پاسخ اجمالی:
خداوند دو رکن اصلی زندگی آدم ، یعنی نعمت و امنیت را، در بهشت فراهم کرد و با نشان دادن راه سعادت از راه نگون بختی، بر وی اتمام حجت کرد و از ابلیس و دشمنی هایش برحذرش داشت. ابلیس به خاطر حسادت به آدم، او را فریفت و آدم و با خوردن از آن میوه ممنوعه، یقینی که به خدایش داشت را به شک و تردید فروخت و با بیرون شدنش از بهشت، شادی اش به وحشت تبدیل شد. اما آدم خیلی زود از مقام توبه و جبران مافات برآمد و خدا نیز با پذیرش توبه اش، او را به دنیا، یعنی سرای آرامش و کثرت نسل و زاد و ولد فروفرستاد.
پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه اول نهج البلاغه مى فرماید: (سپس خداوند سبحان، آدم را در خانه اى سکنى بخشید که زندگیش را در آن پرنعمت و گوارا کرده بود)؛ «ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً اَرْغَدَ (1) فیها عَیْشَهُ».
(و جایگاه او را امن و امان قرار داده بود)؛ «وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ».
و به این ترتیب، دو رکن اصلى زندگى که امنیّت و وفور نعمت است در آن جمع بود.
تعبیر امام(علیه السلام) در این عبارت در واقع اشاره به آیه 35 سوره بقره است که مى فرماید: «وَ قُلْنا یا آدَمُ أسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئتُما»؛ (به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از نعمتهاى آن از هر جا مى خواهید پاک و گوارا بخورید).
در عین حال به او هشدار داد (و او را از ابلیس و عداوت و دشمنى اش برحذر داشت)؛ «وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ».
به این ترتیب، هم راه سعادت را به او نشان داد و هم چاه بدبختى و شقاوت را، و بر او حجّت را از هر نظر تمام کرد. این تعبیر، اشاره به چیزى است که در آیه 117 سوره طه آمده است که مى فرماید: «فَقُلْنا یا آدَمُ اِنَّ هذا عَدُوّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى»؛ (گفتیم اى آدم! این[ابلیس] دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بیرون کند که به زحمت و رنج خواهى افتاد)، و براى اتمام حجّت بیشتر حتّى درختى را که مى بایست به آن نزدیک نشود به او نشان داد و راه را براى استفاده از دیگر درختان بهشتى در برابر آنها بازگذاشت.
امّا این رهرو تازه کار که از مکاید و نیرنگ هاى شیطان آگاهى کافى نداشت سرانجام در دام شیطان گرفتار شد و چنان که امام در ادامه این سخن مى فرماید: (دشمنش، او را فریب داد چرا که بر او حسادت می ورزید که در سراى پایدار و همنشین نیکان[فرشتگان] است)؛ «فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً (2) عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَبْرارِ».
اصولا کار شیطان همین است او تلاش نمى کند که خودش را به پاى نیکان و سعادتمندان برساند او مى کوشد نعمتهاى الهى را از دیگران بگیرد و فضاى زندگى را براى آنها تیره و تار کند.
سپس به نکته اصلى اشتباه آدم اشاره مى فرماید و مى گوید: (آدم یقین خود را به شک و تردید فروخت)؛ «فَباعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ»، (و عزم راسخى را که مى بایست در برابر وسوسه هاى شیطانى به کار گیرد به گفته سُست او فروخت)؛ «وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ». (3)
این تعبیر نیز اشاره به آیه دیگرى از قرآن است که مى فرماید: «ولَقَدْ عَهْدِنا اِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»؛ (از آدم پیمان گرفته بودیم [که فریب شیطان را نخورد] امّا او فراموش کرد و عزم استوارى براى او نیافتیم). (4)
درست است که (شیطان براى آنها سوگند یاد کرد که من خیرخواه تو و همسرت هستم)؛ «وَ قاسَمَهُما اِنّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ». (5)
ولى آیا او باید به وعده هاى الهى که از سرچشمه یقین مى جوشد اعتماد کند یا به سخنان شیطان که سراسر، شک و وهم است؟! فراموش کردن این حقیقت سبب شد که آدم این معامله سراسر غبن و زیان را انجام دهد و تصمیم محکم خود را در زمینه اطاعت فرمان خدا، سست نماید.
سپس به نتیجه این معامله پر زیان اشاره کرده، مى فرماید: (نتیجه این شد که او شادى خود را به ترس و وحشت مبدّل سازد و فریب شیطانى براى او پشیمانى به بار آورد)؛ «واسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ (6) وَجَل (7) وَ بِالاِغْتِرارِ نَدَما ً».
(این جا بود که آدم بر عکس شیطان که لجاجت بر ادامه خطا و گناه داشت فوراً در مقام جبران برآمد و چون به سوى خداوند گام برداشته بود دست لطف الهى به کمکش شتافت و کلمات رحمتش را به او القا کرد و وعده بازگشت به بهشتش را به او داد)؛ «ثُمَّ بَسَطَ اللهُ سُبْحانَهُ لَهُ فى تُوْبَتِهِ وَلَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلى جَنَّتِهِ». (8)
ولى به هر حال، قبولى این توبه سبب بقاى آدم در بهشت نشد چرا که دیگر دلیلى براى ادامه بقاى او در بهشت وجود نداشت، آنچه را باید در آن جا فرا گیرد، فرا گرفت و آنچه را باید تجربه کند، تجربه کرد. به همین دلیل خدا (او را به سراى آزمایش [دنیا] و جایگاه توالد و تناسل فرو فرستاد)؛ «وَ اَهْبَطَهُ اِلى دارِ البَلیَّةِ وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ».
از این تعبیر، به خوبى استفاده مى شود که دنیا دار واقعى امتحان است و آنچه در بهشت گذشت، تمرینى براى شرکت در این امتحان بود و همچنین مسأله توالد و تناسل و زاد و ولد، تنها در دنیاست، نه در بهشت. (9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.