پاسخ اجمالی:
در روايات متعدّدی که از طریق اهل سنت از پيامبر(ص) نقل شده، دلیل پذیرش توبه حضرت آدم(ع) این بود که ایشان خداوند را به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(ع) سوگند داد و لذا توبه اش مقبول شد.
پاسخ تفصیلی:
در آيه 37 سوره بقره آمده است كه: (آدم(عليه السلام) پس از «ترك اولى» كلماتى از سوى پروردگارش دريافت داشت [و با آن توبه كرد] و خداوند توبه او را پذيرفت؛ زيرا او توبه پذير و مهربان است)؛ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلَمات فَتابَ عَلَيْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيمُ».
در اينكه اين كلمات كه خداوند به آدم(عليه السلام) براى توبه القاء نمود چه بوده است؟ در ميان مفسّران گفتگو است. گروهى آن را اشاره به همان چيزى مى دانند كه در آيه 23 سوره اعراف آمده: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَم تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ (آن دو [آدم و حوّا (عليها السلام)] گفتند: پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى، به يقين از زيانكاران خواهيم بود).
بعضى آن را اشاره به دعاها و نيايش هاى ديگر از جمله دعاى حضرت يونس(علیه السلام) - هنگامى كه در شكم ماهى زندانی بود - يعنى جمله «سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ» دانسته اند؛ ولى در روايات متعدّدى كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) يا صحابه نقل شده، آن كلمات سوگند دادن خداوند به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) بوده است.
سيوطى در «الدّر المنثور» در ذيل همين آيه از ابن عبّاس نقل مى كند كه من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پرسيدم: منظور از اين كلماتى كه آدم(عليه السلام) از خداوند دريافت داشت و با آن توبه كرد چه بود؟ فرمود: «سَئَلَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(عليهما السلام) اِلاّ تُبْتَ عَلَىَّ فَتابَ عَلَيْهِ»(1)؛ (او خدا را به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) خواند و تقاضا كرد كه مرا ببخش و خداوند توبه او را پذيرفت).
و نيز در همان كتاب از على(عليه السلام) نقل مى كند كه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره تفسير اين آيه سؤال كردم، فرمود: «... خدا به آدم(عليه السلام) دستور داد بگو: «اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاَغْفِرْلى اِنَّكَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ، اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد سُبْحانَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ فَهؤلاءِ الْكَلِماتُ الَّتى تَلَقّى آدَمُ(عليه السلام)»(2)؛ (بگو خداوندا! من تو را به حق محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خوانم، منزّهى، معبودى جز تو نيست؛ من بد كردم به خويشتن ستم روا داشتم؛ مرا ببخش كه تو غفور و رحيمى. خداوندا! من تو را به حقّ محمّد و آل محمّد مى خوانم، تو منزّهى، معبودى جز تو نيست، من بد كردم و به خويشتن ستم نمودم توبه مرا بپذير كه تو توّاب و رحيمي، اين است كلماتي كه آدم دريافت داشت)». از اين روايت به خوبى معلوم مى شود كه منافاتى ميان تفسيرهاى سه گانه بالا نيست و همه اين كلمات در دعاى آدم(عليه السلام) جمع بوده است.
ابن مغازلى در كتاب «مناقب» خود همين معنى را از سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده است كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره كلماتى كه آدم(عليه السلام) از پروردگارش دريافت داشت و خداوند توبه او را پذيرفت، سؤال شد؛ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «سَئَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(عليهم السلام) اِلاّ ما تُبْتَ عَلىَّ فَتابَ عَليْهِ»(3)؛ (از خدا به حقّ محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهما السلام) درخواست كرد كه توبه مرا بپذير و خداوند توبه او را پذيرفت).
همچنين علامّه قندوزى در «ينابيع المودّه»، بيهقى در «دلائل النّبوّة»، بدخشى در «مفتاح النّجاح» و عبدالله شافع در «مناقب» اين حديث را نقل كرده اند.(4)
گرچه بسيارى از كتب، سند اين حديث را به ابن عبّاس منتهى كرده اند ولى راوى آن منحصر به ابن عبّاس نيست؛ زيرا در «الدّر المنثور» از ديلمى در مسند الفردوس با سندى كه به على(عليه السلام) منتهى مى شود، همين معنى را نقل مى كند كه على(عليه السلام) مى فرمايد: از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره اين آيه سؤال كردم تا آنجا كه مى گويد: «خداوند به آدم(عليه السلام) تعليم داد كه او را به حقّ محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه وآله) بخواند تا توبه اش پذيرفته شود».(5)
اين معنى در منابع اهل بيت(عليهم السلام) و منابع اهل سنّت از امام صادق(عليه السلام) نيز نقل شده و روايات آن متعدّد و طرق آن متنوع است.(6)
اين حديث را نبايد فضيلت ساده اى پنداشت و به سادگى از كنار آن گذشت كه آدم(عليه السلام) هنگامى كه مى خواهد از ترك اولاى خود توبه كند [و اين نخستين ترك اولايى بود كه واقع شده] از سوى خداوند مأمور مى شود كه خدا را به حقّ محمّد و آل محمّد(صلى الله عليه وآله) يا به حقّ محمد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) بخواند، تا توبه او پذيرفته شود؛ زيرا اين معنى درباره هيچ كس جز آنها وارد نشده است و مقامى است والا مخصوص آنها و اين نشان عظمت فوق العاده خمسه طيّبه و پيامبر و اهل بيت او و امامان معصوم(عليهم السلام) است.
با اين حال چگونه مى توان كسى را شايسته تر از آنها براى خلافت و ولايت پيامبر(صلى الله عليه وآله) دانست و چگونه مى توان ديگران را بر آنها ترجيح داد.
آيا با وجود اين گونه مدارك، جاى تعجب است كه امامت در دودمان پيامبر و آل محمّد(صلى الله عليه وآله) تا دامنه قيامت باقى باشد؟!(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.