پاسخ اجمالی:
«بدعت» در لغت به معناى انجام یک امر بى سابقه و شرعا به معناى کاستن یا افزودن چیزى بدون هیچ دلیل معتبر، بر دین است. بدعت شامل اختراعات و ابداعات در علوم و فنون و نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات یا آداب و رسوم زندگى صورت می گیرد یا تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه، نمی شود. بدعت آن است که حلالى را حرام و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا بر آن بیفزایند یا آیین جدیدى اختراع و مردم را به آن دعوت نمایند. که از عظیمترین گناهان کبیره است.
پاسخ تفصیلی:
در خطبه 17 نهج البلاغه از سخنان بدعت آمیزى که مردم را به گمراهى مى کشاند مذمّت شده است؛ و در روایات اسلامى نیز در نکوهش بدعت و مذّمت بدعت گذاران و در «نهج البلاغه» در خطبه هاى دیگرى نیز سخنان فراوانى وارد شده است. از جمله در حدیثى مى خوانیم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «کُلُّ بِدْعَة ضَلالَة وَ کُلُّ ضَلالَة فِى النّارِ»؛ (هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در دوزخ است).(1)
در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اَبَى اللهُ لِصاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوبَةِ قیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: اِنَّهُ قَدْ اُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّها»؛ (خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است).(2)
«بدعت» در لغت به معناى انجام یک امر بى سابقه است، ولى در میان فقها و علماى اسلام به معناى کاستن یا افزودن چیزى بر دین است بدون هیچ دلیل معتبر؛ و از آن جا که معارف و احکام الهى باید از طریق وحى و ادّله معتبر به ثبوت برسد، هر بدعتى گناه بزرگ و عظیمى است و معمولا تمام انحرافات از بدعتها شروع شده است و اگر جلوى بدعت گرفته نشود و هرکس با سلیقه شخصى و فکر قاصر خود چیزى بر آیین خدا بیفزاید و یا از آن بکاهد، مدّتى نمى گذرد که دین الهى به طور کلّى مسخ، محو و نابود مى گردد؛ و این قانون تحریم بدعت بوده که تاکنون قرآن و اسلام را نگه داشته است.
بسیارى از بدعتها به خاطر شرایطى به سرعت پخش مى شود و گاه در طول زمان باقى مى ماند و گروه هاى کثیرى را به انحراف مى کشاند و بار گناه بدعت گذار را روز به روز سنگین مى کند، به همین دلیل در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که: مردى در گذشته تحت تأثیر وساوس شیطانى، بدعتى گذارد و مردم را به سوى آن دعوت کرد، گروهى تحت تأثیر او واقع شدند؛ بعد به خود آمد که این چه کارى بود که من کردم و در صدد توبه برآمد و به انواع وسایل متشبّث شد. خداوند به پیامبر آن زمان وحى فرستاد که به او بگو: به عزّت و جلالم سوگند! اگر آن قدر مرا بخوانى تا بند بند تو از هم جدا شود، دعاى تو را مستجاب نخواهم کرد، مگر این که افرادى که تحت تأثیر بدعت تو واقع شدند زنده کنى و آنها از بدعت باز گردند، آنگاه توبه ات پذیرفته خواهد شد.(3)
از آنچه گفته شد معلوم مى شود که بدعت نه شامل اختراعات و ابداعات و علوم و فنون طبیعى و پزشکى و صنعت مى شود، و نه نوآوریهایى که در صحنه فرهنگ و ادبیات صورت مى گیرد، و نه آداب و رسوم زندگى، و نه تطبیقات فقها در زمینه مسائل مستحدثه با استفاده از قواعد کلیه کتاب و سنّت.
بدعت آن است که حلالى را حرام و یا حرامى را حلال کنند و چیزى از آیین خدا بکاهند و یا چیزى بر آن بیفزایند بى آن که دلیل معتبرى بر آن قائم باشد، و یا آیین جدیدى اختراع کنند و مردم را به عنوان یک دین به سوى آن دعوت نمایند، این یکى از عظیمترین گناهان کبیره است.
این که در تاریخ «وهّابیّت» مى خوانیم گروهى از آنان حتّى با دوچرخه مخالفت مى کردند و آن را مرکب شیطان مى نامیدند و یا هنگامى که سران «سعودى» براى خبر گرفتن از مراکز لشکر، خطّ تلفنى کشیده بودند، آنها ریختند و همه را پاره کردند و از بین بردند و آن را «بدعت» نامیدند، کار بسیار ابلهانه اى است که هیچ ارتباطى با مفهوم بدعت که در فقه اسلامى آمده است ندارد و متأسّفانه تاریخ آنها پر از این گونه امور است.
گفتار کسانى که راه افراط را در برابر این گروه پیش گرفته اند و مى گویند در دین هیچ اصل ثابتى وجود ندارد، گفتار خطرناکتر و باطل ترى است که تمام ارزشهاى الهى را بر باد مى دهد و راه هرگونه تحریف و تغییر را به استناد افکار و خواسته هاى این و آن باز مى گذارد و اصالت دین را بکلّى از بین مى برد.
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در «کلمات قصار» (کلمه 123) می فرمایند:
آن جا که مى فرماید: «طُوبى لِمَنْ ذَلَّ فی نَفْسِهِ... وَ عَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ وَ وَسِعَتْهُ السُّنَّةُ وَلَمْ یُنْسَبْ اِلَى الْبِدْعَةِ»؛ (خوشا به حال کسى که در نزد خود کوچک است (و تکبّر و برتربینى ندارد)... آزار او به مردم نمى رسد؛ سنّت پیامبر براى او کافى است و هرگز بدعتى به او نسبت داده نمى شود)!
توجه به این نکته ضروری است که بسیارى از گناهان مسؤلیت فردى دارد هرچند گناه کبیره اى محسوب مى شود، مانند ارتکاب اعمال منافى عفّت و یا نوشیدن شراب و سایر محرّمات؛ ولى خطرناکترین گناهان، گناهانى است که گروه دیگرى را به گناه مى افکند و بنیانگذار آن بارگناهان آنها را بر دوش مى کشد بى آن که چیزى از گناهان آنها کم شود. سردمداران ظلم و فساد، بدعت گذاران و آمران به منکر و ناهیان از معروف و صاحبان ادّعاهاى باطل در این گروه جاى دارند.
گاه دامنه گناه انسان بعد از مرگ او تا قرنها و نسلها ادامه دارد و شخص گناهکار باید جریمه تمام آنها را بپردازد (همان گونه که گاهى کار نیک و صواب چنین است و برکاتش قرنها و نسلها ادامه دارد).
قرآن مجید درباره این گونه اشخاص مى فرماید: «وَلَیَحْمِلُنَّ اَثْقالَهُمْ وَ اَثْقالا مَعَ اَثْقالِهِمْ وَ لَیُسْئَلُنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَمّا کانُوا یَفْتَرُونَ»؛ (آنها بار سنگین گناهان خویش را بر دوش مى کشند و همچنین بارهاى سنگین دیگرى را علاوه بر بارهاى سنگین خویش. و روز قیامت به یقین از تهمتهایى که مى بستند سؤال خواهند شد)!(4)
بزرگترین خطر این گونه گناهان آن است که غالباً قابل توبه نیست؛ چرا که شرط توبه، شستن آثار گناه است؛ چگونه انسان مى تواند آثار این گونه گناهان را ـ که گاه منطقه وسیعى را فرا مى گیرد، و یا بسیارى از کسانى که آلوده به آن شده اند از دنیا رفته اند یا در آینده که این پایه گذار از دنیا مى رود به وجود مى آیند ـ بزداید؟
در نتیجه باید بسیار با دقّت گام برداشت! مبادا خداى ناکرده انسان، آلوده چنین گناهان غیر قابل جبرانى شود و تعبیر مولا على(علیه السلام) در خطبه 17 نهج البلاغه درباره او صادق گردد که مى فرماید: «حَمّال خَطایا غَیْرِهِ، رَهْن بِخَطیئَتِهِ»؛ (بار گناهان کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى کشد و در گرو گناهان خویش نیز مى باشد).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.