقال و انتروپى در مجموعه جهان رو به افزايش است. حال اگر جهان ازلى بود از مدت ها پيش حرارت تمام اجسام با هم مساوى مى شد، و نيروى قابل استفاده اى باقى نمى ماند، در نتيجه هيچ فعل و انفعال شيميايى در تمام جهان انجام نمى گرفت، و حيات در روى زمين غير ممكن مى شد. ولى ما مى بينيم كه فعل و انفعالات شيميايى ادامه دارد، و حيات در روى زمين ممكن است، پس علوم بدون قصد و توجّه، ثابت مى كنند كه جهان ابتدايى داشته، و به اين ترتيب ضرورت وجود خدا را ثابت مى كنند، چون هيچ شىء حادثى نمى تواند خود به خود حادث شود، بلكه براى حدوث آن، محرّك نخستين لازم است.(2)
راه ديگرى كه براى اثبات حدوث جهان پيموده اند از طريق بررسى اجسام راديواكتيو است (اين اجسام، اجسامى هستند كه اتم هاى ناپايدار دارند، اتم هاى آنها در حال پوسيدن و متلاشى شدن است و اين امر ادامه پيدا مى كند تا به اتم هاى پايدار تبديل گردند. اينها اتم هايى هستند كه معمولا عدد اتمى آنها بالاتر از 80 است، و به صورت اجسامى سنگين و ناپايدارند كه دائماً در حال تشعشع اتمى هستند، گويى اضافات خود را بيرون مى ريزند تا به يكى از عناصر پايدار تبديل شوند.)
وجود اين گونه اجسام در طبيعت دليل بر اين است كه جهان حادث است و تاريخى دارد؛ و به گفته دانشمند معروف: دونالد رابرت كار، متخصص ژئوشيمى و نويسنده كتاب تعيين عمر (زمين) به وسيله كربن راديواكتيو طبيعى: اگر جهان ازلى و ابدى بود هيچ عنصر راديواكتيو يافت نمى شد. (چرا كه بايد همه آنها تبديل به اجسام پايدار شده باشند).(3)
از مجموع اين سخن چنين نتيجه مى گيريم كه علوم تجربى نيز از طرق مختلف مسأله حدوث جهان را اثبات كرده و از اينجا ضرورت وجود يك خالق ازلى و ابدى براى تفسير پيدايش عالم هستى روشن مى شود. (دقّت كنيد).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.