پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در خطبه32 نهج البلاغه مردم را به زهد در دنیا که سرچشمه اصلى و کلید حقیقى سعادت انسان است دعوت مى کند و بر این امر تأکید مى کند که تمام بدبختى هایى که دامان انسان ها را گرفته و مى گیرد، از دنیاپرستى و دلبستگى بى حساب به دنیا حاصل مى شود.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در خطبه32 نهج البلاغه مردم را به زهد در دنیا که سرچشمه اصلى و کلید حقیقى سعادت انسان است ـ دعوت مى کند و در واقع بر این امر تأکید مى نهد که تمام بدبختى هایى که دامان انسان ها را گرفته و مى گیرد، از دنیاپرستى و دلبسستگى بى حساب به دنیا حاصل مى شود.
حضرت در جمله نخست مى فرماید: (باید دنیا در چشم شما کم ارزش تر از تفاله برگ هایى باشد که با آن دباغى مى کنند [که بسیار بدبو و متعفّن و بى ارزش است]. یا بى ارزش تر از بقایاى قیچى شده پشم حیوانات باشد که بر زمین مى ریزد و کسى به آن اعتنایى ندارد)؛ «فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ(1) الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ(2)الْجَلَمِ».(3)
در تشبیه نخست، نفرت انگیز بودن و در تشبیه دوم، بى ارزش بودن نهفته شده است. از سوى دیگر، در دومین جمله به زود گذر بودن دنیا و مواهب دنیا اشاره کرده مى فرماید: (از کسانى که پیش از شما مى زیسته اند پند گیرید، قبل از آن که آیندگان از شما پند گیرند)؛ «وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ».
آنها جمع کردند و اندوختند و گذاشتند و رفتند. قصرهاى ویران شده آنها و ملک به تاراج رفته و تخت سرنگون شده و قدرت بر باد رفته آنان که بقایایش در گوشه و کنار جهان در برابر چشمان شما است، درس عبرت است و اگر از این درس بهره لازم را نگیرید همین سرنوشت دامان شما را مى گیرد و زندگى شما درس عبرتى براى آنان مى گردد.
قرآن مجید بارها و بارها مردم را به عبرت گرفتن از سرنوشت پیشینیان دعوت فرموده و آن را یکى از بهترین درس هاى بیدار کننده براى مردم هر عصر و هر زمان به شمار مى آورد. درباره فرعون و فرعونیان تعبیرات تکان دهنده اى دارد که آنها را براى بیدار شدن بنى اسرئیل بیان مى کند، مى فرماید:
«کَمْ تَرَکُوْا مِنْ جَنّات وَ عُیُون وَ زُرُوع وَ مَقام کَریم وَ نَعْمَة کانُوا فیها فاکِهینَ کَذالِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاَْرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ»(4)؛ (چه بسیار باغ ها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند و زراعت ها و قصرهاى زیبا و گران قیمت و نعمت هاى فراوان دیگرى که در آن غرق بودند. آرى این گونه بود ماجراى آنان و ما اینها را میراث براى اقوام دیگرى ساختیم، نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین [و نه اهل زمین و آسمان] و نه [به هنگام رسیدن لحظه سرنوشت] به آنها مهلتى داده شد). ولى با نهایت تأسف، بنى اسرائیل هم از این درس هاى بزرگ عبرتى نگرفتند و سرنوشت آنان درس دیگرى براى اقوام دیگر شد.
حضرت در سومین جمله از بى وفایى دنیا سخن مى گوید و مى فرماید: (این دنیاى پست و نکوهیده را رها کنید! زیرا کسانى را که از شما شیفته تر نسبت به آن بودند، رها ساخت و به عاشقان و دلدادگان و دلبستگان خود کم ترین وفایى نکرد و حرمت آنها را نگاه نداشت)؛ «وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً، فَإِنَّهَا قَد رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ(5)بِهَا مِنْکُمْ».
به این ترتیب، این معلّم بزرگ اخلاق و انسانیت در این سه جمله از بى ارزش بودن و ناپایدارى و بى وفایى دنیا سخن گفته و موقعیّت آن را به خوبى روشن ساخته است.
در حدیثى آمده که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) از کنار لاشه حیوان گندیده اى که در یک طرف جاده افتاده بود گذشت و اشاره اى به آن کرد و فرمود:
«اَتَرَونَ هذِهِ هُنْیَةٌ عَلى أَهْلِها؟ فَوَاللهِ! الدُّنْیا أَهْوَنُ عَلَى اللهِ مِنْ هذِهِ عَلى أَهْلِها»؛ (آیا مى بینید که این لاشه چقدر نزد صاحبانش بى ارزش است؟ به خدا سوگند! که دنیا نزد خداوند از بى ارزشى این نزد دنیاگرایان بى ارزش تر است).
حضرت سپس در ادامه این حدیث به چند نکته مهم اشاره فرمود و چنین گفت:
«اَلدُّنیا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ وَ مالُ مَنْ لامالَ لَهُ وَ لَها یَجْمَعُ مَنْ لاعَقْلَ لَهُ وَ شَهَواتَها یَطْلُبُ مَنْ لا فَهْمَ لَهُ وَ عَلَیْها یُعادِى مَنْ لاعِلْمَ لَهُ وَ عَلَیْها یَحْسُدُ مَنْ لافِقْهَ لَهُ وَ لَها یَسْعى مَنْ لایَقینَ لَهُ»؛ (دنیا خانه کسى است که [در واقع] خانه اى ندارد و مال کسى است که مالى ندارد. تنها کسانى که عقل ندارند، به جمع آورى دنیا مى پردازند و آنها که شعورى ندارند، به شهوترانى در آن رو مى آورند و تنها کسانى که آگاهى ندارند به خاطر دنیا به ستیز برمى خیزند و فقط کسانى که فهم ندارند به خاطر آن به دیگران حسد می ورزند و کسانى که ایمان و یقین کافى ندارند، پیوسته براى آن تلاش مى کنند).(6)
در حدیث دیگرى آمده است که حضرت مسیح در حال مکاشفه دنیا را به صورت پیرزن بى دندانى دید که بر او از هر گونه زینتى وجود داشت، پرسید: «تاکنون چند همسر اختیار کرده اى؟» گفت: «از شماره خارج است.» حضرت مسیح پرسید: همه آنها مردند یا تو را طلاق دادند؟ گفت: «نه همه را کشتم».
حضرت عیسى فرمود: «بدا به حال همسران باقیمانده ات! چگونه از همسران پیشین تو درس عبرت نمى گیرند»(7)
بدیهى است که منظور از دنیا ، همان مواهب مادّى است که در مسیر خودکامگى و عصیان و طغیان و ظلم و بیدادگرى و هوسرانى و بى بند و بارى به کار گرفته مى شود، نه آن مال و ثروت و مقامى که ابزارى است براى وصول به اهداف معنوى و اسبابى است براى اطاعت و بندگى خدا.
چیست دنیا؟ از خدا غافل شدن *** نى طلا و نقره و فرزند و زن(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.