پاسخ اجمالی:
امام علی (ع) در رابطه با عواقب تسلیم شدن در برابر دشمن مى فرماید: «کسى که دشمن را بر خویش مسلّط کند تا گوشتش را بخورد، ناتوانیش بسیار بزرگ است»؛ در واقع لشکر کوفه، آن قدر سستی نشان دادند که دشمن جسور شده و کارى بر سرشان مى آورد که هم ردیف شکافتن پوست و شکستن استخوانشان بود. سپس امام مى فرماید: «به خداسوگند! چنان ضربه اى بر دشمن وارد مى کنم که ریزه هاى استخوان سرش به هر سو پراکنده شود». در واقع حضرت مى فرماید که اگر شما تصمیم بر تسلیم در برابر دشمن را دارید، من هرگز با شما همراهی نمی کنم.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه34 نهج البلاغه مى فرماید: (به خدا سوگند!کسى که دشمن را بر خویش مسلّط کند تا گوشتش را بخورد و استخوانش را بشکند و پوستش را بشکافد، عجز و ناتوانیش بسیار بزرگ و آنچه در درون سینه دارد [یعنى قلب و اراده و تصمیمش] بسیار ضعیف و کوچک است)؛ «وَ اللهِ! اِنَّ امْرَءً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ(1) لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ(2)عَظْمَهُ وَ یَفْرِی(3)جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ، ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ(4)صَدْرِهِ».
این تعبیر، به خوبى نشان مى دهد که لشکر کوفه، آن قدر از خودشان ضعف نشان داده بودند که دشمن، نسبت به آنها کاملا جرى و جسور شده بود و کارى بر سرشان مى آورد که هم ردیف شکافتن پوست و جدا کردن گوشت و شکستن استخوانشان بود.
عمل لشکر شام در حقیقت، به کار قصّاب با حیوان مذبوح تشبیه شده است که پوستش را مى کَنَد و گوشتش را جدا مى کند و با ساتور استخوانش را مى شکند و آماده خوردن مى سازد.
سپس امام در ادامه این سخن به سراغ این نکته مهم و اساسى مى رود که او تصمیم خودش را براى آینده، بدون هیچ گونه تردید و هراس گرفته است، مى فرماید:
(تو اگر مى خواهى آنچنان باش [که گفتم، ضعیف و ناتوان و تسلیم در برابر دشمن خونخوار] ولى من، به خدا سوگند! پیش از آن که تسلیم شوم، چنان ضربه اى با شمشیر آبدار مَشْرَفى بر دشمن وارد مى کنم که ریزه هاى استخوان سرش به هر سو پراکنده شود و بازوها و پاهایش جدا گردد، پس از آن خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد [و من تسلیم رضاى او هستم])؛ «أَنْتَ فَکُنْ ذاکَ إِنْ شِئْتَ فَأَمَّا أَنَا ـ فَوَاللهِ! دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذالِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ(5) الْهَامِ، وَ تَطِیحُ(6) السَّوَاعِدُ وَ الاَْقْدامُ، وَ یَفْعَلُ اللهُ بَعْدَ ذلِکَ مَا یَشَاءُ».
در این که مخاطب «أنْتَ» کیست؟ دو احتمال داده شده است: نخست این که منظور یک انسان کلّى و به تعبیر دیگر، فردْ فردِ لشکرِ ضعیف و ناتوان کوفه است.
دیگر این که منظور، اشعث بن قیس منافق است که در اینجا به امیرمؤمنان على(علیه السلام) پیشنهاد تسلیم شدن در برابر دشمن را داد، همانند تسلیم شدن عثمان در برابر مجاهدان مصر.
حضرت روى به او کرد و فرمود: تو در مقابل دشمن تسلیم شو، ولى من هرگز چنین نخواهم کرد و چنان تکیه بر قدرت و قوّت خویش مى کنم که دشمن در حیرت فرو رود.
در واقع على (علیه السلام) بعد از آن که از وضع آنها مأیوس مى شود، حساب خود را از آنان جدا مى کند، مى فرماید که اگر شما تصمیم بر تسلیم در برابر دشمن خونخوار گرفته اید، من هرگز با شما همراه نخواهم بود و یک تنه با آنان مى جنگم تا قضاى الهى فرا رسد.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.