پاسخ اجمالی:
«تقیّه» به معناى حقیقى آن، یک قانون شناخته شده عقلایى است. در تمام جنگ ها در طول تاریخ، مخفى کارى در برابر دشمن یکى از مهم ترین اصول مبارزه است. در صدر اسلام و در آن زمان که مسلمانان در اقلّیت بودند هنگامى که گرفتار چنگال دشمنان مى شدند عقائد خود را کتمان مى کردند تا بیهوده نیروهای خود را هدر ندهند. همانند داستان عمّار و پدرش؛ و در آیات متعدّدى از قرآن همچون ماجرای مؤمن آل فرعون، این مسأله مجاز شمرده شده است.
پاسخ تفصیلی:
«تقیّه» به معناى حقیقى آن یک قانون شناخته شده عقلایى و روشى است که همه خردمندان جهان در جاى خود از آن پیروى مى کنند، و در حقیقت نوعى تاکتیک مبارزه با دشمن یا حوادث سخت است.
توضیح این که در تاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى مواردى پیش مى آید که مدافعان حق اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند هم خودشان در خطر قرار مى گیرند، و هم مکتبشان در معرض مخاطره واقع مى شود، در این جا شکل مبارزه تغییر پیدا مى کند و مبارزات مستقیم به غیر مستقیم، و آشکار به صورت مخفى در مى آید، و هدف وارد کردن ضربات بیشتر بر دشمن با ضایعات کمتر است؛ و به تعبیر دیگر منظور جلوگیرى از هدر دادن نیروها است، این نوع مبارزه و این مخفى کارى چیزى جز تقیّه نیست.
در تمام جنگ هاى دنیا در طول تاریخ - مخصوصاً امروز - مخفى کارى در برابر دشمن یکى از مهم ترین اصول مبارزه است؛ نقشه هاى جنگى همه مخفى است؛ لباس هاى سربازان و انواع وسائل و سلاح ها همه باید از چشم دشمن استتار شود؛ و اینها همه نمونه هائی از تقیّه هستند.
اگر کسى از افسران به دست دشمن گرفتار شود و داراى موقعیت حسّاسى باشد که بتوانند از او اطلاعات زیادى کسب کنند باید موقعیت خود را مکتوم دارد؛ حتّى اگر از او سؤال کنند، باید حقیقت را بیان نکند؛ بلکه اگر بتواند با کلمات خود آنها را گمراه سازد، لازم است؛ که این کار را انجام دهد اینها نمونه های دیگرى از تقیّه است.
راه دور نرویم؛ در صدر اسلام و در آن زمان که مسلمانان در اقلّیت بودند هنگامى که گرفتار چنگال دشمنان مى شدند عقائد خود را کتمان مى کردند؛ تا بیهوده نیروها را هدر ندهند؛ داستان عمّار و پدرش را همه شنیده ایم؛ و در آیات متعدّدى از قرآن نیز این مسأله مجاز شمرده شده است.(1)
مؤمن آل فرعون که داستانش مشروحاً به عنوان یک الگو در قرآن مجید آمده از روش تقیه استفاده مى کرد، و قرآن صریحاً از او به عنوان «رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمَانَهُ»؛ ( و مرد مؤمنى از فرعونیان که ایمان خود راپنهان مى داشت)(2) کرده است.
هیچ عقلى اجازه نمى دهد در این گونه شرایط، مجاهدانى که در اقلیّت هستند علناً و آشکارا خود را معرّفى کنند، و به آسانى از طرف دشمن، شناسایى شده و نابود گردند.
جالب این که تقیّه در روایات اسلامى به عنوان یک سپر دفاعى شناخته شده است ، چنانکه امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اَلتَّقِیَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»؛ (تقیّه سپر مؤمن است).(3)
اگر کسى در میدان جنگ در برابر ضربات دشمن، خود را با سپر - یا سنگر - مستور کند،کار خلافى انجام داده است؟
از اینجا روشن مى شود که هرگاه کسى گرفتار موارد تقیّه گردد و عقیده باطنى خود را به خاطر مصالح مهمترى کتمان کند و یا سخنى برخلاف آن اظهار دارد نه تنها گناهى مرتکب نشده است؛ بلکه مانند دروغى است که به هنگام اصلاح ذات البین یا نجات جان مؤمنى گفته مى شود که شرعاً مجاز یا واجب است.
جالب این که قرطبى که از مفسّران مشهور اهل سنّت است در ذیل آیه 106 سوره نحل هنگامى که به بحث تقیّه مى رسد مى گوید: «تمام علماى اسلام نظر دارند که اگر کسى را مجبور به اظهار کلمات کفرآمیز کنند به طورى که بر جان خود بترسد، گناهى بر او نیست که سخنان کفرآمیز بگوید در حالى که قلبش مطمئن به ایمان است، نه همسرش از او جدا مى شود، و نه محکوم به احکام کفر است». سپس بعد از بیان قول ضعیفى در مورد ارتداد ظاهرى چنین شخصى مى گوید: «این سخنى است که کتاب و سنّت و قرآن و حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله)، آن را نفى مى کند».
از آنچه گفته شد معلوم می شود تقیه چیزی جز حکم عقل در مواردی خاصّ نیست که تاریخ گذشتگان و آیات و احادیث موید آن هستند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.