پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه شقشقیه، در بیان دلایل پذیرش بیعت مى فرماید: «اگر به خاطر حضور توده هاى بیعت کننده و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم».
پاسخ تفصیلی:
امام(علیه السلام) در آخرین فراز از خطبه شقشقیه، دلایل پذیرش بیعت را به وضوح بیان مى کند و اهداف خود را از این پذیرش در جمله هاى کوتاه و بسیار پر معنا شرح مى دهد و در ضمن روشن مى سازد که اگر این اهداف بزرگ نبود، کمترین ارزشى براى زمامدارى بر مردم قائل نبود، مى فرماید: (آگاه باشید! به خدایى که دانه را شکافته و انسان را آفریده سوگند! اگر به خاطر حضور حاضران [توده هاى مشتاق بیعت کننده] و اتمام حجّت بر من به خاطر وجود یار و یاور نبود و نیز به خاطر عهد و پیمانى که خداوند از دانشمندان و علماى هر امّت گرفته که: «در برابر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده و مظلوم سکوت نکنند»، مهار شتر خلافت را بر پشتش مى افکندم [و رهایش مى نمودم] و آخرینش را به همان جام اوّلینش سیراب مى کردم)؛ «اَما والَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ، وبَرَءَ النَّسَمَة(1)، لَولا حُضُورُ الْحاضِرِ(2) وَ قیامُ الْحُجَّةِ بِوجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا یُقارّو(3) عَلى کِظَّةِ(4) ظالِم، وَلا سَغَبِ(5) مظلوم، لاَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِه(6)، وَلَسَقیتُ آخِرَها بِکأسِ اَوَّلِها».
جمله «لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَاْسِ اَوَّلِها»; (آخرینش را با جام اوّلینش سیراب مى کردم) کنایه از این است: همان گونه که در برابر خلفاى سه گانه گذشته صبر و شکیبایى پیشه کردم، در ادامه راه نیز چنین مى کردم. (7)
ولى به دو دلیل خود را ملزم به پذیرش و قیام کردم، زیرا از یکسو با وجود آن همه ناصر و یاور، حجّت بر من تمام بود و از سوى دیگر خداوند از دانشمندان هر امّتى پیمان گرفته که وقتى بى عدالتى را در جامعه مشاهده مى کنند تا آن حدّ که ظالمان از پرخورى بیمار شده و مظلومان از گرسنگى، سکوت روا ندارند، برخیزند و دست ظالم را از گریبان مظلوم قطع کنند و عدل الهى را در جامعه پیاده نمایند.
این سخن امام(علیه السلام) هشدارى است به همه اندیشمندان و علماى امّتها که وقتى امکانات تشکیل حکومت و اجراى عدل و قسط الهى فراهم گردد، سکوتشان مسئولیّت آفرین است، باید قیام کنند و براى بسط عدالت و اجراى فرمان خدا مبارزه با ظالمان را شروع نمایند. آنها که مى پندارند، تنها با انجام فرایضى همچون نماز و روزه و حج و پاره اى از مستحبّات، وظیفه خود را انجام داده اند، سخت در اشتباهند. اجراى عدالت و حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم ظالم نیز در متن وظایف اسلامى آنان قرار دارد.
سرانجام امام(علیه السلام) در ادامه این سخن و در آخرین جلمة این خطبة داغ سیاسی اجتماعیِ پر معنی، می فرماید: (آری اگر به خاطر دلایل فوق نبود هرگز تن به پذیرش این بیعت نمی دادم و در آن هنگام [در می یافتید که] ارزش این دنیایی شما [با همه زرق و برقش که برای آن سر و دست می شکنید] در نظر من از آب بینی یک بز کمتر است)؛ «و لالفیتم(8) دنیاکم هذه ازهد عندی من عفطة(9)عنز». (10)
در اینجا پاسخ به یک سؤال ضروری است و آن اینکه: ممکن است گفته شود: بنابر عقیده «امامیّه» و پیروان مکتب اهل البیت(علیهم السلام) امام، منصوب از طرف خداوند به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است نه منتخب از سوى مردم: در حالى که تعبیرات بالا که مى فرماید: اگر چنین و چنان نبود من هرگز خلافت را نمى پذیرفتم و از آن صرف نظر مى کردم، تناسب با انتخابى بودن امامت و خلافت دارد.
پاسخ این سؤال با توجّه به یک نکته روشن است و آن این که: امامت و خلافت داراى واقعیّتى است و مقام ظهور و بروزى: واقعیّت آن از سوى خدا و به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تعیین مى شود، ولى ظهور و بروز آن و تدبیر و تصرّف در امور مسلمین و جامعه اسلامى، منوط به این است که در مردم آمادگى وجود داشته باشد و یار و یاروانى براى حمایت از آن بپاخیزند و این جز با بیعت و پذیرش مردم امکان پذیر نیست. به همین دلیل على(علیه السلام) در دوران خلفاى سه گانه یعنى حدود 25 سال ـ خانه نشین بود و در امر خلافت دخالتى نمى کرد در عین این که مقام امامت او که از سوى خدا بود هیچ گونه کمبودى نداشت.
شبیه همین معنا درباره بعضى دیگر از امامان مانند امام صادق(علیه السلام) دیده مى شود که از سوى «ابومسلم» پیشنهاد خلافت به آن حضرت شد و حضرت چون اطمینان به توطئه داشت نپذیرفت. و گاه به امامان پیشنهاد مى کردند که چرا قیام نمى کنید و مقام خلافتى را که از آن شماست بر عهده نمى گیرید؟ در جواب مى فرمودند: «ما یار و یاور به مقدار کافى براى این امر نداریم». (11)، (12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.