پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در بیان انگیزه های انسان ها در حمد و ستایش الهی می فرماید: نخست تقاضاى افزایش و تکمیل نعمتهاى الهى، و دیگر اظهار تسلیم در مقابل قدرت و عزّت او، و سوّم تقاضاى حفظ و نگهدارى از معاصى به برکت الطاف او مى باشد. خداوند هر کس را هدایت کند، او گرفتار گمراهی نخواهد شد و هر کس را دشمن بدارد، نجات نخواهد یافت. ستایش خداوند سنگین ترین عمل در ترازوی سنجش اعمال و برترین گنج ذخیره شده است.
پاسخ تفصیلی:
خطبه دوم نهج البلاغه مانند بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه با حمد و ستایش پروردگار آغاز مى شود ولى در این جا انگیزه هاى سه گانه اى براى حمد و ستایش الهى بیان شده است: نخست تقاضاى افزایش و تکمیل نعمتهاى الهى، و دیگر اظهار تسلیم در مقابل قدرت و عزّت او، و سوّم تقاضاى حفظ و نگهدارى از معاصى به برکت الطاف او مى باشد; مى فرماید: (حمد و ستایش مى کنم او را به خاطر جلب اتمام نعمتش، و اظهار تسلیم در برابر عزّتش، و تقاضاى حفظ و نگهدارى از معصیت و نافرمانیش)؛ «احْمَدُهُ اسْتِتْماماً(1) لِنِعْمَتِهِ وَاسْتسْلاماً(2) لِعِزَّتِهِ وَاسْتِعْصاماً(3) مِنْ مَعْصیَتِهِ».
باید توجّه داشت که مفهوم حمد چیزى بیشتر از شکر است و به تعبیرى دیگر شکر آمیخته با ستایش است و این از یکسو سبب فزونى نعمتهاى الهى مى شود همان طور که مى فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاَزیدَنَّکُمْ»(4) و از سوى دیگر انجام وظیفه عبودیّت و بندگى است و آن همان تسلیم در برابر عزّت پروردگار است و از سوى سوّم موجب جلب عنایات و الطاف و امدادهاى حق، براى حفظ از گناهان است.
بعد از حمد به سراغ استعانت از پروردگار مى رود و دلیل آن را نیز بیان مى فرماید، مى گوید: (از او یارى مى جویم چرا که نیازمند به کمک و کفایت او هستم)؛ «وَاَسْتَعینُهُ فاقةً اِلى کِفایَتِهِ».
آرى هنگامى که بنده آگاه خود را سرتاپا نیازمند به آن ذات بى نیاز و صاحب کمال مطلق مى بیند، دست استعانت به دامان لطفش مى زند و در همه چیز و در همه حال از او یارى مى طلبد.
سپس به دلیل دیگرى براى این یارى جستن اشاره کرده، مى افزاید: (چرا که آن کس را که او هدایت فرماید هرگز گمراه نمى شود و آن کس را که خدا او را دشمن دارد هرگز نجات و رهایى نمى یابد و هر کس را کفایت کند هرگز نیازمند نخواهد شد)؛ «اِنّهُ لایَضِلُّ مَنْ هَداهُ وَلا یَئِلُ(5) مَنْ عاداهُ وَلا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفاهُ».
آرى قدرتش آن چنان است که هیچ کس را یاراى مقابله با آن نیست و علمش چنان است که هیچ خطایى در آن راه ندارد.
این احتمال نیز وجود دارد که این جمله هاى سه گانه دلیل دیگرى براى حمد و هم دلیل براى استعانت باشد.
در پایان این کلام باز به دلیل و نکته دیگرى براى حمد پروردگار اشاره مى فرماید، مى گوید: (چرا که ستایش او در ترازوى سنجش، از همه چیز سنگینتر و براى ذخیره کردن از هر گنجى برتر است)؛ «فَاِنَّهُ اَرْجَحُ ما وُزِنَ وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ».
در واقع فواید و آثارى که در جمله هاى قبل آمده، مربوط به این جهان است و آنچه در دو جمله اخیر آمده، مربوط به جهان دیگر و ذخیره یوم المعاد است و به این ترتیب حمد پروردگار مایه نجات در دنیا و آخرت است و چه زیباست که در این جمله هاى کوتاه تمام ابعاد و نکات را در کوتاه ترین عبارت بیان فرموده است. بى جهت نیست که ابن ابى الحدید هنگامى که به شرح این خطبه مى رسد و از کنایات و تعبیرات لطیف و بدیع آن سرمست مى گردد، مى گوید: «فَسُبحانَ مَنْ خَصَّهُ بِالْفَضائِلِ الَّتى لاتَنْتَهى اَلْسِنَةُ الْفُقَهاءِ اِلى وَصْفِها وَ جَعَلَهُ اَمامَ کُلِّ ذى عِلْم وَ قُدْوَةَ کُلِّ صاحِبِ خَصِّیَةِ» (منزه است خدایى که على(علیه السلام) را به فضایلى مخصوص کرد که زبان فصیحان توان وصف آن را ندارد و او را بر هر عالمى مقدّم داشت و پیشوا و اسوه هر صاحب فضیلتى کرد). (6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.