پاسخ اجمالی:
خطبه 22 نهج البلاغه، ناظر به آتش افروزان جنگ جمل، یعنى طلحه و زبیر و یاران آنها است. و با اشاره به حرکت هاى آشوب طلبانه اى که بعد از قتل عثمان و بیعت مردم با ایشان روى داد، از کسانی که در عصر عثمان با سلطه بر پُست هاى حسّاس کشور، به سوء استفاده از بیت المال اسلامى دست زده بودند و بعد از عثمان در انتظار خلافت و مقامات دیگر روز شمارى مى کردند، تعبیر به شیطان می نماید و به مومنین هشدار مى دهد که مراقب باشند تا در دامِ لشکرِ شیطان که به بهانه خونخواهی عثمان بود، نیفتند.
پاسخ تفصیلی:
خطبه بیست و دوم نهج البلاغه، ناظر به آتش افروزان جنگ جمل، یعنى طلحه و زبیر و یاران آنها است. آن دو که هواى حکومت در سر داشتند و على(علیه السلام) را آماده واگذارى بعضى از مناصب مهم حکومتى به خودشان ندیدند، تحت تأثیر هواى نفس و وسوسه هاى شیطانى، بیعت خود را با على(علیه السلام) شکستند و گروهى از مردم را پیرامون خود جمع کردند و همسر پیامبر، عایشه را هم با خود همراه نمودند و به عنوان خون خواهىِ عثمان، قیام کردند. (1)
آنان بصره را که به جهاتی برای این کار آمادگى داشت ـ به عنوان مرکز توطئه هاى خود برگزیدند.
امام (علیه السلام) در نخستین فراز این خطبه، به این توطئه، اشاره کرده مى فرماید:
(آگاه باشید! شیطان، حزب خود را بسیج کرده و سپاهش را گرد آورده است تا بار دیگر، ظلم و ستم به وطنش بازگردد و باطلِ به جایگاه نخستینش رسد)؛ «أَلا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ(2) حِزْبَهُ وَاسْتَجْلَبَ جَلْبَهُ(3) لِیَعُودَ الْجَورُ إلى أوْطانِهِ وَ یَرْجِعَ الْباطِلُ إلى نِصابِهِ(4)».
این سخن، اشاره به حرکت هاى آشوب طلبانه اى است که بعد از قتل عثمان و بیعت مردم با على(علیه السلام) روى داد. و منظور از حزب شیطان، همان کسانى هستند که در عصر عثمان به سوء استفاده از بیت المال و سلطه بر پُست هاى حسّاس کشور اسلامى دست زده بودند و در انتظار خلافت و مقامات دیگر، بعد از عثمان، روز شمارى مى کردند.
آن چه در تعبیر امام(علیه السلام) در جمله بالا آمده است، اشاره لطیفى است به چیزى که در قرآن مجید، در آخر سوره مجادله آمده است. در آنجا، انسان ها را به دو گروه «حزب الله» و «حزب شیطان» تقسیم مى کند.
نشانه اصلی حزب شیطان این است که براى حفظ منافع خویش، رابطه دوستى با دشمنان خدا برقرار مى کنند و راه نفاق و دورویى را پیش مى گیرند و تکیه بر قدرت و اموال خود مى کنند و در میان بندگان خدا، تخمِ ظلم و فساد مى پاشند. قرآن درباره آنها مى گوید: «اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فأَنْساهُمْ ذِکْرَاللهِ أُولئکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ»؛ (5) (شیطان بر آنها چیره شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده است. آنها حزب شیطانند. آگاه باشید حزب شیطان، زیانکار است!)
وجود این دو حزب، مخصوصِ زمان نزول قرآن و عصر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نبوده، بلکه در هر عصر و زمانى، به اَشکالِ مختلف ظاهر مى شوند و به گفته شاعر، این آب شیرین و شور تا نفخِ صور ادامه دارد.
حزب شیطان، همیشه در انتظار فرصت هاى مناسب است. و یکى از فرصت هاى مناسب براى آنها هنگام نقل و انتقال حکومت ها و پدید آمدن انقلاب ها و تحوّل ها است. نمونه روشنى از این فرصت طلبى، آغاز حکومت على(علیه السلام) بود. بازماندگان جنود جاهلى که در عصر عثمان جان گرفته بودند، دست به دست هم دادند تا در برابر بنده خالص و فرزند راستین اسلام، على(علیه السلام) بپاخیزند و آتش ظلم و فساد را که مى رفت با حکومت آن حضرت خاموش شود، برافروزند و به گفته مولا علی (علیه السلام) جور و ستم را به وطنش بازگردانند و باطل را به اصل و ریشه اش برسانند.
امام(علیه السلام) در این لحظات حسّاس از حکومت خود، به مردم با ایمان هشدار مى دهد که مراقب باشند تا در دامِ لشکرِ شیطان نیفتند و فریب توطئه هاى آنها را نخورند.
حضرت سپس در ادامه این سخن، این حقیقت را روشن مى سازد که آنها هیچ دلیلى براى مخالفت هاى خود ندارند و تابع هیچ منطقِ روشنى نیستند:
(به خدا سوگند! آنها هیچ کار خلاف و منکرى از من سراغ ندارند، و انصاف را، میان من و خود، حاکم نکرده اند)؛ «وَاللهِ! مَا أَنْکَرُوا عَلَىَّ مُنْکَراً، وَ لاَجَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نَصِفاً». (6)
در این جمله، امام علی(علیه السلام) اشاره به طلحه و زبیر و گروه پیمان شکنان (ناکثین) مى کند و به طور سربسته، به بهانه واهى آنها اشاره مى فرماید. بهانه آنها، قتل عثمان بود.
آرى، تمام کتاب هاى تاریخى گواهى مى دهد که قتل عثمان، چیزى نبود که به امام(علیه السلام) نسبت داده شود، بلکه کسى که بیش از همه براى خاموش کردن فتنه در میان مسلمانان، تلاش و کوشش کرد، امام(علیه السلام) بود.
پیمان شکنان، در این قضاوت هاى عجولانه خود، هرگز راه انصاف را پیش نگرفتند، بلکه به دروغ و تهمت هاى آشکار متوسّل گشتند. البته این رفتار، هنگامى که پاى منافع نامشروع شخصى به میان آید، غیرمنتظره نیست و در عصر خود، نمونه هاى آن را فراوان مشاهده مى کنیم که سردمداران سیاست هاى جور و ظلم در جهان، از هیچ دروغ و تهمتى براى رسیدن به منافع نامشروع خویش اِبا ندارند! (7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.